ویرگول
ورودثبت نام
محمد خزائی
محمد خزائی
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

مقوای فرصت‌سوز

هربار مقابل فیلمی درباره یک قهرمان دفاع مقدس ایستاده‌ام، این اضطراب همراهم بوده که مبادا با یک روایت ناقص و فیلمی ناشیانه، فرصت ارائه آن قهرمان تا مدت‌ها برای کسانی که به دیدن چهره‌ای درخور از او نیاز دارند، از دست برود. با همین اضطراب در برابر «مجنون» نشستم؛ اولین اثر مهدی شامحمدی که ادعا دارد قرار است پرتره‌ای از شهید مهدی زین الدین باشد.

فیلم با دنبال کردن قهرمان آغاز می‌شود؛ سکانسی که بی‌نقص نیست، دوربین گاه جا می‌ماند و موسیقی هم بعضاً با اتفاقات تناسبی ندارد. با این حال همین شروع درخشان‌ترین بخش فیلم است و هرچه جلوتر می‌رویم قدر آن را بیشتر می‌دانیم. فیلم در ادامه پر می‌شود از صحنه‌های بسته کلیشه‌ای تیراندازی، پناه گرفتن و صدای خمپاره و انفجار. در مواقعی هم که درگیری جریان نداشته باشد، با دیالوگ‌های مکرر احوال‌پرسی و بگومگو طرفیم؛ بی‌هدف و سطحی، آن هم مبتنی بر فرهنگ و زبان امروز تهران، نه لشگر ۱۷ علی ابن ابی طالب که قرار است قمی‌ها، سمنانی‌ها، اراکی‌ها و زنجانی‌ها در آن باشند. در تمام طول فیلم نیز قطعات مجید انتظامی با همان سبک حماسی همیشه‌گی‌اش به صورت بی‌نهایت و نامناسب در اغلب صحنه‎‌ها استفاده شده است؛ به نحوی که اجازه ایجاد ارتباط احساسی بیننده با فیلم به ندرت فراهم می‌شود. مثلا در صحنه‌ای که قایق‌های مملو از نیرو قرار است در سکوت به سمت محل عملیات حرکت کنند و تصویر از بالا یک کپی از صحنه حرکت قایق‌های تحت فرمان حمید باکری در «موقعیت مهدی» است، موسیقی حماسی کوبه‌ای پخش می‌شود همانطور که در سکانس مواجه زین‌الدین با جنازه دانش‌آموزان شهید. البته مشکل تناسب موسیقی متن با صحنه‌ها و استفاده بیش از اندازه از آن، فیلم را به نقص بزرگتری نیز مبتلا کرده و باعث شده فیلم تقریباً فاقد سکوت باشد؛ به نحوی که همواره یا در حال مشاهده حرف زدن شخصیت‌ها با همدیگر هستیم یا شنیدن یک موسیقی تند.

با این حال تمام ایرادات فوق قابل چشم‌پوشی بود اگر روایتی درست و به‌اندازه از شخصیت مهدی زین‌الدین ارائه می‌شد؛ چیزی که فیلم بسیار در آن عقب‌مانده است. «مجنون» در واقع بیش از آنکه روایتی از لایه‌های شخصیتی زین‌الدین باشد، به تصویر کشیدن مجموعه خاطرات جمع‌آوری شده حول اوست و کمتر تلاشی برای تبیین وجوه مختلف شخصیتی قهرمان خود می‌کند. شخصیت مهدی زین‌الدین در رابطه با خانواده‌اش بسیار ناقص و مجهول است و این رابطه با نیروهایش مجهول‌تر. فیلم تقریباً هیچ استفاده‌ای از ظرفیت شخصیت‌های فرعی و مکمل برای پرداخت قهرمان داستان نمی‌برد و سایر شخصیت‌ها جز یک اسم چیز دیگری نیستند و این موضوع به قدری حاد است که نمی‌توان درباره همسر، برادر و معاون زین‌الدین به عنوان مهم‌ترین شخصیت‌های فرعی داستان یک پاراگراف نوشت.

در این میان فیلم تلاش می‌کند با خلق یک شخصیت طناز به اسم «محرمعلی» به عنوان یکی از نیروهای لشگر، نقص شخصیت‌پردازی خود را جبران کند. شخصیتی کلیشه‌ای مانند هر یک از شخصیت‌های «اخراجی‌ها»ی ده‌نمکی که فقط گهگاه می‌تواند مخاطب را با شوخی‌هایش بخنداند، شوخی‌هایی که با تکرار بیش از اندازه دیگر حتی آن خنده را هم نمی‌توانند رقم بزنند. البته محرمعلی و شخصیتش تنها یک کلیشه در میان کلیشه‌زدگی «مجنون» است و صحنه آهسته تیر خوردن رزمنده‌ها، سکانس‌های تلألو نور در آب، موتورسواری در میان خمپاره‌هایی که به چپ و راست موتور می‌خورد و تحکم به معاون برای حساب‌کشی از نیروهای پایین‌تر نمونه‌های دیگری از این کلیشه‌زدگی هستند.

موضوع دیگری که فیلم را بیش از پیش دوست‌نداشتنی‌تر می‌کند تلاش تصنعی برای نشان دادن احساسات قهرمان فیلم است. در جایی که شخصیت مهدی زین‌الدین مانند یک مقوای تخت هیچ عمقی ندارد و مخاطب در طول فیلم نتوانسته با احساسات او همراه شود، سکانس چفیه گذاشتن زیر سر رزمنده نوجوان و نجات سوسک برعکس‌شده در آب قرار است به ما بگوید که قهرمان بسیار رقیق‌القلب است. حالا مخاطب همراهی می‌کند؟ اگر هم بخواهد موسیقی متن اجازه نخواهد داد!

حالا به همان ترس ابتدایی برمی‌گردم، ترسی که با تحققش نتوانستم دقایق پایانی فیلم را تحمل کنم و در مسیر خارج شدن از سالن به خودم و بینندگان پرتعداد نشسته در آن فکر کردم که کی فرصت این را خواهیم یافت که تصویری درخور از مهدی زین‌الدین را بر پرده سینما ببینیم؟ کاش خیلی دور نباشد.

مجنونجشنواره فیلم فجرمجید انتظامیمهدی زین الدین
دانشجوی حقوق عمومی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید