در جدول فرکانسهای انرژی، ما به تربیت از بالا فرکانس ۱- روشنگری ۲- صلح ۳ـ شادی ۴- عشق و ... داریم، و در سطحهای پایینتر هم فرکانسهای عصبانیت، ترس، غم، شرم، بی علاقگی و ... را داریم.
*به این شکل مثلا در مورد روشنگری
نام سطح: روشنگری
فرکانس انرژی: ۷۰۰-۱۰۰۰
حالت عاطفی: غیر قابل توصیف
نگاه به زندگی: اینجا، حالا
*یا مثلاً در مورد شادی که سطح سوم است
نام سطح: شادی
فرکانس انرژی: ۵۴۰
حالت عاطفی: آرامش
نگاه به زندگی: کامل
*یا مثلاً در مورد عصبانیت از سطحهای پایینی
نام سطح: عصبانیت
فرکانس انرژی: ۱۵۰
حالت عاطفی: نفرت
نگاه به زندگی: ستیزهگر و مخالف
اینها رو گفتم که برسم به اینکه خوب بالاترین فرکانس در لحظه حال بودن است و حالا بنظر من چرا کامل و غیر قابل توصیف است.
من فکر میکنم چون شما باید به تمامیت در این لحظه باشید و این لحظه ممکن است همه چیز درونش باشد، از شادی و صلح و عشق گرفته تا عصبانیت و گناه و شرم و آرزو و شجاعت و غرور و ...
در لحظه حال شما باید ناظر باشید و ببینید. همه این حسها باید گفت واقعی نیستند و فقط یک کلمه هستند که ما به آنها معنی داده ایم، یعنی بشر از ابتدا برای هر حسی اسمی گذاشته است. این لحظه به تمامیت برای همین لحظه است و درک و ماندن و ناظر بودن در این لحظه یعنی تمامیت و رشد و آگاهی.
در همه چیز این لحظه آگاهی است، به شرطی که در فکر نمانیم و اینجا بودن را زندگی کنیم.
در همه این کلمات(حسها) آگاهی وجود دارد و ما باید ناظر باشیم، بدون هیچ عکسالعملی تا از آن به آگاهی برسیم. در رنج و غم و خشم و ... پر از آگاهی است. ما چیزی در بیرون به اسم غم و خشم نداریم و همه آنها در درون ما هستند. ما اول از همه به خودمان دروغ میگوییم، اول از همه به خودمان شک میکنیم و این بازتاب درون را در بیرون میبینیم. مثلا اگر ما درک کنیم و ناظر باشیم که در همین لحظه درون من خشمی است (حالا از هر چیزی) و در آن بمانیم و ناظر باشیم کم کم آن خشم جای خود را به آگاهی میدهد و این یعنی رهانیدگی.