اهل نوشتن نیستم و از نظر خودم، خوب هم نمی نویسم، اما این بار احساس کردم باید از استاد یا معلم های خوب نوشت. باید گفت که هنوز استادان وظیفه شناس هستند. کسانی که مسئولیت خود را با تمام وجود درک کرده و در کنار اینکه وجدان کاری دارند، می دانند که زندگی دانشجو یا دانش آموزشان فقط همان درسی که با آنان دارند نیست و گاهی اگر همراه با کلاس نیستند، باید حال و روز زندگی و دردشان را پرسید.
چندین ماه پیش، یکی از ویدیوهای دکتر شکوری در برنامه کتاب باز را نگاه میکردم:
مدت ها گذشت و از بخت خوب من، این توفیق نصیبم شد که بتوانم تجربه حضور در کلاس و شاگردی استادی را داشته باشم که او هم همان طور که دکتر شکوری از صمیم قلب گفت، فوق العاده خوب و تاثیرگذار بود و از گفتن جملاتی که برای یک دانشجو ارزشمند است و برای او امید واقعی به حساب می آمد و او را بی نهایت خوشحال می کرد، دریغ نمی کرد.
سخاوت مند بود و شوخ طبع و ساعاتی که در کلاس او بودیم از لحظات عمرمان حساب نمیشد.
آن قدر جذاب و کاربردی درس میداد و خوش اخلاق و خنده رو بود که نمیشد درسش را دوست نداشته باشی.
این کلیپ تبدیل به تجربه زیسته من شد و با تمام وجود آن را درک کردم و از این بابت خداوند را شاکرم.
امیدوارم از این قبیل معلم ها و اساتید آن قدر زیاد شود و آنهایی که هستند، عمرشان آنقدر پربرکت و ارزشمند و طولانی شود که همه دانش آموزان و دانشجویان از حضورشان بهره مند شوند و هرگاه خاطراتشان را مرور می کنند یا در لحظات سخت زندگی، احساس ناامیدی و خستگی می کنند، چهره استاد و صحبت هایش، به یادشان بیاید و انگیزه و امیدی تازه بگیرند.
و در آخر، اگر دکتر شکوری این سوال را از من بپرسد:
بی شک پاسخ میدهم که یکی از آن صداها، صحبت های دکتر مهرابی در کلاس درس “سیستم های نهفته و بیدرنگ” هست، وقتی که به ما می گفت، شماها کارِتون خیلی درسته.
با نهایت احترام، تقدیم به آنانی که باید به خاطر وجود و حضورشان خداوند را شاکر بود و آنانی که در مقام استادی و معلمی عجیب تاثیرگذارند و دوست داشتنی و تقدیم به استاد مهرابی عزیز