
گاهی اوقات به خاطر ان غریزه یا خاصیت مزخرف که میتوان در درس های کلاس سوم یافت
زندگیمان مختل میشود
چرا انسان باید موجودی اجتمایی باشد؟؟
خاصیت بدی نیست اما انجا مشکل ساز میشود که کسی نیست بیاید این اشفتگی ها را حل کند
وقتی همچیز بر سرت خراب میشود به خاطر ان غریزه احمقانه به کسی نیاز داری اما هیچکس نیست
سوت و کور
همه رفتند. البته کسانی هستند تظاهر به بودن میکنند اما تظاهر انها به چه درد من میخورد؟
میدانی
وقتی همچیز در هم گره میخورد
وقتی گاهی خودت هم خودت را نمیشناسی
وقتی با وجود تمام استعداد ها باز چیزی کم است
وقتی که فقط به یک بودن به یک تکیه گاه نیاز داری
وقتی میخواهی کسی مار پیچ های ذهنت را بلد باشد
وقتی که درمانده میشوی و میخواهی تمامش کنی
وقتی از ان تنهایی از ان خندیدن های با خود خسته ای
هیچکس نیست
هیچکس
پس ان غریزه اجتمایی و نیازمند کسی بودن به چه درد من میخورد؟
وقتی هیچکس، هیچوقت نیست؟
امان از غریزه هایی که گویی فقط زیانش به ما میرسد.
خوشا به حال کسانی که از ان غریزه سود میبرند..
ما که ادم بخیلی نیستیم فقط امیدواریم.
امیدوار که روزی این هیچ ها تمام شود.
پ ن: داشتم پست های قبلی رو نگاه میکردم متوجه شدم که زده یکسال پیش.. چطور انقدر زود گذشت اما چیزی تغیر نکرد؟