ویرگول
ورودثبت نام
محمود
محمود
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

یادداشت دوم. به دنبال منابع مالی برای ابرقهرمان شدن

خوزستان. شوش

قرار بود یک اسم و یک لباس ابرقهرمانی انتخاب کنم. اما تو این چند روز درگیر گرفتن چندتا وام بودم که نه تونستم وامی بگیرم و نه تونستم اسمی انتخاب کنم. ولی توی رفت و آمدهای بانکی طرح‌هایی رو واسه دزدی موقت جهت تامین هزینه‌های اولیه خرید شوکر و بقیه نیاز‌ها بررسی کردم.

دزدی از بانک کار خیلی سختیه. با توجه به اینکه فقط یه سرباز اونجا کنار یکی از کارمندای بانک داشت یه غلطایی مثل نگاه کردن به حسابای مردم می‌کرد و حواسش به خود مردم نبود. ترس اصلی از بعد از دزدیه. خود دزدی ترس نداره. معمولا دزدای موفقی که توی ایران دزدی کردن، برای بعد از دزدی ایده‌های جالبی داشتن. نمونه‌های موفقی به اسم ب.ز و م.خ و بی‌شمار آشغالی که اسمای قشنگی دارن و جاهای قشنگ‌تری که زندگی می‌کنن.

تو پیاده‌روی‌های بین بانکی چندتا مغازه کوچیک هم پیدا کردم. دزدی از آدمای خرد و کم‌اهمیت شانس موفقیت بیشتری داره. نه امکانات مناسبی برای ثبت چهره‌ت دارن و نه شکایت‌شون به جایی می‌رسه.کافیه اثر انگشتی به جا نذاری.

البته یک ایده دیگه هم تو ذهنم هست که در طول تاریخ چهار دهه اخیر چندین بار تکرار شده؛ دزدی از صندوق صدقات. می‌خوام امشب با نخ و سیم و آدامس و یه جوراب زنونه به سر برم تامین هزینه کنم. اگر جواب نداد، می‌رم سراغ مغازه‌های کوچیک.

این نکته رو به خودم یادآوری می‌کنم این دزدی اسمش دزدی نیست. قرض گرفتن اجباری و موقته تا بتونم بعدا آدمای فاسد این شهر رو یکی یکی شکار کنم و به سزای اعمال‌شون برسونم.


ابرقهرمانسوپرهیرویادداشتطنزکمیک
یادداشت‌های یک ابرقهرمان معمولی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید