ویرگول
ورودثبت نام
میر سبحان
میر سبحان
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

چگونه از پیشفرض جنگ به پیشفرض صلح رسیدیم.

این فرضیه شخصی را با تفکر انتقادی بخوانید.

در طول تاریخ، نظام‌های خودکامه پادشاهی برآمدند. از ویژگی های آن دوران و حکومت هایش رویای رسیدن به قدرت جهانی، سوء‌ظن دائمی نسبت به همسایگان، فقدان اجماع جهانی، و عدم وجود یک ارتش دائمی بوده‌اند. پادشاهان پس از به دست آوردن قدرت، به ندرت تحت تأثیر قدرت‌های داخلی قرار می‌گرفتند و عموماً با خودرأیی عمل می‌کردند.


با وقوع تحولاتی در عرصه جهانی و پیشرفت‌های فناوری، که اکنون امکان حمله هسته‌ای به هر نقطه از زمین در کمتر از یک ساعت را فراهم آورده است، اگر کشوری رفتاری ناعادلانه از خود نشان دهد، قدرت‌های برتر دنیا احساس مسئولیت می‌کنند تا با استفاده از ابزارهایی نظیر تحریم یا جنگ مستقیم، از پیشرفت آن جلوگیری کنند.البته این موضع‌گیری‌ها به ندرت نسبت به رفتارهای خودشان اعمال می‌شود.


همزمان، مدل اقتصادی حکومت‌ها نیز دچار تحول شده است. در حکومت‌های گذشته، غارت به عنوان منبع درآمدی مهم محسوب می‌شد. با این حال، به دلیل سرعت کمتر رشد اقتصادی و بهره‌وری پایین منابع معدنی نسبت به دوران کنونی، جنگ امروزه از نظر اقتصادی صرفه‌جویی ندارد و بیشتر به عنوان هدررفت هزینه تلقی می‌شود.


در گذشته، وجود ارتش‌های دائمی به معنای امروزی نبود و حکومت‌ها برای هر جنگ به سراغ گردآوری نیرو در شهرهای خود می‌رفتند. گارد جاویدان نمونه اولیه‌ای از نیروی مسلح بود که همیشه در خدمت بوده است. وجود این نیروهای دائمی امروزه باعث بازدارندگی در مقابل تهاجمات شده و موجب ایجاد یک صلح سرد در روابط بین‌المللی شده است. نتیجتا در دورانی که ارتش یکپارچه وجود نداشت، شهریار مجبور بود همیشه در تاخت تاز باشد، همیشه در جنگ باشد تا امنیت خود را حفظ کند.



این تحولات نه تنها ناشی از پیشرفت‌های تکنولوژیکی، بلکه نتیجه تغییر در نگرش‌ها و اصول حاکم بر روابط بین ملت‌ها است و به ما نشان می‌دهد که چگونه تاریخ می‌تواند با گذر زمان دگرگون شود.

جنگتاریخصلحاحساس مسئولیتتفکر انتقادی
دانشجو نرم افزار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید