فاطمه اسفندی
فاطمه اسفندی
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

بالاخره باید چه کار کنم؟

رئیس مدرسه می‌‌گفت که با بچه ها سخت بگیرید، نگذارید گوشی بیارن و استفاده کنند اما با سوگولی های خودش جور دیگه ای رفتار می‌کرد!!!!

سال اول کار ، مخصوصا اینکه تجربه نداشته باشی و کارورزی‌ت توی کرونا گذشته باشه خیلی سخت می‌گذره. بعد بیفتی یه روستا که راهش از شهر دوره و ماشین به این راحتی ها پیدا نمیشه و مجبور میشی چند روز هفته رو توی خونه یک خانواده با فرهنگ روستایی بگذرونی، برای تویی که درنگرایی؛ میشه نور علی نور

اون موقع هنوز شخصیت معلمیم شکل نگرفته بود و افسردگی سر کار رفتن و سختی کار داشتم. حس اینکه همه چیز باید عالی باشه یا اینکه دانش‌آموز قبولت نداره و جدی‌ت نمی‌گیره!

سعی کردم از بزرگان مدرسه تقلید کنم اما فایده نداشت، اون ها من نبودم



البته من هنوز شخصیت معلمیم رو پیدا نکردم ولی راهم رو پیدا کردم. میگی چطور فهمیدم؟

امروز رفتم سر کلاسی که هفته پیش بعد از کلاس شون سر درد گرفتم و کلاسی که یکی از همکارا همیشه ازش شکاره!!! سعی کردم امروز متفاوت رفتار کنم و نتیجه عالی بود. بچه های شلوغ و پرحرف رو آوردم جلو و موقع حرف زدن‌شون هیچ واکنشی نشون ندادم و بازخوردی که از بچه‌ها گرفتم این بود که «خانم شما خیلی صبور هستید» منم در آخر از همکاری شون تشکر کردم چون امروز واقعا خوب بودن!

حالا نمی‌دونم کسی دیگر، در روزهایی غیر از روزهای کاری من اون‌ها رو متنبه کرده یا خودشون به محیط عادت کردن!!!!

آخه بچه ها کلاس دهم هستند و دبیرستان براشون تازه و مهم‌تر اینکه برخی رشته‌شون رو دوست ندارند. هنوز نمی‌تونم درک کنم چرا پدر مادر ها فرزندان‌شون رو به اجبار به رشته‌ای می‌فرستند که دوست ندارند تا در اون ناموفق بشوند. به رشته‌ی انسانی داره ظلم میشه، این ظلم نباید ادامه پیدا کنه!!!

کارمدرسه
یک کتابخوان مبتدی... یک معلم تازه کار...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید