آنچه در این پست مینویسم و میخونید برگرفته از نظریات این آقا یعنی گردون آلپورت هست.
آلپورت برعکس فروید بر جنبههای ناهشیار و تاریک روان بشر متمرکز نشد و بر جنبههای هشیار و روشنتر تاکید کرد.
آقای آلپورت برای تعریف شخصیت سالم که همون انسان بالغ هست (من بهش گفتم رشدیافته) هفت ملاک ذکر میکنه.
من در این پست تلاش میکنم با زبانی خیلی ساده، تعدادی از این ملاکها رو برات بگم.
یعنی اینکه بپذیریم که همیشه قرار نیست انتظارات ما برآورده بشه.
یعنی اینکه بپذیریم هیچ رابطهای نمیتونه پاسخگوی همه نیازهای ما باشه و باید غنی شدن رو از درون شروع کنیم.
یعنی اینکه تموم جنبههای هستی خودمون اعم از ویژگیهای مثبت و منفی، تیره و روشن رو بپذیریم و تا سرحد توانایی بکوشیم بهترین کار رو انجام بدیم و رشد پیدا کنیم.
یعنی اینکه فاصلهای نباشه بین آنچه فکر میکنم هستم و آنچا واقعا هستم!
یعنی اینکه اصولاً افق دید گستردهای دارم، خیلی جلوتر را میبینم، اهداف بلند مدت دارم و میتوانم جنبههای کلانِ هر پدیدهای رو ببینم. اگه هدفگذاری فردی و شغلی میکنم، میتونم گسترۀ بیشتر زمانی و مکانی رو در نظر بگیریم.
یعنی یک هدف پُرمعنا، همیشه جهت من رو مشخص میکنه.
یعنی اینکه یک مهارت رو خوب یاد بگیریم و متعهدانه و متمرکز کار کنیم. کار کنیم و کار کنیم و از کار کردن لذت ببریم، آرام بگیریم و رشد کنیم.
و یعنی اینکه به این باور برسم که همۀ ما انسانهایی پر از تعارض، نقص، ضعف هستیم و با این حال همدیگر رو دوست داریم، میتونیم همدیگر رو بپذیریم و با هم روابط خوشایندی بسازیم. یک دلسوزیِ انتخابی نسبت به انسانها دارم نه دلسوزی از سر ناتوانی و قربانی بودن!
محمدجعفر زاهدپور
یک روانشناس