این دنیا آنگونه که ما دوست داریم نیست! زیاد ربطی هم به قانون جذب و این چیزها ندارد! ما در دنیای ایدآلِ پر از افراد دوست داشتنی و دلخواه زندگی نمیکنیم.
بعضیها آنقدر عصبانیمان میکنند که تا مرز دیوانگی پیش میرویم. خود ما هم این بلا را سر افراد دیگر میآوریم.
آیا باید همه را دوست داشت؟
یا باید فقط با آنهایی که دوستشان داریم ارتباط برقرار کنیم؟
براساس نظر رابرت ساتن (استاد علوم مدیریتی در دانشگاه استنفورد) این کار نه ممکن است و نه حتی ایدآل است که تیمی از همه کسانی تشکیل دهید که حاضرید هر هفته با آنها مهمانی بدهید.
به همین دلیل است که افراد توانمند حتی از کسانی هم که از آنها خوششان نمیآید هم بیشترین استفاده را میکنند.
چگونه؟
با من همراه باشید...
گاهی اوقات به دام این فکر میافتیم که خیلی آدمهای خوب و مهربانی هستیم. تصور میکنیم که باید از همه کسانی که با آنها برخورد داریم خوشمان بیاید. ولی این عملی نیست. لاجرم با کسانی برخورد خواهید کرد که افراد سرسختی هستند و نمیتوانید با آنها کنار بیایید.
افراد توامند این را میدانند. آنها همچنین تشخیص میدهند که تضادها و اختلافات نتیجه تفاوت ارزشهاست.
آن کسی که از او خوشتان نمیآید لزوماً آدم بدی نیست. دلیل اینکه نمیتوانید با او کنار بیایید احتمالاً این است که ارزشهای متفاوتی با او دارید و این تفاوت در ارزشها موجب قضاوت میشود.
وقتی قبول کنید که همه آدمها قرار نیست از شما خوششان بیاید و شما هم قرار نیست از همه آدمها خوشتان بیاید، موقعیت برایتان بسیار سادهتر خواهد شد و بهتر خواهید توانست با این افراد برخورد کنید.
احساستان نسبت به یک نفر هر چه که باشد، آن فرد نسبت به رفتار و کردار شما حساس است و همان را به شما منعکس خواهد کرد. اگر با آنها بیادبی کنید، آنها هم با بیادبی محض با شما رفتار خواهند کرد. در نتیجه به خودتان بستگی دارد که با او عادلانه، بیطرف و مودبانه رفتار کنید.
بن داتنر، روانشناس سازمانی، میگوید، «اینکه سیاست یک poker face از خودتان نشان دهید خیلی مهم است. باید تا میتوانید مثبت و حرفهای برخورد کنید. با این روش، تا سطح آنها پایین نخواهید رفت و اعصابتان بیشتر خرد نخواهد شد.»
دور از انتظار نیست که آدمها انتظارات و توقعات غیرواقعبینانه در مورد دیگران داشته باشند. ممکن است از بقیه انتظار داشته باشیم که دقیقاً آن طور که ما رفتار میکنیم رفتار کنند یا چیزهایی را به زبان آورند که ما در یک موقعیت خاص به زبان میآوریم. ولی، این واقعبینانه نیست.
آدمها نیازها و خصوصیات روانشناختی و اخلاقی دارند که تا حد زیادی تعیینکننده واکنشهای آنهاست. اینکه از دیگران انتظار داشته باشید مثل شما رفتار کنند، مطمئناً فقط باعث ناامیدیتان خواهد شد.
اگر فردی هر بار حالتان را بد میکند، سعی کنید انتظاراتتان را درست بچینید. با این روش خودتان را از نظر روانی برای رفتار او آماده میکنید تا دیگر غافلگیر نشوید. افراد با هوش هیجانی بالا همین کار را میکنند.
افراد با هوش هیجانی بالا آنها هیچوقت از رفتارهای کسانی که دوست ندارند غافلگیر نمیشوند.
هر چقدر هم که تلاش کنید، باز هم ممکن است کسی بتواند روی اعصابتان برود. خیلی مهم است که یاد بگیرید در برخورد با چنین افرادی چطور رفتار کنید. به جای اینکه به آزاردهنده بودن آن فرد فکر کنید، به خودتان فکر کنید و روی این تمرکز کنید که چرا آن طور واکنش میدهید.
گاهی اوقات چیزی که در بقیه خوشمان نمیآید درست همان چیزی است که در خودمان خوشمان نمیآید.
محرکهایی که ممکن است باعث پیچیده شدن احساساتتان شود را پیدا کنید. آنوقت خواهید توانست واکنشتان را پیشبینی کرده، نرمترش کنید یا حتی آن را تغییر دهید.
یادتان باشد:
عوض کردن دیدگاهها، رفتارها و نگرش خودتان بسیار آسانتر از این است که از فرد دیگری بخواهید خودش را تغییر دهد.
اگر افراد خاصی مداوماً روی اعصاب شما میروند، با آرامش به آنها بگویید که روش برخورد و سبک روابط عمومی آنها برای شما مشکلساز است. پیششرط این مسئله است که شما عزتنفس خوب و درستی داشته باشید. پس قبل از هر چیز، اگر عزت نفس پائینی دارید حتماً برایش کاری بکنید.
از زبان متهمکننده استفاده نکنید و در عوض سعی کنید از فرمول «وقتی تو … من احساس میکنم …» استفاده کنید.
بعنوان مثال :
به آن فرد بگویید، «وقتی حرف من را در جلسات قطع میکنی، احساس ناراحتی میکنم، چون نیاز به احترام و آرامش دارم.» بعد یک لحظه صبر کنید و منتظر پاسخ آنها بمانید. و وقتی پاسخ دادند گوش دهید، یک گوش دادن موثر.
ممکن است متوجه شوید که آن فرد نمیدانسته که حرف شما هنوز تمام نشده است یا آنقدر برای بیان نظر خود هیجانزده بوده که وسط حرف شما پریده است.
اگر همه این روشها عمل نکند، افراد باهوش بین خودشان و کسانی که دوست ندارند فاصلهای در نظر میگیرند. عذر بخواهید و راه خودتان را بروید. اگر در محلکار هستید، به اتاق دیگری بروید یا در گوشه دیگر میز کنفرانس بنشینید. با کمی فاصله، خواهید توانست که برگردید و با آنهایی که دوست دارید یا دوست ندارید دوباره صحبت کنید.
البته اگر همه آدمهایی که از آنها خوشمان نمیآید دور و برمان نباشند خیلی بهتر خواهد بود ولی متاسفانه دنیا اینطور نیست و ما مجبور خواهیم بود در زندگی روزانه با آنها برخورد داشته باشیم.
امیدوارم این نوشته به کارتان بیاید...
محمدجعفر زاهدپور
یک روانشناس