Mohamad Javad Asadi Gowki
Mohamad Javad Asadi Gowki
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

نصیحت زنبور،شیرین ترازانگور...

انضان باض بضه ضان #انضان
انضان باض بضه ضان #انضان

یادش بخیر.مگر میشد ما درنوجوانی بریم بیرون باسر ودست شکسته وخونبار برنگردیم....


?عمرا?


بقلم:


#محمدجواداسدی_گوکی


( #همسایه_ی_دیوار_به_دیوار_کویر )


از این زنبور بازی که هیجانی در حد برنده شدن یک خودروی بی ام مدل_2021_داشت خاطره ها درخاطر دارم.??


عجالتا به همین بسنده میکنم که:?


تمام زنبورهای محل منو میشناختند.???


از دم سوراخشون که رد میشدم یه زنبور که افسر نگهبان کولونی بود آژیر خطر رامیزد. ?


فرمانده کل شون هراسان میومد واز زنبور افسرنگهبان میپرسید:


چه شده ضتوان (ستوان)?!???


اومیگفت:قربان ...باز پضره??(پسره)


فرمانده بادوربین دوچشمی منو دید میزد وهمزمان میگفت:


خود بی وضدانضه...??? (بی وجدانشه) ...همینکه من ودوستام به حریم زنبورها تجاوز میکردیم"?


فرمانده رو به گردان پنجم جمعی تیپ هشتم شکاری بمب افکن میکرد وفریاد میزد:


بریزید روض " بزنید نیض"? این مادرمادرقهوه ای رو...زیر وزبرش کنید....?(روش...نیش...)ومیافزود: ?


قروم صاعقه های همراشو هم نیض بزنید...ضوراخ ضوراخشون کنید(سوراخ)?بضتابید.بضضه ها...???(بشتابیدبچه ها)


(وهمزمان طنین ویز ویز آزیر خطر )


ومن به جان یاران" نیش باران...?


روز بعد که از اونجا ردمیشدم باز فرمانده زنبورها میدونست تا بهبودی کاملم" خطری ازناحیه ی من متوجه او و سپاهیان وکولونیش نیست"دم در نشسته پاهاش آویزون کرده پک های مداوم میزد به پیپش و از روی عینکای دودیش یه نگاه به من میکرد وبا آواز و با تمسخر به من میگفت:


چه خوضگل سدی پضرررر??(خوشگل...پسر)


(وقهقه ی زنبورها)


باز چند پک میزدبه پیپ وروبه من میگفت:


ضاق ضُدی ضله ضُدی....(وباز خنده ی زنبورها)??(چاق و چله شدی)


و باز چندین پُک مداوم و...


...ودر نهایت پیپ خودش را میتکوند ومیداد دست سرباز پرواز میکردسمت من و درست روبه روی صورت من درحالی که مانع رفتنم میشد بال بال زنان میخواند:


*وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ... ۚ*??


ومیافزود:


انضان باض بضه ضان انضان...????(انسان باش بچه جان انسان)


چقدر هم من بچه ی انسانی بودم...پس از فرونشست پف صورتم تا شعاع 20متری سوراخ اون فرمانده را به کمک سپاهیانم آتش میزدیم...??


اینبار منو صبح زود تو خواب نیش میزدن...


...


میرفتم جلوآینه که خودمو ببینم میدیدم زنبوره پیش ازنیش زدن من با مُرکّبی زرد رنگ(که ترکیبی از گرده گل واشک چشم زنبورهابود)روی پیشونیم نوشته بود:


انضان باض بضه ضان انضان ?? اینجا بود که میفهمیدم این زنبور از بازماندگان آخرین یورش ما به زنبورهاست.واومد وانتقامش راگرفت ورفت....


(برشی از مجموعه #تلخ_و_شور نوشته #محمدجواداسدی_گوکی دردست تدوین)


*************


پ.ن


* وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ


(قران کریم آیه ی 18سوره ی فاطر )


درضمن در دهات ما در کرمان مادربزرگم به ما میگفت:


هروقت زنبوری سمت تون اومد این آیه رابخونید راهش رامیگیره میره...???/


شاید بخاطر کثرت تکرار حرف "ز"زنبورا همزادپنداری میکردند.?شاید.?


شاید تکرار زیاد حرف "ز" به زبان زنبوری معنیش میشه:


زنبور عزیز غلط خوردم...اونم میبخشه میره...?شاید??


عین واکنش یه دوست به این مطلب دریک گروه تلگرامی:


سلام. وتبریک عید نوروز خدمت استاد محترم.


درمکتبخانه در70 سال پیش. مرحوم ملا اسدی کرم فرزند رمضان. یادش به خیر وروحش شاد. درمورد دعای زنبور.


وحمله. وگزش انها.


سه ایه اخر سور ه. الطارق. درقران. موثر میدانست.


انهم یکیدون کیدا. 15. واکید کیدا. 16


فمهل الکافرین. امهلهم رویدا. 17


وخواندن ان زنبورهارا فراری میداد


پیروز باشید.


م. جباری.


شادباشید.شادزندگی کنید...همواره وهمیشه.درپناه خدای شادی آفرین ??? ? ... زنده بازید????


#همسایه_کویر


#همسایه_دیواربه_دیوارکویر


#محمدجواداسدی_گوکی


#تلخ_وشور


#زنبور_بازی


#گلباف_کرمان


#گلباف


#mohamad_javad_asadi_gowki

محال است که فصل دلتنگی ماآدمهارابشه پایانی براش متصورشد.آخه قلب ماآدمهاراتوقفس سینه قراردادند .(محمدجواداسدی گوکی)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید