بقلم: #محمد جواداسدی_گوکی (همسایه ی دیواربه دیوارکویر)
#طنز
هرازگاهی فارغ از توجه به سن وسالم کودک درونم را در پارک ویا کوه و گاهی هم در زمین بازی و...رها میکنم و عملا کودکی میکنم.
یه دوست از تاب خوردن من در یه پارک عکسی تهیه دیده وبرایم فرستاده بود رو منم فرستادمش برای همسربانو و...
روح کلی واکنش وی به این عکس درقالب نوشتار طنز گونه در ذیل تقدیم عزیزان....
پرسید:
ای شوی ناشسته روی آشفته موی!!!
گفتم؛ جون شوی
پرسید،"این چه اکشنی است؟
گفتم؛
این اکشن نیست.این عالیترین نشان عبودیت است.شنیدی میگن فلانی دست به دعا برداشت؟!حال من پا به دعا شدم...
باری؛.وقتی به جای دو دست دو پایت سمت آسمان سیخ گردد خداوند با قید سه فوریت به فرشته های آسمان دستور میده کار بنده ام راه بندازید وگره ازکارش بگشایید.
سپس با آواز براش خواندم که....
اولای زندگیمون یادت میاد یاذدت میاد؟
به من گفتی واژگون شی سیلی بیاد سیلی بیاد
گفت آری
گفتمش گردیدم.واژگون....اینهاش
وسرودم
دولنگم سیخ شده سمت سماوات
نجاتم ده خدا از این مکافات
گفت دست بکش
پرسیدم برکجا؟
گفت از سر ملاطفت برسرمن
کشیدم.
گفت جاذبه ی زمین چه شد؟و کجا رفت؟
گفتمش جایی نرفتند جفتشون همینجا کنارمننددارن باهم چت میکنند
وافزودم
جاذبه تماما از سمت سماواته نه زمین
قانع نشد.گفت
خاک عالم بر حفرات نه گانه و حواس پنجگانه ات چه فکر کردی چنین کردی؟
گفتمش فکری نکردم...اول کردم...بعد فکرکرد م.
وافزودم
این کار کودک درونم بود.نقش وتاثیر کودک درون بر فعالیت های برون را نباید دور ازنظرداشت.
دیدم همچنان مدعی وطلبکاره
صدامو بلند کردم وگفتم
اینکه از نظر سن وسال نیم قرن را رد کرده ای و از من ۲۰سال جوان تر میزنی... وعلیرغم جور روزگار تو تالحظه اکنون فسرده وفشرده نشدی... قطعا تاثیر مشی ومنش وکنشی از این دست است.وتو نه بامن که درحقیقت با کودک درونم زیستی و...
تبسمی ازسررضایت کرد ورفت
چون برگشت...
دیدمش خرم وخندان سینی چای بدست
گفت بخند وبخندان گور بابای هرچه که هست.
وکلی خندیدیم
???
#کودک_درون
#پارک
#کودکی
#همسایه_دیواربه_دیوارکویر
#محمدجواداسدی_گوکی
#کرمان