زندگی تو،
زندگی توست
مگذار در محبس تاریک تسلیم بماند.
در نظاره باش
در نظاره روزنها
تردید نکن که نوری هست
شاید چندان نباشد که گفتهاند
اما آنقدر هست
که از پس تاریکیات برآید
در نظاره باش،
خدایان، در تدارک مجالهایی برای تو اند
آنها را بشناس و دریاب!
نمیتوانی از پس مرگ برآیی
اما تا زندهای، با زندگیات
میتوانی بارها و بارها مرگ را زمین بزنی،
و هر چه در این کار خبرهتر شوی
نور بیشتری نصیبت خواهد شد.
زندگی تو،
متعلق به «تو» ست!
تو بینظیری
و خدایان در انتظار سرشار کردن تو اند...
***
از کتاب گزیده اشعار چارلز بوکفسکی