اگر که عشق از نو آغاز شود
هر فصلمان تبدیل به زمستان و بهار بشود
اگر انسان اشرف مخلوقات شود
از حیوانی گنگ تبدیل به فرشته ای ۴ بال بشود
اگر این دربدری پایان یابد
حضرت عشق بظهور یابد
اگر تمام دردهایمان تسکین یابد
جهان سوخته دوباره آباد گردد
من بیدار نبودم بلکه در خواب بودم
یا آرزویی در خواب داشتم
یا هم اکنون است که در خواب هستم
یا چشمها بسته و در توهمم
یا کور بودم و اکنون بینا گشتم
اگر سهم ها به مساوات بود
سفره ی شاهانه و گدا یکسان بود
اگر میکاشتم کاشکی را
درختش تنومند و زیبا
میوه اش آبدار و خوشمزه
خواصش آمینِ آرزوها
بله چشم ها بینا گشتند
ولی در خوابی عمیق هستم
آقا نیامد به ظهور
و همچنان در انتظار هستم