اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
توانمند سازی
توانمند سازی اشاره به این دارد که افراد قدرت فکر کردن و رفتار کردن آزادانه و تصمیم گیری را به دست آورده و از اینرو بتوانند سلامت خود را در ابعاد مختلف جسمی، روانی و اجتماعی ارتقاء بخشیده و افراد مهمی و تاثیرگذاری در جامعه شوند.
مداخلات ضروری برای توانمند سازی افراد
? برای توانمندسازی افراد سه استراتژی مهم وجود دارد که در زیر این استراتژی ها و فعالیت های مربوط به هریک آمده است:
1. بهبود وضعیت سلامت جسمی، روانی و اجتماعی افراد
• افزایش آگاهی در مورد حقوق فردی و موضوعات مربوط به سلامت
• دسترسی به خدمات سلامت
• آموزش سبک زندگی سالم
2. ظرفیت سازی
• فراهم کردن امکان سوادآموزی و ادامه تحصیل
• آموزش مهارت های زندگی با تاکید بر مهارت های مقابله ای
• فراهم کردن آموزش شغلی و امکان کسب درآمد
• آموزش مهارت تصمیم گیری
• رشد عزت نفس، خودمختاری و تصمیم گیری مستقل
• آموزش پیشگیری از خشونت
3. ایجاد انگیزه برای تغییر
• درک اهمیت تغییر
اعتماد به خود برای ایجاد تغییر
اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.
حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.
پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.
سلامت اجتماعی
سلامت اجتماعی حوزه جدیدی در بخش سلامت تلقی می شود که ابعاد فردی و اجتماعی آن می تواند مورد توجه متخصصین علوم بهداشتی، رفاهی، روان شناسی ، مددکاری و علوم اجتماعی قرار بگیرد . بنابراین سلامت اجتماعی ماهیت بین رشته ای داشته و طیف وسیعی از علوم کاربردی را در برمی گیرد. در سطح فردی مهمترین نقطه تمرکز سلامت اجتماعی بر نحوه تعاملات اجتماعی فرد با افراد دیگر و سازمان های رسمی و غیررسمی جامعه تکیه دارد، در حالیکه سلامت اجتماعی در بعد اجتماعی به ایجاد شرایط محیطی لازم جهت یک جامعه سالم توجه دارد.
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.
حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.
پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.
سلامت اجتماعی
سلامت اجتماعی حوزه جدیدی در بخش سلامت تلقی می شود که ابعاد فردی و اجتماعی آن می تواند مورد توجه متخصصین علوم بهداشتی، رفاهی، روان شناسی ، مددکاری و علوم اجتماعی قرار بگیرد . بنابراین سلامت اجتماعی ماهیت بین رشته ای داشته و طیف وسیعی از علوم کاربردی را در برمی گیرد. در سطح فردی مهمترین نقطه تمرکز سلامت اجتماعی بر نحوه تعاملات اجتماعی فرد با افراد دیگر و سازمان های رسمی و غیررسمی جامعه تکیه دارد، در حالیکه سلامت اجتماعی در بعد اجتماعی به ایجاد شرایط محیطی لازم جهت یک جامعه سالم توجه دارد.
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.
حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.
پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.
سلامت اجتماعی
سلامت اجتماعی حوزه جدیدی در بخش سلامت تلقی می شود که ابعاد فردی و اجتماعی آن می تواند مورد توجه متخصصین علوم بهداشتی، رفاهی، روان شناسی ، مددکاری و علوم اجتماعی قرار بگیرد . بنابراین سلامت اجتماعی ماهیت بین رشته ای داشته و طیف وسیعی از علوم کاربردی را در برمی گیرد. در سطح فردی مهمترین نقطه تمرکز سلامت اجتماعی بر نحوه تعاملات اجتماعی فرد با افراد دیگر و سازمان های رسمی و غیررسمی جامعه تکیه دارد، در حالیکه سلامت اجتماعی در بعد اجتماعی به ایجاد شرایط محیطی لازم جهت یک جامعه سالم توجه دارد.
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.
حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.
پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.
سلامت اجتماعی
سلامت اجتماعی حوزه جدیدی در بخش سلامت تلقی می شود که ابعاد فردی و اجتماعی آن می تواند مورد توجه متخصصین علوم بهداشتی، رفاهی، روان شناسی ، مددکاری و علوم اجتماعی قرار بگیرد . بنابراین سلامت اجتماعی ماهیت بین رشته ای داشته و طیف وسیعی از علوم کاربردی را در برمی گیرد. در سطح فردی مهمترین نقطه تمرکز سلامت اجتماعی بر نحوه تعاملات اجتماعی فرد با افراد دیگر و سازمان های رسمی و غیررسمی جامعه تکیه دارد، در حالیکه سلامت اجتماعی در بعد اجتماعی به ایجاد شرایط محیطی لازم جهت یک جامعه سالم توجه دارد.
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
توانمند سازی
توانمند سازی اشاره به این دارد که افراد قدرت فکر کردن و رفتار کردن آزادانه و تصمیم گیری را به دست آورده و از اینرو بتوانند سلامت خود را در ابعاد مختلف جسمی، روانی و اجتماعی ارتقاء بخشیده و افراد مهمی و تاثیرگذاری در جامعه شوند.
مداخلات ضروری برای توانمند سازی افراد
? برای توانمندسازی افراد سه استراتژی مهم وجود دارد که در زیر این استراتژی ها و فعالیت های مربوط به هریک آمده است:
1. بهبود وضعیت سلامت جسمی، روانی و اجتماعی افراد
• افزایش آگاهی در مورد حقوق فردی و موضوعات مربوط به سلامت
• دسترسی به خدمات سلامت
• آموزش سبک زندگی سالم
2. ظرفیت سازی
• فراهم کردن امکان سوادآموزی و ادامه تحصیل
• آموزش مهارت های زندگی با تاکید بر مهارت های مقابله ای
• فراهم کردن آموزش شغلی و امکان کسب درآمد
• آموزش مهارت تصمیم گیری
• رشد عزت نفس، خودمختاری و تصمیم گیری مستقل
• آموزش پیشگیری از خشونت
3. ایجاد انگیزه برای تغییر
• درک اهمیت تغییر
اعتماد به خود برای ایجاد تغییر
اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.
حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.
پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.
سلامت اجتماعی
سلامت اجتماعی حوزه جدیدی در بخش سلامت تلقی می شود که ابعاد فردی و اجتماعی آن می تواند مورد توجه متخصصین علوم بهداشتی، رفاهی، روان شناسی ، مددکاری و علوم اجتماعی قرار بگیرد . بنابراین سلامت اجتماعی ماهیت بین رشته ای داشته و طیف وسیعی از علوم کاربردی را در برمی گیرد. در سطح فردی مهمترین نقطه تمرکز سلامت اجتماعی بر نحوه تعاملات اجتماعی فرد با افراد دیگر و سازمان های رسمی و غیررسمی جامعه تکیه دارد، در حالیکه سلامت اجتماعی در بعد اجتماعی به ایجاد شرایط محیطی لازم جهت یک جامعه سالم توجه دارد.
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.
حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.
پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.
سلامت اجتماعی
سلامت اجتماعی حوزه جدیدی در بخش سلامت تلقی می شود که ابعاد فردی و اجتماعی آن می تواند مورد توجه متخصصین علوم بهداشتی، رفاهی، روان شناسی ، مددکاری و علوم اجتماعی قرار بگیرد . بنابراین سلامت اجتماعی ماهیت بین رشته ای داشته و طیف وسیعی از علوم کاربردی را در برمی گیرد. در سطح فردی مهمترین نقطه تمرکز سلامت اجتماعی بر نحوه تعاملات اجتماعی فرد با افراد دیگر و سازمان های رسمی و غیررسمی جامعه تکیه دارد، در حالیکه سلامت اجتماعی در بعد اجتماعی به ایجاد شرایط محیطی لازم جهت یک جامعه سالم توجه دارد.
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.
حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.
پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.
سلامت اجتماعی
سلامت اجتماعی حوزه جدیدی در بخش سلامت تلقی می شود که ابعاد فردی و اجتماعی آن می تواند مورد توجه متخصصین علوم بهداشتی، رفاهی، روان شناسی ، مددکاری و علوم اجتماعی قرار بگیرد . بنابراین سلامت اجتماعی ماهیت بین رشته ای داشته و طیف وسیعی از علوم کاربردی را در برمی گیرد. در سطح فردی مهمترین نقطه تمرکز سلامت اجتماعی بر نحوه تعاملات اجتماعی فرد با افراد دیگر و سازمان های رسمی و غیررسمی جامعه تکیه دارد، در حالیکه سلامت اجتماعی در بعد اجتماعی به ایجاد شرایط محیطی لازم جهت یک جامعه سالم توجه دارد.
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy
اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.
حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.
پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.
سلامت اجتماعی
سلامت اجتماعی حوزه جدیدی در بخش سلامت تلقی می شود که ابعاد فردی و اجتماعی آن می تواند مورد توجه متخصصین علوم بهداشتی، رفاهی، روان شناسی ، مددکاری و علوم اجتماعی قرار بگیرد . بنابراین سلامت اجتماعی ماهیت بین رشته ای داشته و طیف وسیعی از علوم کاربردی را در برمی گیرد. در سطح فردی مهمترین نقطه تمرکز سلامت اجتماعی بر نحوه تعاملات اجتماعی فرد با افراد دیگر و سازمان های رسمی و غیررسمی جامعه تکیه دارد، در حالیکه سلامت اجتماعی در بعد اجتماعی به ایجاد شرایط محیطی لازم جهت یک جامعه سالم توجه دارد.
اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.
در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .
در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.
هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.
در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.
اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.
اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.
در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.
بنابراین، رفتار انسانی تحتتأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی میدهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت میکند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ میدهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط میگردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصدها و اهداف ایجاد میشوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود میتوانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.
جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.
[1] Individual therapy
[2] Family Therapy
[3] Couples therapy
[4] Group Therapy
[5] Community therapy