ویرگول
ورودثبت نام
دکتر مریم شجاعیان
دکتر مریم شجاعیان
خواندن ۲۲ دقیقه·۲ سال پیش

تشخیص بر اساس رویکرد اجتماع محور اختلالات روانی

دکتر مریم شجاعیان روانشناس و مدرس دانشگاه.شماره نظام روانشناسی:8311
دکتر مریم شجاعیان روانشناس و مدرس دانشگاه.شماره نظام روانشناسی:8311

اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.

در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .

در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.

هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.

در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.

اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.

اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.

در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.

بنابراین، رفتار انسانی تحت‌تأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی می‌­دهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت می­‌کند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ می‌دهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط می­‌گردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصد­ها و اهداف ایجاد می‌شوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود می‌­توانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.

جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.

اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.

حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.

پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.

[1] Individual therapy

[2] Family Therapy

[3] Couples therapy

[4] Group Therapy

[5] Community therapy

در برنامه های مداخلات سلامت اجتماعی با رویکرد اجتماع محور ، جلب مشارکت مردم و حمایت از ایجاد تشکل های محلی و تسهیل جهت ورود و ایفای نقش در تصمیم گیری های محلی می تواند منجر به افزایش سرمایه اجتماعی، مسئولیت اجتماعی و دریافت خدمات مورد نیاز و نیز ارتباط بهتر بین مردم ، تشکل های محلی و مسئولین محلی و منطقه ای شود.

در رویکرد اجتماع محور ، تلاش شده است که به توسعه مدل اجتماع محور ارتقای سلامت اجتماعی پرداخته شود. استقرار این مدل علاوه بر مواردی که پیشتر گفته شد ، می تواند به تخصیص بهینه منابع، شناسایی و استفاده از ظرفیت های محلی، و افزایش بهره وری هم در خصوص منابع و هم در خصوص نظارت بر اجرای آنها منجر گردد.

در این مدل، ازمرحله نیازسنجی تا تعیین اولویت ها وپروژه ها ی اجرایی، اجرا و ارزشیابی برنامه ها ؛ با مشارکت سطوح پلکانی افراد وکمیته های تخصصی و غیرتخصصی، برای برطرف کردن مشکلات افراد که متشکل از افراد فوق تخصص، متخصص، کارشناسان ارشد، کارشناسان اجرایی و یا حتی در مواقع غیر تخصصی، افراد مطلع محلی می باشد، صورت می پذیرد که هدف همه و همه این مجموعه انسانی و قابل تحسین، توانمند کردن افراد می باشد.

که می توان اضافه کرد که اهداف توانمند سازی عبارت است از:

1. توانمند کردن فرد برای ایجاد تغییرات مطلوب و عملی در موقعیت فعلی زندگی

2. توانمند کردن فرد برای بهبود سلامت جسمی و روانی

3. توانمندسازی فرد برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی

اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.

در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .

در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.

هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.

در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.

اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.

اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.

در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.

بنابراین، رفتار انسانی تحت‌تأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی می‌­دهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت می­‌کند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ می‌دهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط می­‌گردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصد­ها و اهداف ایجاد می‌شوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود می‌­توانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.

جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.

اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.

حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.

پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.

[1] Individual therapy

[2] Family Therapy

[3] Couples therapy

[4] Group Therapy

[5] Community therapy

در برنامه های مداخلات سلامت اجتماعی با رویکرد اجتماع محور ، جلب مشارکت مردم و حمایت از ایجاد تشکل های محلی و تسهیل جهت ورود و ایفای نقش در تصمیم گیری های محلی می تواند منجر به افزایش سرمایه اجتماعی، مسئولیت اجتماعی و دریافت خدمات مورد نیاز و نیز ارتباط بهتر بین مردم ، تشکل های محلی و مسئولین محلی و منطقه ای شود.

در رویکرد اجتماع محور ، تلاش شده است که به توسعه مدل اجتماع محور ارتقای سلامت اجتماعی پرداخته شود. استقرار این مدل علاوه بر مواردی که پیشتر گفته شد ، می تواند به تخصیص بهینه منابع، شناسایی و استفاده از ظرفیت های محلی، و افزایش بهره وری هم در خصوص منابع و هم در خصوص نظارت بر اجرای آنها منجر گردد.

در این مدل، ازمرحله نیازسنجی تا تعیین اولویت ها وپروژه ها ی اجرایی، اجرا و ارزشیابی برنامه ها ؛ با مشارکت سطوح پلکانی افراد وکمیته های تخصصی و غیرتخصصی، برای برطرف کردن مشکلات افراد که متشکل از افراد فوق تخصص، متخصص، کارشناسان ارشد، کارشناسان اجرایی و یا حتی در مواقع غیر تخصصی، افراد مطلع محلی می باشد، صورت می پذیرد که هدف همه و همه این مجموعه انسانی و قابل تحسین، توانمند کردن افراد می باشد.

که می توان اضافه کرد که اهداف توانمند سازی عبارت است از:

1. توانمند کردن فرد برای ایجاد تغییرات مطلوب و عملی در موقعیت فعلی زندگی

2. توانمند کردن فرد برای بهبود سلامت جسمی و روانی

3. توانمندسازی فرد برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی

اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.

در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .

در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.

هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.

در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.

اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.

اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.

در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.

بنابراین، رفتار انسانی تحت‌تأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی می‌­دهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت می­‌کند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ می‌دهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط می­‌گردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصد­ها و اهداف ایجاد می‌شوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود می‌­توانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.

جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.

اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.

حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.

پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.

[1] Individual therapy

[2] Family Therapy

[3] Couples therapy

[4] Group Therapy

[5] Community therapy

در برنامه های مداخلات سلامت اجتماعی با رویکرد اجتماع محور ، جلب مشارکت مردم و حمایت از ایجاد تشکل های محلی و تسهیل جهت ورود و ایفای نقش در تصمیم گیری های محلی می تواند منجر به افزایش سرمایه اجتماعی، مسئولیت اجتماعی و دریافت خدمات مورد نیاز و نیز ارتباط بهتر بین مردم ، تشکل های محلی و مسئولین محلی و منطقه ای شود.

در رویکرد اجتماع محور ، تلاش شده است که به توسعه مدل اجتماع محور ارتقای سلامت اجتماعی پرداخته شود. استقرار این مدل علاوه بر مواردی که پیشتر گفته شد ، می تواند به تخصیص بهینه منابع، شناسایی و استفاده از ظرفیت های محلی، و افزایش بهره وری هم در خصوص منابع و هم در خصوص نظارت بر اجرای آنها منجر گردد.

در این مدل، ازمرحله نیازسنجی تا تعیین اولویت ها وپروژه ها ی اجرایی، اجرا و ارزشیابی برنامه ها ؛ با مشارکت سطوح پلکانی افراد وکمیته های تخصصی و غیرتخصصی، برای برطرف کردن مشکلات افراد که متشکل از افراد فوق تخصص، متخصص، کارشناسان ارشد، کارشناسان اجرایی و یا حتی در مواقع غیر تخصصی، افراد مطلع محلی می باشد، صورت می پذیرد که هدف همه و همه این مجموعه انسانی و قابل تحسین، توانمند کردن افراد می باشد.

که می توان اضافه کرد که اهداف توانمند سازی عبارت است از:

1. توانمند کردن فرد برای ایجاد تغییرات مطلوب و عملی در موقعیت فعلی زندگی

2. توانمند کردن فرد برای بهبود سلامت جسمی و روانی

3. توانمندسازی فرد برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی

اصولا ما در درمان، مکاتب ، رویکردها و مدلهای درمانی داریم.همانگونه که اذعان دارید در بین مکاتب مهم درمانی، مکتب اول روان کاوی، مکتب دوم رفتاری و مکتب سوم انسانگرایی و وجود گرایی هست.در دل هر مکتبی یک سری رویکرد قرار گرفته است و مدلهای نظریی وجود دارد که برگرفته از هر رویکرد می باشد.

در مکتب کلاسیک فرویدی، شاهد دو رویکرد مهم هستیم، همچون رویکردروانشناسی من که تاکیدش بر "من" می باشد و نیز رویکرد روابط ابژه که بر روابط میان فردی تاکید دارند، شکل گرفتند .

در مکتب رفتاری ما شاهد سه موج هستیم. موج اول رفتارگرایی کلاسیک است که تاکیدش بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده است و اذعان دارند که روانشناسی علم رفتار است. موج دوم درمانهای شناختی- رفتاری می باشد که تاکیدشان بر افکار و احساساتی که رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهند. و موج سوم درمانهای پذیرش محورند که چهارچوب کاری آنها اینگونه است که افراد تمام تجربیاتشان، یعنی انواع گوناگون افکار و احساسات را، همانگونه که هستند، تجربه کنند.

هر کدام از این مکاتب درمانی یا در قالب درمان فردی[1]، یا خانواده درمانی [2]یا زوج درمانی[3]، یا گروه درمانی[4] و یا در قالب جامعه درمانی [5]است.

در اینجا واحد مراجعه کننده ها جامعه می باشد .جامعه ای که از قومیت ها، نژادها، در حد یک محله، یک شهر و یا یک کشور است.

اولین کاری که در رویکرد اجتماع محور می بایست صورت گیرد این است که پایش کنند که گروه ها و افراد با چه اختلالات و بیماریها و مشکلاتی مواجه هستند و تحلیل وضعیت موجود باید هم به لحاظ مشکلات و هم به لحاظ منابع صورت گیرد ، منظور ، منابعی است که به رفع مشکلات کمک می کند.

اصولا یکی از مشکلات بشر این است که درکی از وضعیت منابع موجود ندارد.منابع را می توان روانشناس یا پزشک متخصص، یا پزشک فوق تخصص، بیمارستان، مسجد، منابع مالی و یا حتی منابع غیرمالی و ... درنظر گرفت.پس وقتی مسئله به درستی ایراد گردید و مشخص شد، آنگاه زمان آن است که توسط ارزیابان بررسی شود که کدامیک از این ?منابع، کدامین مسئله آدمی را به درستی حل می کند.حال می توان از راهبردها سخن به میان آورد که راهبردهایی که برای برطرف کردن مشکلات افراد بکار می رود در واقع به نوعی سطح بندی خدمات است. همان خدماتی که به افراد جامعه ارائه می شود تا با کمترین زحمت به بهترین و با کیفیت ترین روش حل مسئله و مشکل دست پیدا کنند.

در مبحث خدمات روانشناختی که هر مکتب درمانی می تواند ارائه دهد، به طور معمول حدود 15%-20% افراد هر جامعه ای نیازمند کمک تخصصی روانشناسانه اند و نزدیک به 10% افراد آن جامعه کمک فوق تخصصی نیاز دارند. این درحالیست که کلیت آن جمع، همه آن خدماتی که نیازمند هستند، اصلا تخصصی و فوق تخصصی نیست.

بنابراین، رفتار انسانی تحت‌تأثیر دیگران و همچنین زمینه اجتماعی که رفتار در آن روی می‌­دهد، قرار دارد. از این رو روانشناسان اجتماعی با عواملی که ما را به نحوی به سوی رفتار کردن در حضور دیگران هدایت می­‌کند و همچنین جستجوی شرایطی که در آن رفتار یا اعمال و احساسات خاصی رخ می‌دهد، سر و کار دارند. روانشناسی اجتماعی به این امر مربوط می­‌گردد که چگونه این احساسات، افکار، باورها، قصد­ها و اهداف ایجاد می‌شوند و چگونه چنین عوامل روانشناختی به نوبه خود می‌­توانند بر تعاملات ما با دیگران تأثیر بگذارند.

جالب است بدانید که قسمت اعظمی از خدمات، در زمینه خدمات غیر تخصصی است که خدمات غیرتخصصی را به خود مردم و نهادهای مردمی مثل خانه های سلامت و سرای محله ها می سپارند.

اصولا برای موضوع سلامت افراد شبکه بهداشتی مشخص می کنند. و یک نهاد نظارتی می بایست وجود داشته باشد که بر کارکرد این شبکه بهداشتی نظاره گر باشد، بدین معنا که اگر فردی من باب مثال مدیریت زمان نمی داند، کلی هزینه زمانی و حتی مالی برای خود تحمیل نکند که در لیست انتظار دکتر فوق تخصص منتظر بماند چراکه کار او با یک مشاوره ساده برطرف می گردد و از همه مهمتر اینکه زودتر به نتیجه می رسد.

حال اگر روانشناس یک رویکرد رفتاری دارد و یا اینکه رویکرد مورد دلخواهش روانکاوی و یا حتی التقاطی می باشد، ممکن است بستر مداخلات را روی وجودی، انسانی قرار دهد و نظام تصعید را سامان دهیم و نظام شادی را هموار نماییم و در آن چهارچوب مهارتهای زندگی را به افراد در گروهها، جوامع، محله ها، شهرستان و ... ارتقاء دهیم.بدین وسیله هنگامه ای که افراد به شکوفایی می رسند بالطبع جامعه آنان نیز به لحاظ امنیت اجتماعی توسعه پیدا می کند.

پس وجود یک نهاد نظارتی از اهمیت بسزایی برخوردار است، تا نظارتها را از پایین به بالا صورت دهند، به صورت ارجاع افراد دارای مشکل به سمت بهترین منبعی برای حل گرفتاری فرد . و از طرف دیگر این نظارتها نیز از بالا به پایین نیز می بایست همچنان لحاظ شود ، این بدان معنا می باشد که از سمت متخصصان جانب افراد ، به شکل بازخورد نیز صورت گیرد.

[1] Individual therapy

[2] Family Therapy

[3] Couples therapy

[4] Group Therapy

[5] Community therapy

در برنامه های مداخلات سلامت اجتماعی با رویکرد اجتماع محور ، جلب مشارکت مردم و حمایت از ایجاد تشکل های محلی و تسهیل جهت ورود و ایفای نقش در تصمیم گیری های محلی می تواند منجر به افزایش سرمایه اجتماعی، مسئولیت اجتماعی و دریافت خدمات مورد نیاز و نیز ارتباط بهتر بین مردم ، تشکل های محلی و مسئولین محلی و منطقه ای شود.

در رویکرد اجتماع محور ، تلاش شده است که به توسعه مدل اجتماع محور ارتقای سلامت اجتماعی پرداخته شود. استقرار این مدل علاوه بر مواردی که پیشتر گفته شد ، می تواند به تخصیص بهینه منابع، شناسایی و استفاده از ظرفیت های محلی، و افزایش بهره وری هم در خصوص منابع و هم در خصوص نظارت بر اجرای آنها منجر گردد.

در این مدل، ازمرحله نیازسنجی تا تعیین اولویت ها وپروژه ها ی اجرایی، اجرا و ارزشیابی برنامه ها ؛ با مشارکت سطوح پلکانی افراد وکمیته های تخصصی و غیرتخصصی، برای برطرف کردن مشکلات افراد که متشکل از افراد فوق تخصص، متخصص، کارشناسان ارشد، کارشناسان اجرایی و یا حتی در مواقع غیر تخصصی، افراد مطلع محلی می باشد، صورت می پذیرد که هدف همه و همه این مجموعه انسانی و قابل تحسین، توانمند کردن افراد می باشد.

که می توان اضافه کرد که اهداف توانمند سازی عبارت است از:

1. توانمند کردن فرد برای ایجاد تغییرات مطلوب و عملی در موقعیت فعلی زندگی

2. توانمند کردن فرد برای بهبود سلامت جسمی و روانی

3. توانمندسازی فرد برای پیشگیری از آسیب های اجتماعی

اجتماع محوررویکرد اجتماعآسیب شناسی روانیدرمان اختلالات روانیبهترین روانشناس بالینی و مشاور در تهران
دکتر مریم شجاعیان، دکتری روانشناسی و مدرس دانشگاه و جزء استعدادهای درخشان و دانش آموخته ممتاز دانشگاه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید