تأثیر رسانهها و بهویژه رسانههای اجتماعی در دنیای امروز پرواضح است. این تأثیر بهحدی است که حتا «به چه اندیشیدن» مردم را تحت تأثیر قرار داده و اولویتبندی میکند. یکی از تکنیکهایی که درین جهت بسیار کاربردی است، تکنیک برجستهسازی است. برجستهسازی فرایندیست که در آن رسانهها با اولویتبندی، برجستهسازی و تأکید ویژه بر بعضی رخدادها و موضوعات، آن رخدادها و موضوعات را بسیار مهم جلوه داده و افکار عمومی را حول آن موضوع/موضوعات سوق میدهد. تکنیک برجستهسازی یک نوع تکنیک سیاسی است و بیشتر زمانی کاربردی میشود که سیاستگران بخواهند بااستفاده از این تکنیک، موضوعات اجتماعی مهمتر و حیاتیتر را بهحاشیه برانند تا از این طریق منفعت سیاسی بهدست بیاورند.
ما شاهد استفادهٔ این تکنیک بسیار بودهایم؛ چراکه سیاستمدارنمان بااستفاده از این تکنیک دست به مدیریت افکار عمومی میزدند؛ گاهی بدون اینکه حتا خودمان پیبرده باشیم. طالبان هم این تکنیک را مورد استفاده قرار دادهاند. کودک زابلی را بهیاد دارید که چهگونه و چهقدر افکار عمومی را بهخود مشغول کرد؛ درحالیکه آن یک صحنهسازیای بیش نبود و اهمیت ویژهای هم نداشت اما تکنیک برجستهسازی بهحدی کارگر واقع شده بود که چندین روز هم در بیداری با آن درگیری ذهنی داشتیم و هم در خواب. آزادی عبدالرئوف آنهم در این روزها و نیز بسیار رسانهایشدناش بیجهت با تکنیک برجستهسازی نیست. این رویداد حتا اگر صحنهسازی نباشد، آنقدر موضوعیت و اهمیت ندارد تا افکار عمومی را به این اندازه بهخود مشغول بگرداند، آنهم زمانیکه ما از شوکِ رویدادهای خونبارِ دشتبرچی، بلخ و قندوز کنده نشدهایم. فراموش نکنیم که تاهنوز خون کودکان برچی و قربانیان بلخ و قندوز خشک نشدهاست.
پ.ن: از اینکه عبدالرئوف از این گیرودارِ سیاسی خلاص شد، خوشحالم.