بختیار علی نویسندهی کرد جادویی مینویسد. قلماش مرز میان خیال و واقعیت را درمینوردد. واژههایاش بهسانِ پناهندگانیست که از دلِ رنج و دردِ عمیق بر عمق جانمان پرت میشوند و و ما را نیز درگیرِ این درد و رنج عمیق میکنند. رمان غروب پروانه نیز یکی از زیباترین کتابهای این نویسندهی افسونقلم است. رمانیست سرشار از ادبیات منجسم، زاویههای دراماتیک و تراژیک و تصاویرِ رئالیستیکِ جادویی که در بارهی عشق و سرنوشت عشق در جوامعی که باورهای خشن دینی-سنتی، تعصب و بافتارهای نرینه در آن عشق، زیبایی، آزادی و زندگیِ دلخواه را از انسانها ربودهاست. پروانه دختری است که برخلاف باورها و بافتارهای سنتیِ جامعهاش تن به عشق مردی بهنام فریدون ملک میدهد اما سرانجام بهخاطر نفستنگیای که عشق و زیبایی در آن جامعهی سنتی ایجاد میکند آن دو همراه با عاشقانِ دیگر مجبور به فرار به جنگلی دور و عمیقی در میان درههای خیالی میشوند که بعداً آنرا عشقستان مینامند. عشقستان، آرمانشهر عاشقان میشود؛ آرمانشهری که میتواند تمام عاشقان را درخود جای بدهد و سرزمینی باشد برای تحقق رویاهای عاشقان. اما انگار عمر رویاها کوتاهتر از آن است که تصور شود و رنجهای عاشقان نیز فراتر از آن است که تحمل شود. همانگونه که این رمان از یک غروبِ سرد و زمهریر و خونین اغاز میشود، به یک غروب غمگین و تلخ و خونین دیگر ختم میشود. پروانه بهجرم عاشق شدن و انتخاب زندگیِ دلبخواهانهاش در یک غروب غمگنانه تیرباران میشود. در چنین جوامعی، سرنوشتِ عاشقان یا تیرباران بودهاست یا سنگباران. انگار گناه عاشقان آنقدر بزرگ است که جز تیرباران و سنگباران هیچ چیزی نمیتواند آنرا پاک کند. این بهای عشق در چنین جوامع است. بهایی که هیچ است و عاشقانی که بر سرِ هیچ تیرباران و سنگباران میشوند. رخشانه، فاطمه، فرشته و چندینوچند دختری دیگر را بهیاد بیاورید که مردانِ خداجوی خشمگین سنگبارانشان کردند تا زمین خدا از شرِ عشق و شهوت پاک شود. پروانه سمبل عشق است. پروانه هزاران دختریست که فقط بهخاطر ابراز دوستداشتن به مردی در خون غلت خوردند حتا بدون اینکه چرتی کسی خراب شود. آه! جامعهای که در آن حتا نیازهای اساسی انسانها قدغن باشد؛ جامعهای که در توهم محق بودن غرق باشد و جامعهای که در آن بافتارها و باورهای خشنِ مردانه، دینی و تنگنظرانه مسلط باشند، مردماناش همان سرنوشتی خواهند داشت که پروانه، رخشانه، فرشته، فرخنده و... داشتند و همان سرنوشتی خواهند داشت که دختران امروز افغانستان دارند.