پروکسیما
پروکسیما
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

خوب، بد، بی ارزش | دلنوشته‌ای برای روزگار پژوهش در روز پژوهش

نوشته شده برای نشریه دوات | مصطفی بهنام فر

+من بودم و استاد نصرت، کتاب پونصد، دانشگاه فرصت، آره و اینا خیلی بودیم. پژوهش آقامونم بود!
-پژوهش؟؟ کدوم پژوهش؟!
+پژوهش آق منگول، میش ناسیش؟آره؟ از ما نه, ازاونا آره، که بریم هوا خوری. تو نمیری به موت قسم اصلا ما تو نخش نبودیم، آره... گاز دنده دم مجلات ISI اومدیم پایین، یکی چپ یکی راست یکی بالا یکی پایین نویسنده و پروپوزال جور شد رو آمار دستکاری شده نشسته بودیم و داشتیم می‌نوشتیم که....
خلاصه ما به همه گفتیم سایتشین داره..شمام بگین داره...تو در و همساده خوبیت نداره...

***

وقتی صحبت از تحقیق و پژوهش میشه همه واژه‌های مثل سایتشن[1]، ISI[2]، پذیرفته شدن و کنفرانس به یادشون میاد. خوب یا بد همه دنبال دیده شدن و مقبولیت هستن. حتی در نظر برخی اساتید مقاله‌ای که در مجلات Q1[3] چاپ نشود بی‌اعتبار بوده و کلا ارزشی ندارن. از قضا تعیین کردن چنین معیارهای کوچه-بازاری که فقط بدرد شواف می‌خوره شده بلای خانمان سوز که چه عرض کنم دانشگاه سوز دوره زمونه ما.

از همون روز الست بگیریم تا همانا شیپور اسرافیل بشر به دنبال بوق و سرنا کردن موفقیت خودش بوده و هست. شک دارین؟ برگردیم به دوران روم باستان. وقتی که ارشمیدس چگالی رو شناخت لخت مادرزاد توی خیابونا دوید که آی یافتم، آی یافتم. تا چندی پیش که ناسا از انتقال لیزری خودش رونمایی کرد.

خلاصه که بشر به طرز عجیبی دهن بینه. اما این دهن بینی اثرش کمتر شده. اصلا یه جاهایی گفته میشه باید اساس تیتاپ دادن به افراد با سایتشن‌ بالا برداشته بشه. دیگه تو کشورهای سطح بالا الان معیار ارتقای شغل علمی رجوع به مقاله و H-index نیست. کم کم سیستم‌های نوینی به پا کردن که اون سیستم منسوخ قبلی رو همپوشانی کنه.

گیر کار کجاست؟ یکی نیست بگه آی آقا جان. مگه گیرم من یه مقاله مروری[4] ساده نوشتم که همه فهم بود و همه هم خوششون اومد. آیا واقعا ارزشم نسبت به اون آدمی که کار بالینی-آزمایشگاهی کرده و مطالب سنگین‌تر نوشته بیشتره؟ نخیر. این درست نیست که صرف ارزش گذاری ما تعداد توجهات به یک مقاله باشه. اون بنده خدایی که کلی دیتا درآورده، زحمت نوشتن و آنالیز اون‌ها رو به خودش داده چی پس؟ ما از نهاد موجود کاملا خواهش‌مندیم که یه فکری به حال سیستم ارتقا و ارزشیابی مقالات بکنه.

سر رشته رو باز کردیم و به قول لسان الغیب « نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟» حتی در بخش آماری و کار بالینی هم داستان سر دراز داره. همین هفته‌های پایانی آذرماه بود که Nature خروش برآورد که آی مردم این کشورها فلان قدر در پژوهش دبه در آورده و آمار غلط داده‌اند. ایران عزیزمان هم بین آن کشورها خودنمایی می‌کرد. اما چه خودنمایی! نزدیک 16 هزار تحقیق رد شده. وضعیت ایران در زمینه دیتاسازی و پژوهش‌های سوقصد دار بسیار اسفناک دیده میشه.


ما با هم رودربایستی نداریم: هنوز پرونده تحقیق تاثیر واقعی واکسن‌های ایرانی بسته نشده[5]. بسیاری از ترکش‌های پژوهش‌های جهت‌دار دردش موجب رترکت شدن مستقیم هر پژوهش ایرانی در جوامع جهانی می‌شه. به نحوی که داوران بین‌المللی با دیدن اسامی دانشگاه/محقق ایرانی بدون بررسی تحقیق اون را رد می‌کنه. هنوز خواهان رونمایی و استفاده از مستعان2 در مسائل مختلفی هستیم. نه پژوهش با ما شوخی دارد نه ما با پژوهش. آیا وقت اون نرسیده که مجامع بالادستی در این امور ورود پیدا کنن و اجازه ندن که بیش از این اعتبار ایران و ایرانی خدشه دار نشه؟

و آخرین و مهم ترین دغدغه‌ای که بر پیکره این نهال رشد کرده بر کهنه درخت پژوهش در ایران وارد میشه، بحث کاربردی بودن اون هست. به طور سالانه نزدیک 700 هزار ایرانی در تحصیلات تکمیلی به تحصیل می‌پردازند.[6] این یعنی حتی اگر نصف این تعداد فارغ تحصیل شوند باید 350 هزار رساله ارشد و دکترا نوشته بشه. گیریم باز نصف این تعداد در علوم محض و حاشیه تحصیل کنند؛ آیا 160 هزار رساله کاربردی نوشته خواهد شد؟ حتی اگر یک دهم این تعداد، یعنی 16 هزار نفر هم رساله کاربردی بنویسند چه تعداد از مشکلات مرتفع می‌شن؟ و سوال مهم‌تر اینکه آیا به رساله‌های این افراد(بر فرض مفید بودن) توجه کافی خواهد شد؟ یکی به در بزنیم و دیگری به تخته. نه دانشگاه و دانشگاهیان به فکر همکاری(بخوانید دردسر) با صنعت و دولت هستن و نه دولت و صنعت تمایلی به استفاده از استعدادهای دانشگاهی. حتما مدیران درجه بالا با خوندن این چرک نویس هزاران آمار جلو چشمان شما خواهند آورد ولی «تو بشنو و باور نکن.» اصل کاری اونه که اثرش تو دانشگاه حس بشه. مثل حس شدن و دستور کم شدن تعداد امریه پژوهشی در سال 1402.

و در آخر می‌خوام تشکر کنم از تک تک پژوهشگرانی که در این وضیعت سخت و فرسایشی باز هم این نهال رو زنده نگه داشتن و برای رشد اون روز به روز تلاش می‌کنن. مطمئن باشید صدای قدم‌های کفش آهنین شما هم موجب شکفتگی برخی و هم موجب اصلاح شدن برخی دیگر خواهد شد. « کمربندها را محکم ببندید و دامنها را به کمر زنید که گرفتن تصمیمهای محکم با خوش گذرانی و سفره‌های رنگین سازگار نیست.»[7]




***


[1] تعداد استفاده از آن مقاله در مقالات دیگر

[2] مقالات چاپ شده در مجلات معتبر موسسه اطلاعات علمی

[3] مجلات سطح اول

[4] Review

[5] https://www.tandfonline.com/eprint/7NASSSMBF6WFUKPI35HP/full?target=10.1080/13527266.2023.2289615

[6] https://www.asriran.com/003bJa

[7] امام علی علیه السلام

پژوهشهفته تحقیقدانشگاهپایان نامهزندگی
در تلاش برای «ایستادن بر روی شانه غول‌ها» | Mo3Beh@
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید