ویرگول
ورودثبت نام
معین صبوحی
معین صبوحی
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

پایتخت! (داستان روز اول از یک سفر کاری به تهران)

قبلا چندین بار به بهانه‌های مختلف کاری و نمایشگاه و... تهران اومده بودم ولی هر دفعه ترمینال آرژانتین می رفتم و از اونجا به سایر نقاط؛ این دفعه بنا به دلایلی و برای همسفر شدن با یکی از دوستان، شنبه صبح ساعت ۸ رسیدم ترمینال غرب تهران. در مدح و ستایش این ترمینال هرچی بگم کم گفتم! برای منی که بار اول بود در این ترمینال پیاده می شدم خیلی گنگ و بی سر و ته بود! در واقع اصلا مشخص نبود که باید از کدوم طرف رفت!؟ شاید به نظرتون برسه که خب از نقشه گوشی استفاده می کردم و جهت یابی و... بله درسته، ولی متاسفانه صدقه سر دوستان مسئول سرویس جی پی اس درصد خطای بالایی داشت و منو جای دیگری نشون می داد کلا!

شروع کردم به راه رفتن به یک سمت تا بعد از کمی پیاده روی رسیدم به خیابانی که حتی اسمش رو هم نمی دونستم! مجبور شدم یکی از همون تاکسی هایی که اونجا بودند بگیرم. شاید بد نباشه تو پرانتز کمی در مورد این تاکسی ها هم توضیح بدم:

( یه نکته خیلی جذاب در مورد این انسان های زحمت کش وجود داره اونم اینکه کافیه شما فقط یه گوشه ترمینال بایستید( توجه کنید که اصلا نیازی نیست کار خاصی انجام بدید! ) به جرئت می تونم بگم در هر ۲ دقیقه حداقل یک راننده تاکسی به سراغ شما خواهد آمد. از نظر قیمتی هم این نمونه از تاکسی ها هیچگونه پایبندیی به تاکسیرانی و یا قیمت تاکسی های اینترنتی ندارند! کلا تعرفه جدیدی بیان می کنند تحت عنوان "اعداد مضرب ۱۰" ؛ یعنی اگر شما بخواهید از نقطه A به نقطه B بروید باید X ضربدر ۱۰ تومن بدهید و اگر بخواهید از A به C بروید باید ۲X ضربدر ۱۰ تومن بدهید. (مثلا برای رفتن به میدان آزادی (نزدیک ترمینال غرب) ۲۰ هزارتومن می گیرند و برای رفتن به میدان انقلاب (کمی دورتر) ۴۰ هزارتومن) )

تصمیم داشتم یکی دو شبی رو در یکی از مراکز فرهنگی رفاهی فرهنگیان که قبلا باشون تماس گرفته بودم و مجردی اتاق می دادند بگذرونم تا فرصت داشته باشم و بگردم و محلی برای مدت اقامتم در تهران پیدا کنم. به اون مرکز که رسیدم با این جمله مواجه شدم:"نخیر اتاق نمی دیم، خانواده اومده!" بنابراین الان من بودم و تهران! مجبور بودم گشتن به دنبال محل اقامت رو از همون لحظه شروع کنم! خب باز هم از قبل چندتا اقامتگاه و خوابگاه و پانسیون رو سراغ گرفته بودم و از طریق اینترنت و تلفن باشون تماس گرفته بودم.

سراغ اولین اقامتگاهی رفتم که تو اینترنت دیده بودم و خوب به نظر می رسید؛ اقامتگاهی به اسم "اقامتگاه گل" (تو اینترنت اسمشو جستجو کنید تصاویر و امکاناتش هست.)! این اقامتگاه تو کوچه رستم تو خیابان کارگر شمالی نزدیک میدان انقلاب هست. از نکات ویژه این اقامتگاه کوچه منحصر به فردی هست که این اقامتگاه در انتهای اون واقع شده. این کوچه با تعداد زیادی از مصرف کنندگان و خستگان گرامی محاصره شده! با زحمت و چشم بسته خودم رو به انتهای کوچه و اقامتگاه گل (الان که فکر می کنم واقعا چه اسم با مسمایی هم داره!) رسوندم. خود اقامتگاه رو اگر بخوام از ۱ تا ۱۰ نمره بدم نمره ای حدود ۲ می تونم بش بدم. ولی خب نمره اقامتگاه اصلا مهم نبود بلکه الان کوچه‌اش مسئله بود!

نا امیدانه به سمت میدان انقلاب در حال حرکت بودم و توی موبایلم هم اقامتگاه‌های تهران رو زیر و رو می کردم. خیلی اتفاقی یه آگهی که روی زمین بود نظرم رو به خودش جلب کرد. عنوان آگهی " اقامتگاه نظری، دانشجویی و کارمندی، اجاره اتاق با مصاحبه و گزینشی!" بود. این اقامتگاه هم تو خیابان نظری تو خیابان ۱۲ فروردین نزدیک میدان انقلاب بود. با شماره‌ای که روی آگهی بود تماس گرفتم؛ اتاق خالی داشت. خودم رو به اقامتگاه رسوندم.

همه چیز خوب به نظر می رسید، نه از پر بودن ظرفیت و مجردی اتاق اجاره ندادن خبری بود و نه از کوچه پر از مصرف کننده و خسته! پس بعد از یک سری سوال جواب که فک کنم همون مصاحبه بود؛ یکی از اتاق ها رو برای یک ماه اجاره کردم...

ادامه دارد...

پایتخت داستان روز اول از یک سفر کاری به تهرانپایتختتهرانسفر کاری به تهراناقامتگاه تهران
گرافیست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید