محدثه داوریدربلاگ من·۱ ماه پیشکوله پشتی سال ۱۴۰۴ + صفحاتی از بولت ژورنال مندعوتنامهی بستن کیفهاتون برای سالِ جدید🎒
محدثه داوریدربلاگ من·۵ ماه پیشخاک من گل شود و گل شکفد از گل منبارِ دیگر، کشیدن نقش و نگار ذهنم بر بوم ویرگول🎨
محدثه داوریدربلاگ من·۷ ماه پیشبا چشم خویش دیدم که خانهام رو به زوال میرود...کمپین ارائهی انتقادات و پیشنهادات به ویرگول🌀
محدثه داوریدربلاگ من·۸ ماه پیشایستگاهِ اول: شما بهترین درمانگرِ خودتان هستید!قسمتِ اول از فصل اولِ کتاب 《نجات از هزارتو》
محدثه داوریدربلاگ من·۸ ماه پیشآغاز سفری بیانتها جهتِ ترمیم اعتماد سلب شده از خودِ درونانتشار بلیت رایگان برای بهترین نوعِ سفرِ تابستانی همراهِ ویرگولیهای دوستداشتنی📚💌
محدثه داوریدربلاگ من·۹ ماه پیشبدونِ تاریخ، بدونِ امضاءپرده پرده آن قَدَر از هم دریدم خویش را، تا که تصویری ورای خویش، دیدم خویش را...
محدثه داوریدربلاگ من·۱۰ ماه پیشدر گریزِ ناگذیرم، گریه شد معنای لبخند...چند خط ذیل، احساسات ساکن در این لحظهی زندگی یک انسان فاقد عنوان است که علی رغم گذرا بودن، فاقد تاثیر نیست.