ویرگول
ورودثبت نام
محمد لهاک
محمد لهاک
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

زن زندگی

کاسه داغ تر از آش
زنان را همین بس بود یک هنر نشینند و زایند شیران نر
با سلام واحترام سخن را با معنی چند کلمه از فرهنگ لغت شروع میکنم
آقا : سرور، بزرگ، رئیس، مودب، محترم…
خانم: زن، بانو، زن بزرگزاده و نجیب… روسپی، فاحشه ، خانم بلند کردن…
مردانگی: مرد بودن، دلیری، شجاعت
مردانه : شجاعانه ، دلاورانه
مردی: آراستگی به صفات نیک انسان بودن، جوانمردی، شجاعت، دلاوری
من نه به حکومت مشروطه کار دارم که زن جماعت را در کنار دیوانگان و ورشکستگان به تقصیر از زندگی اجتماعی محروم میکرد. ونه به قوانین جزائی جامعه که یک چشم مرد برابر دوچشم یک زن برایش ارزش دارد،چرا که در دیه حکم زن نیم است !
صرفا در ابیات حضرات و بزرگان چند بیت تقدیم میکنم تا به تعالی تفکری ساری در بطن فرهنگمان پی ببریم
فردوسی یا اسدی و یا کس دیگری شکری خورده و گفته که « زن و اژدها هر دو در خاک به» .
اوحدی بزرگوار رهنمود زن کشی می دهد:
زن چو بیرون رود بزن سختش خود نمائی کند، بکن رختش
ورکند سرکشی هلاکش کن آب رخ می بردبه خاکش کن
سعدی علیه الرحمه هم مگر در مقام زن ستیزی کم از اوحدی است!
چو زن راه بازار گیرد بزن وگرنه توخانه نشینی چو زن
نظامی گنجوی سراینده «منظومة خسرو و شیرین» میفرمایند
زن چیست نشانه گاه نیرنگ در ظاهر صلح و در نهان جنگ
در دشمنی آفت جهان است چون دوست شود بلای جان است
چون غم خوری، او نشاط گیرد چون شاد شوی، ز غم بمیرد
این کار زنان راست باز است افسون زنان بد دراز است
در جای دیگر نیز مینویسد:
به گیلان در چه خوش گفت آن نکوزن
مزن زن را، چو خواهی زن ، نکو زن
مزن زن را ، ولی چون بر ستیزد
چنانش زن که هرگز بر نخیزد
اوحدی نیز گفته است:
چو به فرمان زن کنی ده و گیر نام مردی مبر ، به ننگ بمیر
ناصر خسرونیز چنین میگوید:
بگفتار زنان هرگز مکن کار زنان را تا توانی مرده انگار
وزاندازه بیرون مرو پیش زن نه دیوانه ای؟ تیغ بر خود مزن
در گلستان سعدی با همه ادعاهائی که از استادان بزرگوارمان شنیدیم می خوانیم که « مرد بی مروت زنست و عابد باطمع رهزن» و یا « مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدان گناه» این را نیز می دانیم که « شوی زن زشت روی،‌نابینا به»
و یا در حکایتی سعدی زن باره ای « پند» می دهد که:
وزاندازه بیرون مرو پیش زن نه دیوانه ای؟ تیغ بر خود مزن
و باز حکایت دیگری در همین بوستان قراراست در روز «رستاخیز» « زنانی که طاعت به رغبت برند» از مردان «ناپارسا» پیشی گیرند وبعد،‌می رسیم به عدالت گستری سعدی:
تراشرم ناید زمردی خویش که باشد زنان را قبول از تو بیش؟
زنان را بعذری معین که هست زطاعت بدارند گه گاه دست
تو بی عذر یک سو نشینی چو زن رو ای کم ز زن، لاف مردی مزن
چو از راستی بگذری، خم بود چه مردی بود کززنی کم بود؟
ویا
ز بیگانان چشم زن کور باد چو بیرون شد از خانه، در گور باد
و
زن خوب خوش طبع رنجست و بار رها کن زن زشت ناسازگار
و
یکی گفت کس را زن بد مباد دگر گفت زن در جهان خود مباد
و
تو زن نو کن این دوست هر نو بهار که تقویم پاری نیاید به کار
مرحوم رهی معیری که به توضیح بیشتری نیاز ندارد:
نه تنها نامراد آن دل شکن باد که نفرین خدا بر هر چه زن باد
پرسش این است که در کدام زمینه ی دیگر می توان بااین بی حرمتی و بی شرمی سخن گفت و به دردسر نیافتد؟
سنائی می سراید:
حمله با شیر مرد همراه است حیله کار زن است وروباه است.
و مولوی:
هر بلا کاندر جهان بینی عیان باشد از شومی زن در هر مکان.
و ناصر خسرو:
مگوی اسرار حال خویش با زن که یابی راز فاش از کوی و برزن
یا در قابوس نامه را هم آمده است:
« دختر نابوده به ، چون ببود یابه شوی، یا به گور»،
سعدی در باب حکمت میفرماید « مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدین گناه »
همه اینها را گفتم تا بدانید ما از چه فرهنگ ...... رنج میبریم
دست آخر از همه شیر زنان سرزمینم بخاطر تفکرات دگم و پوچ و نابخردانه ای که از حکما وفضلا و ادیبان کهن مثال زدم عذر میخواهم که اگر زن نبود دنیای تباهی گاهی بود برای هر موجود
کاسه داغ تر از آش



زن زندگی آزادیمحمد لهاکزن ستیزیتئاترمتساوی الساقین
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید