چند بار پیش آمده است که در اینستاگرام در حال چرخیدن باشید و محتوای یکی از صفحات اینستاگرام که نیاز به خواندن و دقت نظر دارد را بدون توجه، رد کنید؟ فکر میکنم بسیاری از ما وقتی وارد اینستاگرام میشویم همین حالت را داشته باشیم.
خیلیها فکر میکنند این اشکال از پلتفرم اینستاگرام است که از مخاطبان میخواهد تنها به فکر وقتگذرانی و تفریحهای کوتاهمدت و سریع باشند؛ این اینستاگرام است که به مردم میگوید: «خیلی وقتت را صرف خواندن و تأمل نکن. کلیپهای خنده دار ببین، رقص تماشا کن، آهنگ گوش بده و از ساعتی که در اینستاگرام هستی لذت ببره، بعد هم برو سراغ کار خودت».
الگوی رفتاری بسیاری از مخاطبان شبکههای اجتماعی نشان میدهد بسیاری از آنها دیگر علاقهای به صرف زمان طولانی برای مطالعه ندارندو ترجیح میدهند تکههای کوچکی از اطلاعات و محتوا را خیلی سریع دریافت کنند. آن هم اطلاعاتی که واکنش خاصی را در پی دارد؛ یعنی خیلی سریع آنها را میخنداند یا مشکلی از آنها را برطرف میکند یا برای انجام کاری راهنماییشان میکند. حوصلهی مردم کم شده است.
آیا این به این معناست که زمان خواندن و نوشتن به پایان رسیده است؟ آیا از عصر سیطرهی کتابها خارج شدهایم و حالا باید دنبال رسانههای دیگر باشیم؟
بگذارید جواب خلاصهای به این پرسش بدهم:
واقعیت این است که مدت زیادی است که از عصر وبلاگها عبور کردهایم. این هم درست است که مردم کم حوصلهتر شدهاند. نه فقط مردم ما، بلکه مردم سراسر جهان. آنها در هجوم اطلاعات بیشمار و افراد زیادی که میخواهند محتوای خودشان را به ما عرضه کنند و از آن طریق ما را مجاب به خریدن چیزی کنند یا ترغیبمان کنند رفتاری نشان دهیم، بیحوصله شدهاند.
اگر در گذشته، کاربران اینترنت حاضر بودند 1 دقیقه 2 دقیقه یا حتی بیشتر را صرف این بکنند که منتظر باز شدن یک سایت باشند، اما حالا اگر سایت شما بیشتر از 3 ثانیه برای باز شدن زمان نیاز داشته باشد، بیش از نیمی از کاربران آن را میبندند و سراغ سایت دیگری میروند! این یعنی کمحوصلگی دیگر، نه؟
جواب خلاصهی من به این پرسش این است که عصر خواندن و نوشتن تمام نشده است بلکه شکل آن عوض شده است.
اگر در گذشته، متن محتوایی بود که مستقیما به دست مخاطب میرسید و او باید آن را میخواند تا محتوا را دریافت کند، امروز متنْ پایه و ریشهی دیگر انواع محتواست. یعنی همچنان متن محور است؛ اما محور چه چیزی؟ محور ساخت پادکست، محور ساخت محتواهای چندرسانهای. هنوز هم در ساخت فیلم، انیمیشن، و حتی یک کلیپ طنز ساده، متن خیلی مهم است.
پس متن هنوز هم محور است. اما برای این که آن را به دست مخاطب برسانیم، باید آن را بستهبندی کنیم. حتی اگر بخواهیم مخاطب متن ما را بخواند و نخواهیم آن را تبدیل به یک محتوای دیگری مثل پادکست، انیمیشن یا محتوای چند رسانهای کنیم، باز هم باید آن را بستهبندی کنیم، یا حداقل آن را طوری تغییر دهیم که مخاطب بتواند هضمش کند.
مخاطب امروز مانند مخاطب 10 سال پیش یا 50 سال پیش نیست که قوهی هاضمهی قدرتمندی داشته باشد و از پس هضم کردن کلمات ثقیل و تأملبرانگیز بر بیاید. مخاطب کم حوصله و البته سطحی امروز میخواهد یک جا لم بدهد و شما برایش حرف بزنید، آن هم خیلی صریح و ساده تا نیاز نداشته باشد به حرفهایتان فکر کند. اما با این همه او هنوز تشنهی محتوای شماست؛ هنوز هم میخواهد بداند در پسِ کلمات چه چیزی وجود دارد، هنوز هم میخواهد از محتوای ذهن شما آگاه شود. پس نباید او را رها کرد.
۱. اولین موضوع این است که اگر محتوای شما به درد مخاطب بخورد او خودش جستجو میکند و محتوای شما را پیدا میکند. اگر محتوایتان به دردش نخورد، تلاش نکنید محتوایتان را جلوی چشم و گوش او قرار بدهید. این کار دیگر جواب نمیدهد. پس این موضوع مهمترین چیز است.
۲. نکتهی بعدی این است که محتوایتان باید ساده باشد به راحتی قابل خواندن. حتی لازم نیست از لحن کتابی استفاده کنید.
۳. مخاطب را به کار بگیرید. مخاطب منفعل زود خسته میشود. سوال بپرسید، در میانهی متن، به مخاطب بگویید تا اینجا چه چیزی دستگیرش شده و از این به بعد چه چیزی را خواهد خواند.
۴. نکتهی چهارم این است که متن تان را مانند کتابهای کودکانه پر از عکس و تصویر کنید. میگویند مانند کتابهای کودکان چون واقعاً مخاطب امروز همانقدر کمحوصله است.
۵. دسترسی به محتوایتان را راحت کنید. اگر برای وبسایت مینویسید، اصول سئو را رعایت کنید تا در جستجوی گوگل بالا بیایید. اگر در پلتفرم دیگری مثل شبکههای اجتماعی مطلبتان را منتشر میکنید، صفحهای پرمخاطب داشته باشید. اگر برای مجله و روزنامه مینویسید، نشریهای پرمخاطب پیدا کنید.
۶. آخرین سفارش من این است که متنتان را تبدیل کنید. بهجای اینکه متن خام را به مخاطب برسانید، آن را تبدیل به پادکست کنید، آن را تبدیل به ویدیو کنید یا حداقل خودتان متنتان را روایت کنید و آن را در قالب یک کلیپ کوتاه لقمه کنید و در دهان مخاطب تنبلتان بگذارید! کاری که من در این محتوا نکردم.
اگر تا اینجای مطلب را خوانده باشید، حتما جزء کسانی هستید که هنوز آنقدر کمحوصله، تنبل و سطحی نشدهاید که حاضرید متنی با لحن کتابی را که سعی کردم در آن از تصاویر جذاب هم استفاده نکنم، تا اینجا بخوانید. به شما تبریک میگویم شما هنوز جزء مخاطبان عمیق و مصرف کنندگان اصیل محتوای متنی هستید. قدر خودتان را بدانید.