از دیدن سریال خاتون لذت بردید؟ اگر بله احتمالاً فاتحه ذائقهتان خوانده شده است. میخواهید بدانید چرا؟ این مطلب کوتاه و خودمانی در نقد سریال خاتون را بخوانید.
نقد قسمت آخر سریال خاتون اضافه شد
اگر فکر کردهاید در شبکه نمایش خانگی محتوایی غنیتر و قویتر از تلویزیون خواهید دید باید بگویم متأسفانه چنین نیست. البته که وقتی خطقرمزهای غیرمنطقی حاکم بر صداوسیما کمی کمرنگ شوند، کیفیت فیلم و سریالها خودبهخود، چند پله صعود میکند! اما فقط کمرنگ کردن خطقرمزها و کاهش سختگیری ها کافی نیست.
یکی از مشکلات همیشگی فیلم و سریالهایی که میبینیم - ایرانی و خارجی - فیلمنامههای ضعیف است و قصههایی که ارزش پرداختن ندارند. اما یکی از مشکلاتی که نمونهاش را در سریالهای ایرانی دیدهام - حتی در آن سریالهایی که ادعای فاخر بودن و استثناء بودن داشتهاند - این بوده است که حتی وقتی قصه ارزشمندی دارند، آنقدر این قصه را بد تعریف میکنند که میل تماشایتان کور میشود.
سریال خاتون خوب شروع کرد؛ شاید مثل سریال شهرزاد ولی خیلی زود خراب شد، به خلاف سریال شهرزاد که تا اواخر فصل اول میشد تحملش کرد! داستان عاشقانه در وطن اشغال شده قصه تازهای نبود، پیشازاین در هزاردستان، کیف انگلیسی، در چشم باد و... نمونههایی از آن را دیدهایم اما پرداخت اولیه تینا پاکروان نویسنده و کارگردان سریال خاتون امیدوارمان کرد که در شبکه نمایش خانگی (نماوا) یک نمونه دیگر و شاید موفق خواهیم دید.
ولی افسوس که چنین نشد. با اینکه قصه تکراری بود اما میشد پای سریال خاتون نشست و این قصه را این بار از زبان خانم پاکروان شنید ولی چند قسمت که گذشت شیوه روایت کارگردان بهتبع فیلمنامهای که بالغ نشده بود، ضعیف شد.
(ادامه مطلب داستان سریال خاتون را لو میدهد)
در این بخش، چند مورد از نکاتی را که باعث شد خونم به جوش بیاید و برای نقد سریال خاتون دست به قلم (کیبورد البته!) شوم، خیلی کوتاه و مختصر مینویسم:
خب جناب پاکروان مجبور نبودید قصه را در شمال شروع کنید تا نصف بازیگران را در بندر پهلوی بکُشید و بقیه را به تهران بکِشید! قبول دارم که برای حضور هرکدام از بازیگران دلیل منطقی تراشیدهاید، مثلاً شیرزاد از قبل درخواست انتقال داده بود، لهستانیها از ابتدا هم قرار بود به تهران بروند ولی وقتی این دلایل بهظاهر منطقی بیش از حد شوند، دیگر نمیتوان باورش کرد.
یکی دیگر از مواردی که بدجور توی ذوق میزند این است که هر مردی که از راه میرسد به خاتون چشم طمع دارد! قبول داریم این سریال شخصیتمحور است و همه قصه حول محور خاتون میچرخد ولی قرار نیست شیرزاد شجاع بهخاطر کمیسر روس زنش را طلاق دهد و بعد رضا رابینهود تا مُهر طلاق خاتون خشک نشده، بشود شوهر جدید خاتون! خاتون هم چند هفته بعد از عشقش دل بکند و یک دل نه صد دل عاشق رابینهودش بشود و تنها مانعش برای ازدواج الزام به نگهداشتن عدّه باشد!
این قضیه سریال خاتون را به یک نمونه ایرانی از سریالهای دست چندم ترکی تبدیل کرده. البته از حق نگذریم، دز عاشقی سریال خاتون لااقل در قسمتهای اخیر، به گرد پای سریالهای ترکی هم نمیرسد!
حیف است سخن از یک سریال باشد ولی سوتیهایش گفته نشود. در این بخش، چند مورد از سوتیهای سریال خاتون را مینویسم. لازم است بگویم این سوتیها خیلی اتفاقی، وقتی کنار خانواده داشتم این سریال را نیمبند تماشا میکردم به چشمم آمد و اگر کسی بادقت و موشکافی بخواهد این کار تینا پاکروان در نماوا را تماشا کند، حتماً اشکالات بیشتری پیدا خواهد کرد.
رضا و خاتون (عاشق و معشوق دو دقیقهای به سبک سریالهای ترکیهای!) زن جناب سرهنگ را گروگان میگیرند و بعد خودش را از اداره به خانه میکشانند و او را هم اسیر میکنند.
کاری ندارم که چقدر سرهنگ ارتش خنگ تشریف دارد و چقدر هم خاکی است و خودش تنهایی رانندگی میکند و چرا وسط ساعت اداری به خانه میآید؛ کاری هم ندارم که چطور رابینهود و معشوقه چریکش اینقدر نادانند که اسلحه سرهنگ را نمیگیرند؛ بازهم کاری ندارم که این حرکت چقدر آماتور است که به سبک داستانهای هندی سرهنگ هر دو را غافلگیر کند و ماشه را بچکاند اما اسلحهاش خالی باشد ولی جناب نویسنده باور کنید هر شخص نظامی هر بار که اسلحه را دست میگیرد تعداد تکتک گلولهها را چک میکند و اگر بهاندازه کافی مهارت داشته باشد تفاوت وزن هفتتیر خالی و پر را ناخودآگاه تشخیص میدهد!
پس این دیالوگ طلایی خاتون که «یادت باشه وقتی پیش دشمنت میخوابی و...» فقط به درد اینستاگرام میخورد.
یکی از سوتیهای سریال خاتون این است که در آن، هیچکس اعتقادی به تغییر قیافه ندارد. چه خاتون فراری و چه رضای چریک که نهایت تلاشش برای تغییر چهره برگرداندن یقه کتش است!
باور کنید در ۱۳۲۰ هم عقل انسان هوموساپینس (گونه انسان خردمند که بسیار تکاملیافتهتر از شامپانزهها است) میرسیده که باید صورتش را کمی تغییر دهد تا دشمنان نشناسندش.
حتی ماستمالی هم قواعدی دارد. وقتی میخواهید قصه باب میلتان روایت شود، دیگر نباید این ماستمالی را از قاعده خارج کنید. این سوتی سریال خاتون که سرهنگ گروه ۳۰-۴۰ نفره اسرای لهستانی را ردیف میکند اما از بین همان ۳۰-۴۰ نفر زنش را نمیشناسد به نظرم توهینآمیز بود، توهینآمیز به مخاطبی که نه بهرایگان، بلکه با پرداخت حق اشتراک به نماوا میخواسته سریالی متفاوت از تولیدات صداوسیما ببیند.
چند جا واکنشّهای تصنّعی دیدم. آن مواردی که در ذهنم مانده را مینویسم:
مردم و خانواده ملک انگار جنگ پروردهاند! واکنششان نسبت به جنگ رعب و وحشت و شگفتیِ مورد انتظار نبود.
وقتی شیرزادِ عاشق از رفتار کمیسر آگاه شد، حتی تلاش هم نکرد این رقیب (دزد) عشقی را از راه به در کند. درحالیکه باید این کار را میکرد طبق آنچه از شیرزاد دیده بودیم.
انصاف نیست نکات منفی سریال خاتون را لیست کنیم ولی حرفی از نکات مثبت و نقاط قوت این سریال نزنیم.
دانشی در زمینه طراحی لباس و چهره ندارم (و در زمینههای دیگر سینما هم!) ولی فکر میکنم یکی از نکات مثبت سریال خاتون طراحی چهره و طراحی لباس مناسب باشد.
خانم پاکروان اگرچه در نگارش سریال ۲۰ نمیگیرد ولی در اجرا و کارگردانی حتماً نمره بالایی میگیرد. کار تاریخی دشواریهای خاص خودش را دارد و همینکه تینا پاکروان در سریال خاتون دست به ساخت چنین کاری زده، جای تحسین دارد؛ البته که کار تاریخی برای مخاطب ایرانی جذابیت هم دارد و حتماً سازندگان سریال خاتون به این مسئله هم گوشه چشمی داشته است.
اگرچه گاهی در دیالوگها وضعیت تاریخی لحاظ نشده و لحن بازیگران مناسب نیست اما در کل دیالوگها توی ذوق نمیزنند و با گوینده تناسب دارند.
در سریال خاتون سوتی واضحی در دکور و صحنه ندیدم. ازاینجهت که امکانات خوبی را برای ساخت این سریال به کار گرفتهاند، باید تحسینشان کرد.
در یکی از بخشها در نقد سریال خاتون گفتم قصهگویی خانم پاکروان آنچنان که باید درست نیست اما باید این را هم بگویم که اصل قصه و روایتهایی که برگرفته از وقایع تاریخیاند کشش خوبی برای بیننده دارند.
یک پایان حماسی و فریاد شعارِ زنده باد وطن!
بعد از اینکه نقد قبلی را تا انتهای قسمت ۱۸ سریال خاتون نوشتم، متوجه شدم در قسمتهای بعدی، بعضی از ضعفهای این سریال تاحدودی برطرف شده؛ مثلاً موضوع تغییر چهره که خیلی سادهلوحانه بود، یک بار با تغییر چهره پدر خاتون برطرف شد. البته هنوز نقدهای اصلی پابرجا هستند.
ادامه این مطلب داستان سریال خاتون را لو میدهد
قسمت آخر سریال خاتون با برگشتن سرهنگ ملک به ارتش و اتحاد ارتش و ملت (شورشیان رابینهودی) علیه اشغالگران خارجی تمام میشود. فصل اول سریال خاتون با زنده ماندن خاتون و رجباف و تبعید یا کشتهشدن بقیه شخصیتها به پایان میرسد. خاتون زنده میماند و از دست دشمن میگریزد. این پایانبندی نشان میدهد کارگردان فصل اول خاتون را طوری تمام کرده که هم میتواند آن را ادامه دهد و هم در اوج خداحافظی کند!
بدون اینکه بخواهم درباره قسمت آخر خاتون توضیح زیادی بدهم (چون یا آن را دیدهاید و یا خواهید دید) فقط چند نکته آزاردهنده درباره اپیزود پایانی هست که بد نیست بنویسم:
همین چند مورد کافی است تا در یک جمعبندی در نقد سریال خاتون (فصل اول) بگویم: سریالی ضعیف و شعاری اما تجربهای شجاعانه و قابلتحسین از تینا پاکروان که میتوانست ساخته بسیار بهتری باشد. امیدوارم در فصل دوم یک سریال تاریخی-درام هنرمندانه ببینیم.
ابتدای این مقاله نوشتم اگر از سریال خاتون لذت بردید، احتمالاً ذائقهتان خراب شده. اگر این نوشته کوتاه در نقد سریال خاتون را تا اینجا خوانده باشید، حتماً میدانید چرا چنین چیزی گفتم. سریال خاتون کاری کرده که نمیتوان از دیدن آن لذت برد ولی نمیتوان تلاش گروه سازنده آن را نادیده گرفت و سرمایهگذاری نماوا را اشتباه خواند.
فکر میکنم سریال خاتون جزء سریالهای موفق شبکه نمایش خانگی شود و بینندگان زیادی داشته باشد. در ضمن، از هرگونه تمرکززدایی رسانهها خرسندم و به نظرم باید قدردانش بود. همین که پلتفرمهایی مثل فیلیمو، نماوا، فیلمنت و... به وجود آمدهاند و قوت گرفتهاند خوشحالکننده است، البته اگر قدر مخاطبان را بدانند و به سرنوشت تلویزیون ملی! دچار نشوند. این مطلب کاری بود از تیم تولید محتوای وبسایت « محتوادان ».