در فیلم Artificial intelligence (هوش مصنوعی) اثر استاد اسپیلبرگ (اSteven Spielberg) یک نمایش از آینده بشریت میبینیم با داستانی درام از یک پسربچه رباتی هوشمند که همیشه دوست داشته انسان باشد و پس از مرگ مادرخواندهاش دلتنگ اوست. در سریال جهان غرب (West world) هم که میتوان آن را سرآمد سریالهای مربوط به هوش مصنوعی دانست، تخیلات و پیشبینیهای نولان درباره آینده زندگی با هوش مصنوعی را میبینیم.
پس دغدغه زندگی ما آدمها در کنار این موجودات دستساز چیز جدیدی نیست اما با رونمایی از محصولات هوشمندی که میتوانند زبان ما را بفهمند، با ما سخن بگویند، نقاشیهای عجیب بکشند، فیلم دستگیری ترامپ را جعل کنند، در یک چشم به هم زدن کتاب خلاصه کنند و مثل چت جی. پی. تی Chat GPT در آزمونهای تخصصی سربلند باشند، این بار انگار دغدغه زندگی در دنیایی که به تسخیر این موجودات هوشمند درآمده جدیتر از همیشه شده است.
امیدهایش همین چیزهایی است که میبینیم؛ سادهتر و سریعتر کردن کارهایی که قبلاً به نیروی انسانی وابسته بود مثل تحلیل و دستهبندی اطلاعات یا خلق متن و اثر دیجیتال جدید با دادههای پیشین که در نوشته دوم بیشتر به آنها خواهم پرداخت اما بیمهایش کجاست؟
هوش مصنوعی میتواند کدنویسی کند. کاری که قبلاً به ساعتها زمان نیاز داشت با صرف چند دقیقه ممکن شده است. اگرچه سالهاست کدنویسان بهجای نوشتن تکتک کاراکترهای یک برنامه، آنها را بخشبخش از سایتهای دیگر کپی میکنند اما همین کار را هم میتوان به ابزارهای هوشمند سپرد. البته هنوز هیچ نرمافزار مبتنی بر هوش مصنوعی وجود ندارد که بتواند بهکلی از برنامهنویسان مستقل باشد و پروژههای شرکتها را صفر تا صد انجام دهد و احتمالاً به این زودیها هم چنین چیزی در دسترس نباشد. اما همین حالایش هم پیشرفتهایی که در این عرصه شده است برای برنامهنویسان ترسناک است! آینده برنامهنویسی چیست؟ وقتی بهجای درک و یادگیری کدهاِ، بتوان با زبان طبیعی (انگلیسی، فارسی و...) با رایانه صحبت کرد و از او خواست کدهای مورد نیاز برای یک عملیات را بنویسد، دیگر جایگاه کدنویس کجاست؟
هوش مصنوعی میتواند آثار هنری خلق کند. اگر بتوانیم هرچیزی که به ذهنمان میرسد را به کمک ابزارهای طراحی گرافیکی و نقاشی مبتنی بر هوش مصنوعی خلق کنیم بدون اینکه ذرهای دانش و مهارت هنری داشته باشیم، جایگاه هنرمند کجا خواهد بود؟ درست است که این ابزارهای پیشرفته رایانهای تنها با کمک آثار هنری قبلی میتوانند خلق اثر کنند، اما آنقدر اثر هنری اصیل و واقعی داریم که هوش مصنوعی بتواند بینهایت اثر جدید بدون تکرار خلق کند. دیوانهکننده است!
ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی میتوانند متنهای یکتا و غیرتکراری تولید کنند. این متنها از نظر دستورزبانی صحیح هستند و میتوانند با لحن عامیانه یا جدی، با درونمایه شوخی یا نقد یا هر ویژگی دیگری نوشته شوند. با این حساب، تنها کافی است فکتهایی را به رایانه بدهیم و از او انعطاف زبانی بخواهیم. آن وقت بینهایت متن غیرتکراری در موضوعی خاص خواهیم داشت. در این دنیا، ارزش محتوانگار و نویسندههای متنهای تجاری کجاست؟ تفاوت تولید محتوا به معنایی که امروز رایج است با متنهایی که با این روش تولید میشوند چیست؟ شغل تولیدکننده محتوای متنی دیگر وجود خواهد داشت؟ روزنامهنگاری چطور؟ نویسندگی داستان برای کودکان چطور؟
با هوش مصنوعی صدها کار دیگر هم میتوان انجام داد که شاید من با دانش اندکم حتی نتوانم درکش کنم. اما بیشک با دیدن همین چند مورد، میتوانم حدس بزنم چه آیندهای پیش روی ماست. همان اتفاقی که زمانی با روی کار آمدن رباتها رخ داد، در آیندهای نزدیک دوباره به شکلی متفاوت رخ خواهد داد؛ کارها سریعتر خواهد شد و شغلهای قدیمی سریعتر از بین خواهند رفت.
همه آنچه گفتیم بیمهای هوش مصنوعی بود اما امیدها؟ امیدهایی که میتوانیم به دنیای جدید داشته باشیم احتمالاً شبیه چیزهایی است که در قسمت دوم خواهم نوشت...