ویرگول
ورودثبت نام
محمد عباسیان
محمد عباسیاندانشجوی ارشد روان‌شناسی و منتقد سینما
محمد عباسیان
محمد عباسیان
خواندن ۵ دقیقه·۶ ماه پیش

نقد و بررسی نظرات فروید در باب هنر و هنرمند

فروید،‌ بنیانگذار روانکاوی کلاسیک، در تبیین و نظرات خود در باب ناخودآگاهی، خیال و فانتزی، به هنر و هنرمند، توجه ویژه‌ای دارد. او به جز اشارات متعدد به هنر و هنرمندان، چند مقاله اختصاصی در این باره می‌نویسد که در ایران، تحت عنوان کاربرد روانکاوی در نقد ادبی چاپ شده است. همینطور در کتاب موسی میکل آنژ، به تفضیل، نظرات خود را در باب واکاوی اثر هنری و ناخودآگاه هنرمند، شرح می‌دهد. 
فروید در تفسیر روانکاوانه آثار هنری و همینطور در بررسی نمادها، فانتزی‌ها و ناخودآگاه هنرمند، آثار بی نظیری خلق کرده و میتواند همانند بسیاری از رموز روانی انسان، به این رمز نیز دست پیدا کند.
او در مقاله های هذیان و رویا در گرادیوا، ادیپ شهریار و هملت، درونمایه سه صندوقچه و همینطور داستایوفسکی و پدرکشی، این فهم و واکاوی از اثر هنری را به خوبی به رخ همگان میکشد و میتواند به درونمایه ناخودآگاهی در این این آثار، نایل شود.
اما او در بسیاری از تعاریف و واکاوی ها درباره هنر، که میتوان خلاصه آن را در مقاله ادیبان آفرینشگر و رویای روزهنگام دید، به برخی تفاسیر نادرست درباره هنر و هنرمند دست میزند که بسیاری به آن پرداخته اند.
هانا سیگل در کتاب خود، تحت عنوان رویا، فانتزی و هنر که از نظرات روانکاوانه فروید و ملانی کلاین بهره می‌برد، به برخی از این اشتباهات پی می‌برد. همینطور راجر فرای، منتقد هنری برجسته، در مقالات و نوشته‌های خود، به ریشه اشتباهات فروید درباره هنر می‌پردازد.
راجر فرای معتقد است فروید بر محتوا تمرکز میکند، حال آن که ذات هنر، فرم آن است.
به جز انتقاداتی که در زمان فروید و یا بعد از آن به نظریات هنری او میشود، سال‌ها قبل از فروید، ایمانوئل کانت، فیلسوف برجسته آلمانی، در شاهکار فلسفی خود با عنوان نقد قوه داوری، به زیباشناسی و عناصر آن می‌پردازد، که میتوان آن را مهم ترین اثر در زمینه شرح و تفسیر زیباشناسی دانست.
با اینکه فروید، با نظریات کانت آشنایی داشت و کتاب نقد عقل محض او را در کتابخانه شخصی فروید یافتند، اما نظریات او درباره هنر و زیباشناسی، از کانت فاصله میگیرد و به برخی اشتباهات منجر میشود.
در این مقاله، با استفاده از نظرات هانا سیگل، راجر فرای، ایمانوئل کانت و دیگر منتقدان فروید، به بررسی نظرات او درباره هنر و هنرمند میپردازیم.
زیگموند فروید، پدر علم روانکاوی، که اندیشه و فلسفه او، بر تمام قرن بیستم سایه افکند و بسیاری از رموز زندگی انسان را برملا کرد، در آثار خود به هنر و هنرمند، توجه ویژه‌ای داشت.
او علاوه بر اینکه مخاطب سرسخت هنر بود،‌ نوشته‌های زیادی در زمینه نقد و تفسیر آثار هنری منتشر کرد.
او به درستی، ریشه خلق آثار هنری را ناخودآگاه می‌دانست. از طرفی، هنر را همانند رویا تفسیر میکرد و نمادهای آن را با استفاده از تئوری روانکاوی، بازشناسی میکرد.
با اینکه تفسیرها و نوشته‌های فروید در این زمینه، رموز بسیاری از محتویات آثار هنری را برای ما برملا کرد، اما بسیاری از نظریه پردازان، نقدهای او را تقلیل گرایانه میدانند. فروید با اینکه در بسیاری از نامه‌ها و یادداشت‌های خود ذکر میکند که هنر، دارای رموزی است که روانکاوی نمی‌تواند به همه آنها دست پیدا کند، اما به نقد و تفسیر تمامی درون‌مایه‌های آن می‌پردازد.
این نقدها و تفسیرها، تا جایی که در قلمروی روانکاوی هستند،‌ به شدت مهم و سودمند خواهند بود. اما در بسیاری از موارد، از این قلمرو خارج شده و پا در جهان زیباشناسی و فرم هنر میگذارند.
با اینکه دکارت، زیباشناسی را یک امر ذوقی میداند و هنرمند را یک نابغه،‌ روانکاوی اجازه ورود به امر زیبا و مسیر خلق هنری را به راحتی صادر میکند.‌ دکارت معتقد است مسیر درک امر حسی و شناسایی امر زیبا، از شناخت و آگاهی علمی نمی‌گذرد، بلکه باید یک داوری ذوقی صورت بگیرد.‌ همینطور خلق هنری را یک نبوغ قلمداد می‌کند که به سختی می‌توان به مرزهای آن دست یافت. فروید در مقاله ادیبان آفرینشگر و رویای روزهنگام، هنر را ادامه بازی کودک می‌داند، همینطور آفرینش هنری را ادامه خیال پردازی‌های روزانه و رویای روزهنگام تفسیر میکند.
امروزه بسیاری از روانکاوان به پیروی از فروید، دست به تفسیر هنر و هنرمندان میزنند و به دنبال کشف زوایای پنهان اثر هنری و نمادهای داخل آن هستند.‌ اما این نظر از دید همگان پنهان می‌ماند که هنر را باید در قلمروی احساس، ذوق و فرم هنری جست و جو کرد. همانطور که کانت معتقد است آنچه از سوی ابژه، اجازه ایفای نقش در داوری ذوقی می‌یابد فقط فرم ابژه است.
ایمانوئل کانت در همان زمان، در نقد الکساندر باومگارتن، که داوری ذوقی را حاوی نوعی شناخت می‌دانست،‌ ایستادگی کرد و در نقد عقل محض نوشت: باومگارتن میخواست امر زیبا را تابع اصول عقل کند و قواعد آن ارزیابی را تا سطح علم ارتقا دهد. قافل از اینکه این کوشش عقیمی بیش نیست.

همانطور که گفته شد، فروید هنر را ادامه بازی کودک و نوعی خیالبافی میداند که هرروزه، همه انسان ها از آن بهره می‌برند.‌ اما سیگل با پیروی از فرای می‌نویسد: هنر به بازی کودکان و خیالبافی و رویا دیدن شباهت‌هایی دارد، اما در واقع هیچ یک از اینها نیست.
از نظر سیگل، هنرمند اساسأ هرگز واقعیت را ترک نمیکند و اساسأ با فرد خیالباف، تفاوت دارد. او معتقد است، هنرمند می‌کوشد تعارض‌اش را بیابد و در آفرینش آن را برطرف سازد.
البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که فروید، همانند بسیاری از نظریات خود، نظریاتش درباره هنر را نیز دوباره تصحیح کرد. همانطور که در یکی مقالات خود مینویسد: می‌دانم این درک و فهم از هنر نمی‌تواند صرفاً ذهنی باشد. همانطور که در نامه ای به آرتور شنیستلر، نویسنده برجسته آلمانی،‌ اقرار میکند که روانکاوی در مواجهه با شما نویسندگان، باید اسلحه خود را زمین بگذارد. این استعاره فروید به این معنی است که روانکاوی به تنهایی نمی‌تواند تمام وجوه هنری را فهمیده و واکاوی کند.
از آنجایی که هنر در قلمروی احساس و علم در قلمروی تفکر است، اساسأ ورود هرکدام به قلمروی دیگری، میتواند با مشکلاتی مواجه شود.
اینکه رویا و هنر، هر دو ریشه‌های عمیقی در ناخودآگاه انسانی دارند، قابل تردید نیست و میتوان گفت بسیاری از تحلیل های فروید از هنر، مفید و سازنده است. اما همانطور که بررسی کردیم، در مواجه با هنر باید چشم دل را گشود و عقل به تنهایی نمی‌تواند‌ به نتیجه‌ای برسد.
 
منابع:
کتاب کاربرد روانکاوی در نقد ادبی، ترجمه حسین پاینده
کتاب رویا فانتزی و هنر، ترجمه فاعزه جعفریان
کتاب نقد قوه حکم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان
 

هنرآثار هنریفرویدنقد ادبی
۸
۱
محمد عباسیان
محمد عباسیان
دانشجوی ارشد روان‌شناسی و منتقد سینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید