داستان شروع هر کسبوکاری در نوع خودش منحصربهفرد و تکرار نشدنی است، یکی ممکنه مثل جف بزوس از کار روزمرهاش بیرون بیاد و بخواد با فروش 20 تا محصول کسبوکارش رو آغاز کند و دیگری هم ممکن است رویای همیشگیش رو در راهاندازی یک کسبوکار ببیند.
من محمد حسینی، مدیرعامل آسانبار هستم و میخوام براتون قصه شروع آسانبار و بگم.
من و فرهاد همیشه با مشکلات سنتی بودن فرآیندهای صنعت حملونقل در بیزنسهای شخصی خودمون چالش داشتیم و مجبور بودیم انرژی زیادی رو برای موضوع حملونقل هدر بدیم.
زنگ میزدیم به شرکتحملونقل و ازش ماشین میخواستیم اما هیچوقت نمیشد مطمئن باشیم که سر زمان دقیق ماشین برسد و بارگیری کند، خیلی وقتها تا ماشین بیاد قیمت تغییر میکرد و بعضی از مواقع ماشینی که میخواستیم برامون ارسال نمیشد و یا انقدر بدموقع میرسید که مجبور بودیم یا خارج از تایم کاری برای بارگیری حضور داشته باشیم و یا اینکه بارگیری و به یک روز دیگر موکول کنیم، اون موقع بود که بهمون اعلام میکردند که باید پول یک شب خواب ماشین رو پرداخت کنیم!
آیا فکر میکنید که بعد از بارگیری تمام مشکلات حل میشد؟ خیر دوست عزیز! این تازه سرآغاز یک پروژه جدید بود! به راننده میگفتیم باید طبق چه زمانی برسی، رسید بگیری، با گیرنده بار هماهنگ میکردیم و ...اما هیچ وقت متوجه نشدیم چه اتفاقی میافتاد که بصورت کاملا ناگهانی ماشین توی راه خراب میشد، پنچر میکرد، شارژ موبایل راننده تموم میشد و یا اینکه راننده در دسترس نبود. البته شاید این اتفاقات فقط برای ما بوده و بار همه به موقع میرسیده?
یک بار خاطرم هست سال 88 باری فروخته بودم به مبلغ 120 میلیون تومان و قرار بود طبق قرارداد، گیرنده به محض دریافت محصولات چک را تحویل بده ولی در فرآیند حملونقل کالا انقدر داستان برامون به وجود آمد که چک ها را ندادند، الان 8 سال از اون می گذرد! هنوز که هنوزه نتونستم اون پول رو زنده کنم و کلا قیدش رو زدم.
یک بار دیگه چون به رسید تحویل کالا خیلی نیاز داشتم به راننده گفتم برو بار رو تحویل بده و رسید بگیر، بیا و رسید رو به من بده تا کرایه مسیر رو بهت بدم. همین شرط باعث شد که هیچ کس بار من رو نبره و انقدر طول کشید که آخر قرارداد کنسل شد. از یک طرف من میگفتم خوب این حق منه که رسید تحویل کالا رو داشته باشم، رانندهها هم میگفتن که ما نمیتونیم رسید رو دوباره بیاریم چون دیگه مسیر ما این طرفی نیست اگر بخوای باید کرایه برگشت هم بهمون بدی. از طرفی هم اون ها حق داشتن که کرایشون و بگیرن و هم من حق داشتم! چون صرف نمیکرد فقط برای دریافت رسید یک میلیون تومان اضافه پرداخت کنم و بدون رسید هم نمیشد بار و تحویل داد، خلاصه نشد که نشد.
سال 86 یک بسته ای را به یکی از ایالات آمریکا فرستادم دیدم اون شرکت به من این امکان رو داد که در کل مسیر اون کالا رو رهگیری کنم. این خیلی حس خوبی بود و از این سرویس واقعا لذت بردم، بعد کمی تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم: درسته که ما الان در ارسال بارهامون چنین امکانی و نداریم ولی این جزء حداقل سرویسهایی است که در دنیا به مشتری عرضه می شه.
پیش خودم گفتم کاش من هم میتونستم باری که ارسال میکنم رو رهگیری کنم و بفهمم کی می رسه. در یکی از تجاربی که داشتم در مدت زمان بارگیری تا تخلیه یک روز تعطیل بود و بار من 3 روز با تاخیر به مقصد رسید و کلی بابتش جریمه دادم و در این مدت هم متاسفانه گوشی راننده خاموش شده بود و من اصلا دستم به هیچ جا بند نبود. خلاصه دیگه داشتم قید بار رو میزدم و فکر کردم که بار دزدیده شده تا این که بالاخره بار رسید و بعدا کاشف به عمل اومد که راننده عزیز در مسیر تصمیم گرفته که تعطیلات کنار خانواده اش باشه.
با چند تا شرکت حملونقل که کار میکردیم و دیگه خیلی با هم رفیق شده بودیم کلی حرف می زدیم راجع به این مشکلات و اینکه چرا اونها هم سرویس های پیشرفته به مشتری هاشون نمی دن و ....
متوجه می شدم که اونها هم در حال زجر کشیدن هستن و واقعا نیاز هست که یک شرکت کامپیوتری با دانش روز بیاد و به اونها کمک کنه تا تجربه و فناوری به کمک هم بتونن خدمات بهتری ایجاد کنند. با رانندهها صحبت می کردم و می دیدم اونها هم کارشون پر از مشکلاته و انگار خیلی بیشتر از من اونها دارن تو این سیستم مستهلک می شن. در نتیجه کاملا مشهود بود که همه دارن تو این سیستم سختی می کشن و خیلی هم از شرایط راضی نیستن ولی انگار چاره ای هم ندارن و به شرایط عادت کردن و به قولی دارن می سوزن و می سازن.
من چون از 13 سالگی کار و بیزینس رو شروع کرده بودم و تجربیات خوبی در کنار تحصیلات دانشگاهی به همراه داشتم، به شرکتهای باربری که کالاهای ما رو جابجا میکردن پیشنهاد میدادم که ببینید تو دنیا دارن چه شکلی سرویس می دن شما هم می تونید کیفیت خدماتتون و بالا ببرید، می دیدم خیلی دوست دارن کیفیت سرویس دهیشون رو بالا ببرن ولی فقط با داشتن دانش و تجربه حمل و نقل این موارد به نتیجه نمی رسید، از اونجا بود که جرقه آسان بار خورد و با فرهاد و فرزانه خیلی راجع به این موارد صحبت کردیم که ما میتونیم فناوری اطلاعات و تکنولوژی های روز را وارد این صنعت کنیم و به شرکتهای حملونقل که تجربه و دانش حمل و نقلی بسیار خوبی دارند کمک کنیم و با تعامل با آن ها کیفیت سرویس دهی باربری ها را بالا ببریم.
خلاصه مشکل پیدا شد و ایده شکل گرفت و راه حل هم کشف شد و آسان بار متولد شد تا مسیری پر پیچ و خم را با عزم راسخ سپری کنیم، الان بیش از 2 سال شده که داریم پابهپای آسانبار و اعضای تیم فعالیت میکنیم، درسته که سختیها کم نبوده و چالشهای متفاوتی و پشت سر گذاشتیم، اما با تمام توان و تلاش برای به ثمر رساندن آسانبار در حال حرکت رو به جلو هستیم و همچنان امیدمون و حفظ کردیم ?