ماجرای اینترنتِ طبقاتی و رسواییِ برخی چهرههای فعال در ایکس (توییتر سابق)، موضوع کماهمیتی نیست. حتی اگر پیشتر میدانستیم که گروهی از این افراد با هویتهای پوششی یا ابزارهایی خاص جهت دسترسی به این فضا فعالیت میکنند، ابعاد تازهای از این ماجرا آشکار شده است؛ از جمله اینکه بعضی از حسابهایی که خود را منتقد یا مخالف وضع موجود نشان میدادند، در عمل نقشهایی بر عهده داشتند که با منافع ساختار قدرت همسو بوده است. البته این رفتار محدود به یکسوی ماجرا نیست و در میان جریانهای مخالف نیز مشاهده میشود؛ کمااینکه اپوزیسیون هم از این رسوایی بینصیب نمانده است. در کل اما در فضای سیاسی، استفاده از حسابهای ناشناس، اجارهای یا هدایتشده پدیدهی جدیدی نیست و حالا با امکانات تازهای که به نرمافزار ایکس اضافه شده، صرفاً آنچه پیشتر تاحدودی پنهان بود، بهصورتی واضحتر در معرض دید قرار گرفته است.
اما بخش مهمتر ماجرا، تناقضی است که در بعضی از واکنشها مشاهده میشود. بخشی از جریانهای سیاسی که به لحاظ فکری هیچ نسبتی با ایدهی جامعهی بیطبقه ندارند و نابرابری را نتیجهی طبیعی تفاوتهای فردی و اجتماعی میدانند، امروز «طبقاتی بودن اینترنت» را نشانهی آشکاری از بیعدالتی معرفی کردهاند. نکتهی ظریف ماجرا این است که برخی از این جریانها، اگرچه در حرف، خود را آزادیمحور و برابریخواه نشان میدهند، در عمل، رویکردهایی انحصارگر، حذفکننده و رادیکال دارند. همین شکاف میان شعار و عمل، بخش مهمی از تناقض سیاسی این ماجرا را روشن میکند. در واقع بهنظر میرسد این واکنشها بیش از آنکه از یک موضع اصولیِ برابریخواهانه سرچشمه بگیرد، از تجربهی قرار گرفتن در سوی نامطلوب یک نابرابری خاص ناشی شده است. به بیان دیگر، مسئله نه مخالفت با نابرابری، بلکه مخالفت با موقعیتی است که اینبار بر خلاف انتظار، به ضرر آنها عمل کرده است.
در چنین فضایی، نقد نابرابری زمانی معتبر است که از یک منطق پایدار و مستقل از موقعیتی شخصی نشأت بگیرد. در غیر این صورت، اعتراض به یک نابرابری مشخص، صرفاً به این دلیل که بر فرد یا جریان خاصی فشار آورده، بیشتر به واکنشی موقعیتمحور شباهت دارد تا نقدی ساختاری؛ و اگر همین جریانها در موضع قدرت قرار میگرفتند، باتوجه به گفتمانی که دارند، احتمال زیادی وجود داشت که همین شکل از دسترسی سلسلهمراتبی را، حتی شدیدتر، بازتولید کنند.
بنابراین، رسوایی اخیر، تنها مسئلهی استفادهی برخی حسابها از امکانات خاص یا نقشهای پنهان نیست؛ بلکه پردهبرداری از تناقضی گستردهتر است: افراد عموماً تا زمانی که نابرابری به زیانشان تمام نشود، آن را نمیبینند بلکه انکارش هم میکنند! این بخش از ماجراست که ارزش تحلیل دارد؛ جایی که واکنشها، آیینهای میشوند از باورهایی واقعی که پشت ادعاها پنهان شدهاند.

@mohsen_naghdii