12mohsenahmadi
12mohsenahmadi
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

سرگروهبان ارتشی در نیویورک

ب خودش میاد و خودش رو در لباس سربازی میبینه

همین سربازهایی ک تو خیابون میبینیم

لباس استتار کویر ارتشی

با نشان سه تا هشت روی بازو ک یعنی گروهبانه

با یک پرچم سبز و سفید و قرمز ج ا ا بالای هشت ها

خودش هم نمیدونه چطور کارش کشید ب اینجا

در سواحل نیویورک همراه یک دسته حرکت میکرد

بله نیویورک

فکرش رو هم نمیکرد روزی نیویورک رو این طوری ملاقات کنه

در دور دست مجسمه ازادی جنگ زده رو میشه دید ک اثار جنگ روش مشهوده


سرباز ارتشی ایرانی در سواحل نیویورک ژ۳ ب دست

اسلحه ای سرد و بی روح


در جلوی دسته ۵ نفره یه سروان سه ستاره حرکت میکنه

ساکت و خسته

یک گروهبان دیگه همراهشونه

و دو تا سرباز ک هر کدوم نشان سه تا آجر روی بازوشون دارن

ب نظر میرسه باقی مانده یک گروهان تار و مار شده باشن

بدون اینکه حرفی بزنن

از خط ساحل فاصله میگیرن و وارد منطقه مسکونی میشن

سنگینی نگاه ادما رو از پشت پنجره ها حس میکنن

از طبقه ششم یک ساختمون یه پیره مرد شجاعت پیدا میکنه و شروع میکنه ب صورت نامفهوم فحش دادن

از زمان حمله زبانش خیلی بهتر شده ولی چ فایده

سروان با سه تا تیر هوایی صدا رو خفه میکنه

از این حرکت میشه شرایط جنگ رو حدس زد

.

.

ایده متن خیلی مضحکه ولی ترکیب ایده مضحک با قلم جدی یک متن قافلگیر کننده رو ایجاد کرده.

این متن هیچ جهت گیری سیاسی نداره صرفا یک متن ادبیه.


دوست دار فلسفه ریاضی روانشناسی ادبیات طبیعت عرفان فیزیک پول
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید