مطابق عادت روزانه بعد از صبحانه روزنامه را برمیدارم، میدانید تقریبا به این کار عادت کردهام و اگر آخرین خبرها را نخوانم انگار روزم شروع نمیشود. به سرعت به سراغ بخش مورد علاقهام یعنی حوادث میروم. گربهی خانم رضایی بالای درخت مانده است و آقای گودرزی به پلیس گزارش داده که انگار کسی خانهاش را تحت نظر دارد و قصد دزیدین دوچرخهاش را داشته! آخر آدم حسابی مگر نمیدانی که سالهاست در کهکشان ماژلانی بزرگ هیچ حادثهای دزدی گزارش نشده است؟! مردم بیکارندها! ولی از همه اینها بگذریم دوچرخهسواران حسابی خوش به حالشان شده است! بعد از دستورها و تدابیر جدید فدراسیون همکاریهای بین سیارهای که در ایران نیز اجرا کردهایم دیگر هیچ حادثه دوچرخهسواری به یاد نمیآورم و دیگر هیچ نشان یادبود دوچرخه سفیدی در خیابان نگذاشتهایم.
روزنامه رو ورق میزنم و به سراغ انگیزه اصلی امروزم یعنی بخش ویژه این شماره میروم که اختصاصا به گزارش وضعیت و پیشرفت دوچرخهسواری در ایران پرداخته است. خداروشکر پیشرفتها خیرهکننده است. بعد از تصمیم وزارت دوچرخهسواری ما موفق شدیم تقریبا در اکثرشهرهای بزرگ خیابانها را برای دوچرخهسوران مناسبسازی کنیم. همهجا لاین ویژه دوچرخهسواری داریم و دیگر خیال دوچرخهسواران راحت است. در تمامی اتوبوسها و متروها قسمت ویژه دوچرخه داریم و کافهها و رستورانها قسمت مخصوص دوچرخه را اضافه کردهاند. هیچ دوچرخهسواری بر اثر تصادف با همین محدود خودروها نیز کشته نمیشود. زیرساختمان عالی شده! وزارت تصمیم دارد چراغهای راهنمایی مربوط به ماشینها را با اضافه کردن چراغهای مخصوص دوچرخه مناسبسازی کند. آخر همه فهمیدهایم که برای هر مسیری نیاز به خودرو نداریم و پیر و جوان و بزرگ و کوچک با دوچرخه در شهر تردد میکنند. قریب به ۷۰ درصد مردم! دیروز زوجی را دیدم که علاوه بر دوچرخه دونفره ای که سوار بودند فرزندان دوقلوی خودرا نیز با کالسکهای مخصوص به دوچرخه متصل کرده بودند و دیدن افراد و حیوانخانگیشان با دوچرخه دیگر برای همه عادی شده است.
اما عمده پیشرفتها در حوزه فرهنگ عمومی جامعه اتفاق افتاده. دیگر کسی کنار دوچرخه سواران بوق نمیزند تا زهرهشان بترکد و خود بنشید قاهقاه خندیدن با رفقای حسابی و ناحسابیاش! مدتهاست کسی به دوچرخهسوار خانمی متلک ننداخته است که حالا کجا با این عجله در خدمت باشیم و یا حتما گواهینامه نتوانستهای بگیری که این گاری را سوار شدی! کسی به کسی هم چپچپ نگاه نمیکند که ای بابا این بنده خدا حتما پول خرید ماشین را ندارد که در شهر با دوچرخه تردد می کند! کسی را ندیدهایم که روی دوچرخهسواری
از سر خوشنمکی بیحسابوکتابش آب بریزد یا داد بزند! سر چهارراهها ماشینها گازش را نمیگیرند که دوچرخه سوار از ترس اسم تمامی پیامبران را ردیف کند و موسی و عیسی و ابراهیم و ذکریا و یعقوب و یحیی را به جان بچههایشان قسم دهد تا زنده از این تقاطع عبور کند! کسی نشنیده که بگویند هیس! دختران دوچرخهسواری نمیکنند و کسی جلویشان ویراژ نداده تا بیوفتند و جیگرش حال کند! مردان و پسران مشوق و حامی زنان و دختران برای دوچرخه سواری شدهاند و بر روی تمامی بنرها و مسابقات دوچرخه سواری سطح شهر عبارت همه شهروندان میتوانند شرکت کنند به چشم میخورد.
چقدر خواندن گزارش این شماره حال داد! روزنامه را بر روی میز میگذارم و آخرین جرعههای چایم را مینوشم و به این فکر میکنم که خداکند اوضاع در تمامی ایرانها در سراسر عالم همینطور باشد. حتما همین طور است!