
بعد ی تایم طولانی فروپاشی
هرروز بیشتر گم شدن و هرروز بیشتر پیدا نشدن
هرروز تهی تر شدن
هرروز غریب تر شدن
نتیجه نگرفتن
گند زدن ب بود و نبود
جدا شدن بُعد های شخصیتی و رو به روی هم قرار گرفتنشون
عمیق تر شدن اختلاف بینشون و جنگ اساسی تر
ندونستن ، نخواستن ، نشناختن
ندیدن، نشنیدن، نگفتن
نبودن
نا امیدن شدن و نا امید کردن
کات...!!
آتش بس همگانی
صبح و توافق و تفاهم
لحظه ی " از این ب بعد گفتن، شنیدن، خوب بودن..."
توهم زیبایی
- من خوبم... از این ب بعدش رو میتونم
انگیزه ، هیجان ، سرخوشی
- من حالم خوبه الان همچی اوکیه و واقعا خوشحالم، خیلی خوشحالم
کات..!!
روز آخر*
- همش خیال بود؟
عفونت بالاخره ی روز از یجا میزنه بیرون حالا هرچقدر میخوای ندیدش بگیر
فرو ریختن، گسستن، متلاشی شدن
همیشه گریه رو قورت میدادم ، تا آخر شب ک تو اتاقم تنها باشم
راهرو پشتی دانشکده، تایمی ک همه " ژوژمان تموم شد بریم بگردیم"
تاحالا نشده بود جایی غیر از محدوده ی خودم اونقدر و اون مدلی گریه کنم
اون ادم هیچ شباهتی ب من نداشت
ولی بدم نبود
برگشتم
من الآن خودمم