در سری نقد و بررسی کتاب های معروف دنیا، اینبار سری زدم به کتاب قدرت اراده، اثر پل ژاگو نویسنده ی فرانسوی.
پل ژاگو در کتاب قدرت اراده، بطور کلی از ما می خواهد روی خودمان تمرکز کنیم و می خواهد تابلویی مکتوب از تغییراتی که آرزو دارید در شخصیت خود بدهید تهیه کنید. اما خود شخصیت چه مفهومی دارد؟
شخصیت (یا Personality) در انسان چیزی است که دارای الگوهای معین و مشخصی از تفکر، هیجان و رفتار هستند که سبک شخصی فرد را در تعامل و ارتباط با درون انسان، محیط بیرونی و اجتماعی رقم می زند. به عبارت دیگر، شخصیت شامل ویژگیهاییست که ما به آنها صفت می گوییم؛ و پل ژاگو درست به نیرویی که باعث می شود ما صفاتی به شخصیت خودمان اضافه کنیم یا صفاتی از شخصیت خودمان کم کنیم، می گوید قدرت اراده.
پس برای اصلاح شخصیت خویش بر وزنی که خودمان تصمیم داریم تبدیل شویم، ما به قدرت اراده نیاز داریم.
اصلا چه تغییراتی باید در شخصیت خودمان ایجاد کنیم؟
واقعیت این است که به اندازه ی تعداد آدمهای زنده ی دنیا، آنهایی که دیگر در قید حیات نیستند و تمام آنهایی که قرار است به این جهان بیایند، ما شخصیت داریم و معیار سنجش مناسبی از اینکه کدام شخصیت برتر است نداریم و قرار هم نیست که داشته باشیم. اما ویژگی هایی وجود دارند که یک ریتم تکرار شونده و تاثیراتی تکراری در شخصیت انسانها ایجاد می کنند که آزمایش خود را پس دادند. از این روی، کنار گذاشتن برخی از آنها و نائل شدن به برخی دیگر، مثبت، کارآمد و مفید است و پل ژاگو دقیقا قرار است در مورد همین دست از ویژگی های شخصیتی انسان حرف بزند لذا دیگر به گوناگونی شخصیت ها کاری ندارد.
این موارد را سعی کردم بطور خلاصه و فهرست وار ذکر کنم و اگر نکته ای دارد آنرا بنویسم. سخن را کوتاه و کتاب را شروع می کنم.
یک/ آرامش و اعتماد به نفس
پل ژاگو می گوید میل به آرامش و اعتماد به نفسی موجه داشته باشید. اما آرامش چیست که پل ژاگو از ما می خواهد بدان میل پیدا کنیم؟
آرامش (یا Calmness) یک حالت روانی پایدار و بدون مولد است (با مولد بودن یعنی افکار بدون وقفه، خودکار و بی پایان از چیزی به چیزی تبدیل می شوند و فرد را غرق در نشخوار ذهنی یا ولگردی فکری نگه می دارند) که ذهن را از آشفتگی و هیجان دور نگه می دارد و قوای ذهنی در آن تلف نمی شوند.
البته قبل از پرداختن به آرامش اشاره می کند که:
" نباید آرامش را با بی تفاوتی و بی اعتنایی و درماندگی عوضی گرفت."
پس، آرامش مد نظر پل ژاگو چیست؟
اگر دقت می کردید او آرامش و اعتماد به نفس موجه را در کنار یکدیگر استفاده کرد. البته، از واژه ی اعتماد به نفس موجه حرف زد نه اعتماد به نفس کاذب.
قبل از هر چیز، فرق این دو را می دانید؟ اعتماد به نفس (یا Self-Confidence) اکتسابی است و بدست می آید و فرد می تواند در یک مقوله ی خاص که در آن وقت گذاشته و مهارت پیدا کرده، اعتماد به نفس پیدا کرده باشد و به خودباوری مثبت برسد. بعبارتی دیگر، اعتماد به نفس یکی دیگر از ویژگیهای روانی انسان است که شخص در آن بهدلیل تجربههای قبلی، به تواناییها و استعدادهای خود در پیشبرد انجام کارها بهطور مناسبی اعتماد و باور دارد. همه ی ما می دانیم ما در جامعه ای هستیم که از رسانه ها گرفته تا افرادی که با آنها سر و کار داریم، خواسته یا ناخواسته در تکاپو و تلاش هستند که اعتماد به نفس دیگران را از بین ببرند، این تلاش دیگران که بصورت اظهار نظرهای بدون دانش و هیجانی بروز می کند یا ناآگاهانه و مکانیکی هستند، همان اعتماد به نفس کاذب نام دارند که پل ژاگو قصد ندارد به آن بپردازد، او می گوید شما باید میل به آرامش و اعتماد به نفس موجه در خود داشته باشید.
پس آرامش مد نظر پل ژاگو با اعتماد به نفس موجه رابطه ی مستقیمی دارد و برای بهتر شدن فهم موضوع ادامه می دهد:
" هیچ چیز نتوانست حواس او را پرت کند و توجه او را منحرف سازد، هیچ انتقادی نتوانست او را فلج کند. با نگاهی بی احساس به جاذبه های جاده، سنگدل نسبت به هر گونه احساساتی شدن، با مهارت یا پول، موانع را از پیش پا برداشت، با گامی مطمئن و سرشار از اراده، به سوی هدفی که می خواست، به سوی برتری ای که آرزویش را داشت حرکت کرد."
" دورویل معتقد است که انسان با حفظ آرامش، حسن نیت، خوش بینی و انرژی خود می تواند افراد مفید را جلب و افرادی را که احتمال زیانی از سوی آنها می رود دفع کند. به نظر وی هر کس باید تقریبا فقط نیروی ذهنی خود را پرورش دهد و به آن راستا نیکویی ببخشد بی آنکه سعی کند از آن برای نفوذ و تسلط بر شخص خاصی بهره بگیرد.
دو/ روشن بینی
خب، از ویژگی های بعدی که پل ژاگو می گوید باید در شخصیت خودمان تقویت کنیم، کسب روشن بینی کامل روحی و تسلط بر خویشتن است. عبارت روشن بینی، یعنی از قبل دیدن، از قبل پیش بینی کردن، نوعی حدس قوی.
اما چگونه میسر است؟
او پاسخ این سوال را در بطن یک پاراگراف تاکیدی از ما می خواهد یاد بگیریم: "میل دارم کلیه ی محرکه های جسمانی و عاطفی خود را در مهار خویش داشته باشم و از انجام آنهایی که بر خلاف تعادل حیاتی من، هدف من و اصول من هستند خود داری ورزم."
برای اینکه به روشن بینی کامل روحی و تسلط بر خویش دست پیدا کنیم باید جریان سیال عصبی خود را تلف نکنیم زیرا اکثر شکست های اراده، ناشی از کمی تولید نیروی عصبی هستند.
اما چگونه ما می توانیم مانع از اتلاف نیروی عصبی خود باشیم؟ هر کس در وجود خود، دو منبع تشخیص دارد که تصمیم هایش از آنها سرچشمه می گیرند.
شعور یا آگاهی ( یا Self-awareness) یعنی از روی قدرت داوری، تعقل و اندیشه رفتار کردن؛
بعدی رفتارهای مکانیکی یا خودکاری یا تکانشگری ( یا Impulsive) که روبروی شعور است و به مجموعه اعمالی گفته می شود که بی اراده صورت می گیرد.
و روشن بینی یعنی رفتار بر اساس خود آگاهی نه تکانشگری. او چند تا مثال پر کاربرد از رفتارهای تکانشگری را برمیشمارد:
" وقتی از خبری مطلع شدید و احساس کردید میل دارید آن را با دوستی در میان گذارید، انرژی هدر می دهید. احساسات خود را بروز ندهید بویژه آنهایی که با گفتگوهای اطرافیانتان در شما بیدار و زنده می شوند."
" نیروی روانی و ذهنی خود را با گفتگو درباره چیزهای خرد و بی اهمیت، با تفسیر هایی درباره ی رویدادهای روزانه، با ارزیابی مردم عبوری یا اعمالی که در آنها حضور داشته اید متفرق و پریشان نکنید."
" با هیجان و جوش و خروش صحبت نکنید. جز وقتی که ناچار باشید عقیده خود را ابراز نکنید. اجازه ندهید که شما را به رغم میل خودتان وادار به سخن گفتن کنند."
" میل به تصدیق و تحسین نداشته باشید. هر کس اگر فرصتی پیش آید، می خواهد به خودنمایی بپردازد، بکوشد در دیگران اندیشه ممتاز بودن شخصیت خود را ایجاد کند و دیگران را با عقیده خویش که می پندارد برتر است هم عقیده سازد."
" واخوردگی، سرخوردگی، خشم یا عصبانیت مستلزم جلوه های جسمانی، حرکات و صدا بلند کردنهایی هستند که نشانه ی از میان رفتن خویشتنداری هستند. "
" هر گونه میل به اظهار مکنونات قلبی مستلزم صرف نیروی عصبی است. پس نخست مراقب باشید اینگونه تمایلات را در مهار خود داشته باشید. در خود فرو روید و تمرکز کنید. به نیاز اعتماد به دیگران، راز دل گفتن و دیگران را در حالات روحی خود سهیم کردن، تسلیم نشوید. اگر نتوانید جلوی این نیاز غیر ارادی را بگیرید، بدون کمترین فایده نیرویی را که به شما امکان می دهد در دیگران نفوذ کنید از دست می دهید و به مصرف می رسانید. هر قدر توجه به موضوعات بیهوده و پوچ یا بی معنی موجب رضایت خاطر شما می شود، باز از توجه به آنها چشم بپوشید. هر قدر از این انگیزه های خشنود کننده بیشتر حذر کنید، همان قدر به واحد انرژی موجود در ذخیره نیروی روانی خود افزوده اید. در گفتار و کردار خود از کمترین هیجان نسنجیده بپرهیزید. در برابر آنچه به شما گفته می شود واکنش نشان ندهید. بی تفاوت بمانید. حرفهایی که به شما می زنند تفسیر نکنید. اجازه ندهید حالت روحی شما آشکار شود. هیچ چیزی که همدردی، تملق، تعجب یا تصدیق در آن باشد بر زبان نیاورید. هر بار که میل به حرف زدن بیهوده را از خود می رانید، یک واحد نیروی عصبی را در خود حفظ کرده اید که اگر چنان نمی کردید، بیهوده مصرف می شد و به بیرون می ریخت. "
و مواردی دیگر که من سعی می کنم اضافه کنم مثل تعریف کردن. تعریف کردن انتظار می آفریند و انتظار می تواند رفتار ما را تحت کنترل بگیرد. مثلا رئیس یک اداره حربه ای زیرکانه می زند. او آگاهانه از کارمند خودش تعریف می کند که تو چقدر زیاد کار می کنی و تو بهترینی بخاطر این رفتارت. فرد برای اینکه دوباره از مدیر، چنین جمله ای بشنود، همیشه بیش از حد کار می کند و به نوعی، رفتارهای معقول خود را از یاد می برد و بطور مکانیکی بدون آنکه حواسش باشد، سخت کار می کند که رضایت رئیسش را دائم بشنود.
یا ساعت ها وقت و انرژی خود را در میان تنوع زیادی از پست ها و سوشال مدیاهای مختلف تلف می کند بدون آنکه دقیقا حواسش به ساعت، زمان و مکان باشد.
یا در مورد آمال و آرزوها و اهداف خود با همه صحبت می کند و همه را در جریان کامل زندگی خودش قرار می دهد.
اگر بخواهیم یکی یکی آنها را شمارش کنم، باید طومار سر هم کنم. اما پل ژاگو مواردی چند را مثال زد که بگوید روشن بینی یعنی پرهیز از رفتارهای مکانیکی. فقط کافیست به قول پل ژاگو، هفته ای یکبار در سکون و سکوت بنشینیم و بیندیشیم و مواردی از این دست را پیدا کنیم و از شخصیت خودمان دورشان کنیم.
سه/ پرهیز از اهمال کاری
قبل از پرداختن به مفهوم اهمال کاری (یا Procrastination) بد نیست به یک عبارت تاکیدی دیگر از پل ژاگو نگاه کنیم که در بطن خودش، اهمال کاری را اینگونه تعریف کرده است:
" میل دارم کار را درست در لحظه ای که برای آن مناسب تشخیص داده شده و به رغم خواسته ها یا رویدادهایی که مانع من می شوند انجام دهم."
اهمال کاری موضوعی نیست که بتوان با چند خط نوشتن دربارش، به نتایج قابل قبولی دست پیدا کرد. اما می دانم اهمال کاری را همه در زندگی و با مقیاس و شدت عمل مختلفی تجربه می کنند.
اما چرا ما با وجود اینکه می دانیم برای رسیدن به هدفی خاص باید سر این تایم، این فعالیت را انجام بدیم اما اجتناب می کنیم؟
روانشناسان دلایل زیادی برای این رفتار می شمارند مثل اصل لذت جویی، کمال گرایی، کمبود عزت نفس، اختلال کم توجهی (یا ADHD)، عدم مسئولیت پذیری و... .
به نظر من، باید به این موضوع با رویکردی متفاوت نگاه کرد. یعنی به جای ریشه یابی، راه های مقابله با آن را شناسایی و تمرین کرد.
یکی از این راهها که خودم استفاده کردم، نوشتن و برنامه ریزی بصورت شناوری است. یعنی بجای اینکه بگوییم فعالیت A در زمان T به انجام برسد، بگوییم، این حجم کار باید در این دوره ی زمانی انجام شود. ماهیت برخورد شناوری با انجام دادن فعالیت ها، به من کمک کرد تا حد زیادی بتوانم از انجام ندادن کارها جلوگیری کنم. خوب است بدانیم وقتی کاری را که مجبوریم انجام دهیم، اما رغبتی به انجام آن نداریم، بخاطر این است که در حقیقت مغذ ما هیچ دوپامین ای برایش اختصاص نمی دهد لذا احساس سر خوشی در انجام آن نداریم.
پل ژاگو مواردی چند برای غلبه بر اهمال کاری می شمارد که آنها را در زیر آورده ام:
" ما باید قادر به تلاش معقول کوچکی باشیم تا بتوانیم آنچه را روی داده مشاهده کنیم."
" در مقابل خستگی، بی تصمیمی، سستی و لَختی، این اعتقاد را بگذاریم که اجازه نخواهیم داد تمایلات پست ما مانع از تحقق بلند پروازی های اصلی مان بشوند."
" هر بار که فکر شما منحرف می شود، دوباره آن را متوجه شی مورد نظر کنید و سلسله مشاهدات و ملاحظات خود را از سر بگیرید."
" به هیچ وجه توصیه نمی کنم که به فرصت های پیش بینی نشده تفریح، هر قدر که جذاب و پر کشش باشند، تسلیم شوید. وقتی ناگهان میل خاصی به چیزی توجه شما را جلب کرد، باید از قطع کار اجتناب کنید و آنرا از ذهن برانید که مزاحم کارتان نشود و ارضای این تمایل را به زمان استراحتی که برنامه ریزی کرده اید واگذارید."
" بطور ادواری وضع خود را بررسی کنید. "
" این نوع اشتباهات و پیمان شکنی را دقیقا زیر نظر داشته باشید تا بتوانید بتدریج از شر آنها خلاص شوید. بدین منظور حداقل لحظه ای استراحت در طول هفته را برنامه ریزی کنید که به وارسی و یادآوری افکار، احساسات، انگیزه ها و اعمال روزهای قبل بپردازید و انگیزه های ایجاد کننده ی آنها را شناسایی کنید."
چهار/ کناره جویی کردن
پل ژاگو می گوید ضروری است برای تجدید قوای روانی خود کناره جویی کنید. اما کناره جویی یعنی چه؟
" کسانی که می توانند دفتر کار یا مغازه خود را ترک کنند و در محلی آرام بویژه در نقطه ای روستایی یا ییلاق دور از هر گونه تحرکی که آنها را به یاد گرفتاری های شغلشان بیندازد، به استراحت بپردازید. "
"برای آرام کردن پریشانی افکار خود، ساعات طولانی، بی حرکت و تنها در جایی آسوده و غیر از جای همیشگی خود بمانید. می توانید وضع یکی از اتاق های خود را به نحوی تغییر دهید تا دیگر یادآور خاطرات رنج آورتان نباشد. مثلا یک سیگاری که نیکوتین در او باعث ایجاد سرگیجه، سنگینی، کاهش حافظه، اختلالات بینایی و ... می شود، باید یک یا حتی دو ساعت به تخیل در این باره بپردازد و خود را فرد دیگری ببیند، فردی که به دخانیات بی تفاوت است، با ذهنی آگاه و بدنی آماده کار می کند، با اشتها غذا می خورد، به کارهای خود بخوبی می رسد، خلق و خویی شاد و سرحال دارد، در کارهای خود موفق است، بخوبی می تواند به کوشش بیشتری بپردازد و... در آن صورت آنچه را تخیل می کند احساس خواهد کرد و این عادت زیان بخش بتدریج در او حالت بیزاری و حتی تهوع ایجاد می کند."
"اندیشه، قصد و میل به تغییر دادن وضع، اگر به آرامی و با دقت صورت بگیرد و به مدتی طولانی درباره آن به تعمق و تامل بپردازید، انبوهی از پنداشتها و تصورات ذهنی مفید را در اعماق هوش شما برمی انگیزد. برای تسلیم خود به این اندیشه های ثمربخش بهتر است از دیگران کناره بگیرید و دور شوید، در وضع راحتی قرار بگیرید و آماده شوید که هر چه به ذهنتان می رسد یادداشت کنید. "
پنج/ تغذیه
دکتر پل ژاگو برای تکمیل اشاره ی خود از دکتر گاستون دورویل جمله ای نقل می کند که نشان می دهد نیروی اراده رابطه ی مستقیمی با کیفیت زیست غذایی شما دارد:
" انسان مسموم همه چیز را از دریچه سمهای خود احساس می کند و می بیند... "
و خودش در تکمیل این جمله می نویسد:
" وقتی مغذ، از خونی معیوب تغذیه می کند، ناراحتی و عارضه ای پیش می آید که نخست با سستی و لختی همراه است و سپس اختلالات وخیمتر بروز می کنند."
" یک مسمومیت خفیف کافی است تا توانایی روحی را از بین ببرد و بدبینی، اندوه، کوفتگی و فرسودگی و ترس از فعالیت را ایجاد کند."
" تغذیه معقولانه، فراوانی اکسیژن در خون و وفور آن در گردش خون سه شرطی هستند که تعادل فیزیولوژیک بدن را حفظ می کنند و این تعادل با آزاد کردن اراده از هر گونه مزاحمت درونی، بهترین شرط پرورش آن را فراهم می سازد."
و من چرا جای دوری بروم. خودِ من زمانی از زندگی بریده و اندوهگین بودم. سخنان نهیلیست ها را تکرار می کردم و به آینده ها هیچ امیدی نداشتم. اما شروع کردم به تغییر سبک خورد و خوراکم. با چه مصیبتی توانستم سیگار را ترک کنم. مصرف قند را کنار گذاشتم. با نوشابه خداحافظی کردم. شروع کردم به نوشیدن آب معدنی و خوابم را تنظیم کردم. مصرف نوشیدنی ها مثل دمنوش زعفران، چای سبز، به سیب و بابونه را وارد زندگیم کردم. مصرف مقداری کاکائو تلخ را به رژیم غذایی خودم اضافه کردم. با طبیعت آشتی کردم. منظم و مرتب با خودم در سکون و سکوت خلوت کردم. حمام دوش آب سرد را بطور روزانه به زندگی ام اضافه کردم و تا جایی که می شود حواسم به تغذیه ام هست. با این کارها واقعا زندگی تغییر کرد. رنگ ها برایم هیجان انگیزتر شدند. دلم اندوه زیادی از دست داد. سردرد هایم بهتر شدند. خلق و خوی من بهبود پیدا کرد. آستانه ی تحملم بالا رفت و حواس پرتی هایم کاهش چشم گیری پیدا کرد. تمرکز و حافظه ام بهتر شد. خوابهایم عمیق تر شد و در یک کلام، جهانم دیگر مثل سابق نبود. براستی که انسان مسموم، همه چیز را از دریچه سمهای خود احساس می کند و می بیند.
لذا من گفتار پل ژاگو را تصدیق می کنم و با صراحت اعلام می کنم از مواردی که تعادل حیاتی بدن را به هم می زنند پرهیز کنید مثل مشروبات الکلی، سیگار، قند، ترشیها، شیرینی جات خامه دار، چربی ها و... . ناشتا آب بنوشید. اگر مثل من وقت ندارید که باشگاه برید، دست کم پیاده روی روزانه و نرمش صبحگاهی را فراموش نکنید.
نحوه ی صحیح خوابیدن را بیاموزید. خوابیدن به مدت هفت ساعت کامل، سر ساعت خوابیدن و بلند شدن و در جای خنک خوابیدن خیلی اهمیت دارند. باور کنید همین عادت های به ظاهر ساده، حتی می توانند سرنوشت یک فرد را دستخوش تغییرات کنند.
شش/ ممارست، شکیبایی و تمرکز:
" تحقق یک نقشه و برنامه، اجرای یک کار بلند مدت و تحقق طرحهای بزرگ زندگی، مستلزم سلسله تلاشهایی هستند که به مراحل گوناگون تقسیم بندی شده باشند."
" فقط به عواملی توجه داشته باشید که آرزوی تحقق آنها را دارید، آنگاه ملاحظه خواهید کرد که اگر فکر شما فقط به یک هدف واحد توجه داشته باشد موفق خواهید شد. "
" از پیش بینی و هماهنگ کردن برنامه ی فعالیت خود برای ۲۴ ساعت آینده غفلت نکنید."
"یک کمک قابل ملاحظه این است که در سراسر روز به پیگیری برنامه استفاده از زمان که روز قبل بدقت تعیین کرده ایم وفادار بمانیم، و روح و جسم خود را کاملا وقف کاری کنیم که پیش بینی کرده ایم. "
"هر گونه عمل کاملا سنجیده ای که برای تحقق هدف خود انجام می دهید دو اثر دارد. یک اثر مستقیم، فوری و به قول معروف مادی، و یک تاثیر بلند مدت و نامرئی بر علل و آثار بالقوه ای که در حال فعلیت یافتن هستند و هر قدر تمایل شما برای تحقق آنها شدیدتر باشد، نتایج آینده آنها بیشتر با آرزوهایتان منطبق خواهد بود."
و در نهایت با جمله ای از پل ژاگو، نقد و بررسی این کتاب را تمام می کنم:
" نصایح، عقاید و تشویق های اشخاص با تجربه و عاقل می توانند در روشن کردن شما سهم مهمی داشته باشند و ناچیزترین دیدگاهها نیز باید تحت بررسی بیطرفانه ای قرار بگیرند، ولی در نهایت این خود شما و شخصیت شماست که بهترین داور برای چیزی است که به شما مربوط می شود. عقیده ای را پذیرفتن به این دلیل که مرد مشهوری آن را ابراز کرده یا عقیده رایجی حامی آن است، بیم داشتن از جدا شدن از راهی که همگان پیموده اند و شیوه های رایج، همه اینها برای پرورش شخصیت فردی انسان مضر هستند.
پایان