آیا جهان در قرن بیست و یکم دیوانه تر از قبل خواهد شد؟
من پیشگو نیستم و به آینه بینی هم اعتقادی ندارم. اما وقتی زمان حال، هر روز در حال تغییر باشد، آن هم طوری که فکر کنی دارد وجود یا عدم وجود آینده را در ابهام فرو می برد، آینه بینی و پیشگویی مهم تر از هر چیز دیگری می شود. در این نوشته می خواهم سعی کنم یک تصویر کلی از آینده را در آینه ببینم.
لبته به جز آینه راه های دیگری هم هست. مثلا می توانیم از قهوه استفاده کنیم یا از تعبیر خواب، اما اگر اعتقاد داشته باشیم قهوه و تعبیر خواب، از آینده خبر می دهند. من فکر می کنم فنجان قهوه فقط می تواند خبر از نحوه حرکات دست صاحبش در گذشته ای به اندازه چند لحظه بدهد و تعبیر خواب هم، خبر از گذشته خواب بیننده از ابتدای شکل گیری جنینش تا این لحظه. بنابراین اگر نخواهیم برای پیشگویی آینده از قهوه و تعبیر خواب استفاده کنیم، باید آینده را با توجه به نشانه هایی حدس بزنیم که در زمان حال و گذشته می بینیم و من هم در این نوشته از همین روش استفاده می کنم. می خواهم آینده جهان را تصویر کنیم و برای این کار، نگاهی به حال و گذشته جهان می اندازیم.
اگر از ما بپرسند که مهمترین ساعت جهان چیست، احتمالا ساعت بیگ بن به ذهن برسد. ولی در حقیقت ساعت بیگ بن، اهمیتی ندارد. ساعت بیگ بن زمان حال را نشان می دهد، چیزی که همه می دانیم. البته در ضلع شمال شرقی ساختمان پارلمان انگلستان قرار دارد، جایی که قوانین انگلستان وضع می شود. اما همانطور که کازوئو ایشی گورو در کتاب بازمانده روز می گوید: "تصمیمات مهم این دنیا در واقع در مجالس مقننه یا در ظرف چند روز اجلاس فلان کنفرانس بینالمللی، آن هم در معرض دید عموم مردم و مطبوعات، اتخاذ نمیشود. بلکه تبادل نظر و اتخاذ تصمیم واقعی در محیط آرام و خلوت بزرگترین خانههای این مملکت صورت میگیرد."
ساعت مهمی که درباره آینده حرف می زند، ساعتی که فنجان قهوه برگشته ماست، ساعت آخرالزمان است. ساعت آخرالزمان یا ساعت روز قیامت نمادی است که هرساله احتمال وقوع فجایع جهانی را که زاده عملکرد انسان است، نشان میدهد. این ساعت استعاره ای از تهدیدات بشریت نسبت به خودش، به علت پیشرفت های علمی و فنی کنترل نشده اش است. ساعت آخر الزمان بیش از همه، تحت تاثیر تغییرات اقلیمی برگشت ناپذیر و همینطور احتمال وقوع جنگ هسته ای قرار دارد که فجایعی را در سطح جهانی و فراملی رقم می زنند. اعضای بولتن دانشمندان اتمی هر ساله یک بار در ماه ژوئن و یک بار در ماه نوامبر گرد هم میآیند و در مورد این ساعت تصمیمگیری میکنند. این تصمیمگیری با حضور و مشورت گروهی از دانشمندان شامل ۱۵ برنده جایزه نوبل صورت میپذیرد. این ساعت در سال 1947 (دو سال بعد از اولین استفاده بشر از سلاح اتمی) به صورت اولیه روی 7 دقیقه مانده به نیمه شب تنظیم شد. پس در واقع هر چه که این ساعت به ما می گوید، با در نظر گرفتن عدد نسبی 7 دقیقه مانده به نیمه شب در این تاریخ است. بعد از سال 1947، تا این زمان دو بار ساعت روی دو دقیقه مانده به نیمه شب تنظیم شده است. یک بار در سال 1953 و بعد از اینکه آمریکا اولین بمب هیدروژنی (گرماهسته ای) را آژمایش کرد و بار دوم در سال 2018 . علت رسمی این تصمیم را بولتن به شرح زیر اقدام کرد: شکست رهبران جهان برای مقابله با تهدیدات ناگهانی جنگ هسته ای با توجه به ادامه تغییرات آب و هوایی، خروج آمریکا از پیمان پاریس؛ خروج رسمی آمریکا از پیمان منع کاربرد موشکهای میانبرد؛ تلاش های مدرن هسته ای ایالات متحده و روسیه ؛ تهدیدات جنگ اطلاعات و خطرات دیگر "تکنولوژی های مخرب" از جمله زیست شناسی مصنوعی، هوش مصنوعی و جنگ افزارهای سایبری.
"بولتن دانشمندان اتمی" هشدار داده است که "ما در حال عادی جلوه دادن یک جهان بسیار خطرناک هستیم. ما در حال بازی رولت روسی با بشریت هستیم."
در سال 1991 و بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و اعلام نظم نوین جهانی توسط آمریکا و بعد از آن اعلام پایان تاریخ توسط فوکویاما، ساعت روی 17دقیقه به نیمه شب تنظیم شد. دورترین زمان به نیمه شب از ابتدای به کارگیری ساعتش. اما بعد از این تاریخ، ساعت هر ساله بیشتر به نیمه شب نزدیک شد. به نظر می رسد ما با سرعت مهلک به سمت تباهی می رویم. آینه به ما چیزهای ترسناکی نشان می دهد و فنجان قهوه مان، تصاویر سیاهی که در تصور نمی گنجد.
مهمانی بزرگی است که 7.5 میلیارد نفر در آن حضور دارند و فقط یک فنجان قهوه که آینده همه را نشان می دهد. از این تعداد انسان، درصد بسیار بسیار کمی (احتمالا چند هزار نفر و درست کنار فنجان قهوه افراد اثرگذار بر تصمیم گیری های دولت آمریکا) هستند که می توانند تاثیرات مهمی روی حرکت این فنجان قهوه و تصاویری که قرار است نشان بدهد، بگذارند و دیگران دستشان از ایجاد حرکتهای ریزاتمی هم کوتاه است، اما مهم اینجاست که این فنجان قهوه، فنجان سرنوشت مشترک همه این 7.5 میلیارد نفر است و در زندگی همه آنها به یکسان تاثیرگذار است.
باز برمی گردیم به ساعت. دلایلی که در بالا برای تنظیم مهمترین ساعت جهان روی دو دقیقه مانده به نیمه شب ارائه شد، با اخبار این چند سال جهان می تواند کاملتر شود، اخباری درباره نکات و نقاط کلیدی جهان، نقاط مورد منازعه، تحت فشار و در حال تغییر در جهان، به ویژه اینکه ما دقیقا در یکی از این نقاط زندگی می کنیم. منازعات موجود در این نقاط، جهان را به سمت تنش های نظامی جدی پیش می برد که حیات بشریت را با بحران مواجه می کند. سعی می کنم فهرست خیلی مختصری از این نقاط و نکات را در زیر بیاورم:
چند روز قبل ولادیمیر زیلنسکی کمدین 41 ساله در اوکراین به پیروزی رسید، یکی از تیترهای طنز روزنامه ها انتخاب ترامپ سوم (بعد از دونالد ترامپ در آمریکا و ژائیر بولسونارو در برزیل) بود. اولین پیامد این انتخاب این است که در 5 سال آینده کشمکش ها میان ناتو و آمریکا با روسیه در اوکراین شدیدتر می شود. چند سال است که مرز اوکراین و روسیه صحنه مانورهای نظامی پیاپی روسیه از یک طرف مرز و ناتو و آمریکا از سمت دیگر مرز شده است، با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا این مانورها افزایش پیدا کرد و در 5 سال آینده و رئیس جمهوری ترامپ اوکراینی، مجددا شاهد افزایش مانورها و تنش ها در این محدوده خواهیم بود.این مساله به ویژه از این جهت اهمیت دارد که مرزهای اوکراین تا مسکو تنها 600 کیلومتر فاصله دارند. این میزان از نزدیکی کشورهای بلوک غرب به پایتخت روسیه پیش از این، همیشه یک رویا برای این کشورها بود. از طرفی اوباما از سال 2015 و توافق آتش بس در شرق اوکراین، فروش سلاح به اوکراین را متوقف کرد، اما ترامپ از سال 2017 مجددا فروش سلاح را از سر گرفت. به نظر می رسد قطعا یکی از نقاط کلیدی که احتمال وقوع درگیری های نظامی شدیدتر در آن وجود دارد، مرز روسیه و اوکراین است.
بحران ونزوئلا در سال 2019 به اوج خودش رسیده است. آمریکا رسما ونزوئلا را تهدید به حمله نظامی کرده است. از طرفی روسیه شدیدا مخالف اقدام آمریکا در ونزوئلاست و آمریکا را تهدید کرده که در صورت مداخله نظامی در ونزوئلا منتظر عواقب وخیمی باشد. بحران ونزوئلا از بحران داخلی یک کشور آمریکای لاتین در حال تبدیل شدن به بحرانی در ابعاد بین المللی با امکان وقوع درگیریهای نظامی در ابعاد بزرگ است.
در سال 1949 پس از پیروزی ارتش سرخ چین، چیانگ کای شک،رئیس دولت وقت چین به تایوان که تا آن زمان بخشی از کشور چین بود، گریخت و در آنجا تایپه را به عنوان پایتخت جدید و خود را همچنان به عنوان رئیس دولت سرزمین چین خواند. با توجه به اینکه، ارتش سرخ چین در دوران جنگ سرد از سوی کشورهای دیگر جهان و بلوک غرب، پذیرفته نبود، دولت چیانگ کای شک، علیرغم آنکه عملا تنها کنترل تایوان را در دست داشت، به عنوان دولت رسمی چین، کرسی چین در سازمان ملل متحد را در دست داشت. 22 سال بعد با تغییر سیاست های کشورهای بلوک غرب، دولت چیانگ کای شک از سازمان ملل اخراج و کرسی چین به دولت مائو و جمهوری خلق چین واگذار شد.
پس از آن، تایوان تبدیل به کشوری با رسمیت محدود شد. هر چند تایوان سعی می کند به عنوان کشوری مستقل عمل کند، اما قطعنامه استقلال آن تاکنون به علت وتوی همیشگی چین، توسط سازمان ملل متحد تاییده نشده و چین نیز، همواره تایوان را بخشی از خودش می داند. با وجود این تایوان عضو سازمان تجارت جهانی است و از طریق انتخابات، برای خودش رئیس جمهور انتخاب می کند. همچنین 16 کشور عضو سازمان ملل متحد (که همگی کشورهای کوچک و کم اهمیتی هستند)، تایوان را به عنوان کشور به رسمیت می شناسند.
ترامپ در زمان کاندیداتوری در تضاد با سیاست چین واحد، تلفنی با رئیس جمهور تایوان گفتگو کرد، این تماس ها پس از آن هم با وجود مخالفت شدید چین، همچنان ادامه داشته است. همچنین یکی از اقدامات ترامپ از زمان روی کار آمدن، برقراری روابط نظامی نزدیک با تایوان است که شامل دو مرتبه فروش اسلحه به تایوان می شود، اقدامی که از سوی دولت چین به منزله "به خطر انداختن منطقه توسط آمریکا از طریق نفوذ بیش از حد در تنگه تایوان" و "دخالت آمریکا در امور داخلی چین" و "یک جنگ تمام عیار سیاسی و نظامی علیه چین" و "تبدیل جنگ سرد دو کشور به جنگ گرم" تعبیر شد. مانور کشتی های آمریکایی در دریای چین و در نزدیکی جزایر مصنوعی ساخت چین و یا اعزام ناو به دریای تایوان توسط آمریکا، از سوی چین به شدت خصومت آمیز تلقی می شود و تنش را در منطقه به شدت بالا می برد.
چین دومین اقتصاد بزرگ جهان، بعد از آمریکا بر مبنای تولید ناخالص داخلی و بزرگترین اقتصاد جهان بر پایه تولید ناخالص داخلی با در نظر گرفتن برابری قدرت خرید است و همچنان اقتصادش با سرعت بسیار بالا در حال رشد است. جنگ تجاری چین و آمریکا از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا شدیدتر شده و بعد از وضع تعرفه ها و تحریم ها و چندین مرتبه مذاکره تجاری، رسیدن به توافق میان دو کشور هنوز حاصل نشده است و به گفته آمریکا "مسائل بغرنجی حل نشده باقی مانده است." موفقیت عظیم چین در پروژه یک جاده و یک کمربند (جاده ابریشم جدید) که زیرساخت چین را با 65 کشور مرتبط می کند، باعث رشد بیشتر و غیر قابل رقابت چین می شود. تنش های تجاری بین چین و آمریکا از پیش هم جدی بوده، اما رشد اقتصادی پیش رونده چین و سیاست های دولت ترامپ، احتمال تبدیل این تنش های تجاری، به تنش نظامی را افزایش می دهد.
منطقه ای از جهان که سالهاست در جنگ و بحران است. اسرائیل از زمان شکل گیری اش، به جای اینکه یک کشور باشد، یک اردوگاه جنگی است. از زمان روی کار آمدن ترامپ، علاوه بر افزایش شهرک سازی ها، دو اتفاق مهم دیگر هم رخ داد. در ابتدای سال 2018 و در هفتادمین سالروز تشکیل دولت اسرائیل (ملقب به روز نکبت از سوی فلسطینی ها)، آمریکا با انتقال سفارت خودش از تل آویو به بیت المقدس، بیت المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت، اقدامی که باعث تظاهرات شدید در نوار غزه و کشته شدن 65 فلسطینی شد.
همچنین اظهارات پمپئو و ترامپ درباره به رسمیت شناختن حق حاکمیت اسرائیل بر بلندی های جولان در مرز سوریه، تنش را در این منطقه افزایش می دهد. بلندیهای جولان در سال 1967 در جنگ شش روزه با سوریه به اشغال اسرائیل درآمد، اما حاکمیت اسرائیل بر آن هیچگاه از سوی سازمان ملل متحد تایید نشد. بلندی های جولان، تنها 60 کیلومتر با دمشق فاصله دارد.
در روزهای پایانی سال 2018، دونالد ترامپ اعلام کرد نیروهای نظامی آمریکا از سوریه خارج خواهند شد. اما علیرغم اینکه از سوی آمریکا گفته شد که داعش در سوریه شکست خورده است، بعدتر اعلام شد همچنان 400 نیروی نظامی آمریکا در سوریه باقی خواهند ماند. بخشی از این نیروها در شمال سوریه می مانند که حائلی میان نیروهای کرد مورد حمایت غرب و ترکیه ایجاد کنند و بقیه در پایگاه التنف در نزدیکی مرز عراق و اردن که سپاه قدس هم در این منطقه مستقر است، مانده اند. به نظر می رسد آمریکا از طریق نگه داشتن نیروهایش در این منطقه، می خواهد از دسترسی نیروهای قدس از طریق عراق به دمشق و یبروت و حزب الله جلوگیری کند. روسیه هم از آمریکا خواسته که از التنف خارج شود. در واقع حضور نیروهای آمریکایی در سوریه بدون درخواست دولت قانونی سوریه، از نظر موازین سازمان ملل متحد، غیرقانونی است. به نظر می رسد احتمال بروز درگیری در این منطقه اصلا کم نیست.
در سال 2002 ، جورج دبلیو بوش از پیمان منع تولید موشک های ضد بالستیک (ضد موشک های بالستیک قاره پیما با قابلیت حمل کلاهک هسته ای) که در سال 1972 با شوروی منعقد شده بود، خارج شد. دونالد ترامپ هم در سال 2019 از پیمان منع تولید موشک های هسته ای میان برد که در سال 1987 با شوروی منعقد شده بود، خارج گردید. در نتیحه رقابت تسلیحاتی بین کشورهای آمریکا و روسیه مجددا آغاز شده و در حال حاضر، هر دو کشور، البته به همراه چین به صورت مداوم در حال تولید سلاح های اتمی کارآمدتر، فروش روزافزون این سلاح ها به متحدانشان و برگزاری مانورهای نظامی پیچیده تر در مناطق حساس هستند. موضوعی که بیش از هر چیز، می تواند بر آینده بشریت تاثیرگذار باشد و می شود گفت اوضاعی مشابه سالهای پیش از جنگ جهانی اول را در جهان رقم زده است.
در نیمه سال 2018 پس از دیدار ترامپ با رهبر کره شمالی، به نظر می رسید تنش چندین ساله در این منطقه رو به کاهش گذاشته است، اما ده روز پس از این دیدار، آمریکا کلیه تحریم های کره شمالی را برای یک سال دیگر هم تمدید کرد و در نهایت مذاکرات، رها شد. به نظر نمی رسد کره شمالی به سادگی به از بین بردن سلاح های اتمی تن بدهد و از طرفی آمریکا هم به سادگی حاضر به لغو کلیه تحریم ها و امضای صلح میان دو کره تن نخواهد شد.
در 22 جولای 2018 نتایج یک انتخابات تاریخی در جهان اعلام شد. ژائیر بولسونارو، سیاستمدار و نظامی اولترا راست گرا، نماینده جناح راست افراطی برزیل، ملقب به ترامپ استوایی، رئیس جمهور برزیل شد.
برزیل کشوری است که به لحاظ حجم اقتصاد و تولید ناخالص داخلی، رتبه نهم را در جهان دارد (بالاتر از روسیه). این کشور بزرگ، تاکنون یکی از کشورهای عضو BRICS (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی: اتحاد اقتصادهای بزرگ نوظهور جهان شامل 5 کشور با حجم اقتصادی 28% مجموع جهانی و نیمی از جمعیت جهان) بود که داعیه تقابل با نظام اقتصادی غرب و رسیدن به تعادل و عدالت اقتصادی در جهان را دارد و حالا بعد از رئیس جمهور شدن ترامپ استوایی، ترامپ آمریکایی به او پیشنهاد داده تا به ناتو ملحق شود. یعنی در جناح اقتصادی مقابل BRICS. رئیس جمهور شدن بولسانارو هیچ، کم از تغییر رژیم در برزیل ندارد، در حقیقت تا همین حالا هم برزیل چرخش صد و هشتاد درجه در سیاست خارجی خودش داشته است. برزیلی که از سال 2003 و رئیس جمهوری لولا داسیلوا و بعد از آن دیلما روسف، یکی از کشوهای نمونه چپگرا در جهان بود. چرخش سیاستهای برزیل و به قدرت رسیدن نماد بارز فاشیسم در برزیل و یا قدرت گیری چنین افرادی در آمریکا، اوکراین، ایتالیا، سوئیس و ظهور احزاب اولترا راستگرا در بسیاری کشورهای جهان، خبر از گرایش وسیع تری در سطح جهانی می دهد، گرایش به راست افراطی در جهان که می تواند خطر برخوردهای نظامی بالقوه را در جهان به شدت افزایش بدهد. در بند بعد هم به این موضوع اشاره خواهم کرد.
انگلیس در حال خروج از اتحادیه اروپاست، بسیاری از کشورهای دیگر اتحادیه اروپا هم مثل سوییس و ایتالیا به سمت راستگرایی و افزایش نژادپرستی حرکت می کنند. احداث دیوارهای جدید و موانع برقگذاری شده در مرزهای کشورها، آزادی تردد در اتحادیه اروپا را هدف گرفته اند. سوروس معتقد است "رهبری کنونی اتحادیه اروپا، یادآور کمیته سیاستگذاری پولیتبورو در زمان فروپاشی شوروی است." اگر اتحادیه اروپا نباشد، آلمان به عنوان قدرتمندترین اقتصاد اروپا، اقتصادی کوچکتر از ژاپن خواهد داشت. در نتیجه کشورهای اروپایی قدرت های کوچکی می شوند که تاثیرگذاری چندانی در جهان نخواهند داشت. علاوه بر آن، اروپا هم تبدیل به منطقه ای با امکان بالای وقوع تنش و درگیری خواهد شد.
آمریکا با روی کارآمدن ترامپ از برجام خارج شد. برای اولین بار در تاریخ، نیروی نظامی رسمی یک کشور در فهرست گروه های تروریستی قرار گرفت. آمریکا در تلاش است فروش نفت ایران را به صفر برساند.
اینها مهمترین جمله هایی بوده که در این چند سال، در ذهن هشتاد و یک میلیون نفر جمعیت ایران، در حال چرخش بوده است. کمتر از چهار سال پیش، تصور عمومی بر این بود که با دستیابی به توافق برجام، تنش ها در کشور ما کمتر می شود و در حال حاضر، هیچ چشم اندازی برای توافق در این مورد وجود ندارد. هرچند به نظر نمی رسد حداقل در آِینده نزدیک، احتمال برخورد نظامی بین مستقیم بین دو کشور وجود داشته باشد، اما تحریکات اسرائیل، احتمال بروز جنگ های نیابتی را در این منطقه هم افزایش می دهد.
بحث درباره هر کدام از این مباحث، نیاز به بررسی های بسیار گستده تری دارد. در هر حال به نظر می رسد باید موافقت خودمان را با بیانیه بولتن اتمی برای قرار دادن ساعت روی دو دقیقه مانده به نیمه شب اعلام کنیم، چرا که انگار حقیقتا "در حال بازی رولت روسی با بشریت هستیم."