مونا بختیاری
مونا بختیاری
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

هر چه که سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود

من ایرانی هستم، متولد تهران، ساکن تهران، تبعه دولت ایران، دارای حق رای در کلیه انتخابات هایی که در این مملکت برگزار می شود و بنابراین به عنوان شهروند کشور و دولت ملت ایران، در تئوری حق خودم را برای تاثیر گذاری بر سرنوشتم در اختیار دارم.

در انتخابات 96 رای دادم، اما سرنوشت من در چند سال اخیر، نه در انتخابات 96 ریاست جمهوری ایران رقم خورد و نه در انتخابات 94 مجلس و نه در هیچ کدام از انتخابات هایی که تا حالا در آنها رای دادم. عمده دغدغه های فعلی من را نتیجه انتخابات دیگری تحت الشعاع قرار می دهد. انتخابات 2016 آمریکا؛ و البته حالا هم، مثل مردم بسیار دیگری در ایران، چشمم به انتخابات 2020 است و نه انتخابات 1400.

اما مساله اینجاست که من در انتخابات 2020 حق رای ندارم. موضوع خیلی ساده و بدیهی به نظر می رسد. من حق رای ندارم، چون شهروند کشور آمریکا و دولت ملت آمریکا نیستم. آمریکا کشور مستقلی است و کشور من هم کشور مستقلی است. کشورهایی با چند هزار کیلومتر فاصله. اما آیا اینطور است؟ آیا سرنوشت ما از هم جداست؟ یقینا این طور نیست. پس در حقیقت 330 میلیون تبعه آمریکا برای سرنوشت من (به معنی حقیقی کلمه) تصمیم می گیرند.

بعضی چیزها هست که چنان در فکر و ذهن ما استوار است که حرف زدن ازش دیوانگی به نظر می رسد. اما به این فکر کنیم که ما، یعنی نسل انسان خردمند، 200 هزار سال روی این کره زندگی کردیم و مفهومی به اسم دولت ملت در شکل کنونی اش، فقط دویست سال است که شکل گرفته یعنی در یک هزارم پایانی تاریخ بشر کنونی. پس یک دقیقه فرضیات مان را کنار بگذاریم. ما 198 هزار سال با فرضیاتی زندگی کردیم که هزار بار سخت تر و استوارتر بودند، اما اگر فقط یک چیز را از این تاریخ 200 هزار ساله بخواهیم یاد بگیریم، این است که "هرچه که سخت و استوار است، دود می شود و به هوا می رود."

کل جهان فریاد می زند که عصر جهانی شدن شروع شده و باید هم گسترش پیدا کند. حقیقت این است که این حرف کاملا درست است و یکی از پیامدهایش این است که سیاستمدارها، تصمیماتی می گیرند که دامنه اثرش از کشور خودشان فراتر می رود و وارد مرزهای کشورهای دیگر می شود. یک لحظه از تحریم ها و جغرافیای محدود کشورمان خارج شویم. مثال متفاوتی را می خواهم مطرح کنم.

عمده ذخایر زیست محیطی جهان در 5 کشور جهان مجتمع شدند: آمریکا، کانادا، برزیل، روسیه و استرالیا. اینها ریه های زمین هستند که اگر نابود شوند، نه فقط نفس مردم این 5 کشور، که نفس ما و هفت و نیم میلیارد نفر دیگر در جهان، تحت الشعاع قرار می گیرد. با این وجود ترامپ در آمریکا و بولسونارو در برزیل که با رای مردم این کشورها سر کار آمدند، اصولا به هیچ کدام از بیانیه های بین المللی محیط زیست هیچ گونه اعتقادی ندارند. در واقع مردم این کشورها در حال حاضر، بسیار بیشتر از نفس ما، مثلا به ایجاد اشتغال خودشان فکر می کنند و در نتیجه به این افراد رای می دهند و حقیقتا ابزار بین المللی موثری برای فشار بر این کشورها وجود ندارد. (مثلا به قول اوباما آمریکا یک کشور استثنایی و گریزناپذیر است: استثنایی از این جهت که هیچ الزامی به پایبندی به هیچ کدام از توافق های جهانی ندارد و گریزناپذیر از این جهت که بدون حضور آمریکا هیچ توافقی در جهان نمی تواند عملی شود. حرفی که کاملا صحیح و دقیق است.)

سیستم رای گیری فعلی جهان معقول به نظر نمی رسد هر قدر هم دور از ذهن به نظر برسد، اما عقل آدم می گوید این دموکراسی نیست. دموکراسی یعنی حق مشارکت آدمها در تعیین سرنوشت شان. بگذریم که ما در ایران، حتی با دست و پا شکسته ترین تعریف دموکراسی هم صدها کیلومتر فاصله داریم و در عمده کشورهای دیگر هم ده ها کیلومتر. اما دموکراسی ارزشی است که به صورت جهانی لااقل در سخن، پذیرفته شده است و کسی حداقل در صحبت، مخالفتی با اجرایی کردن دموکراسی ندارد و این خودش، یک تغییر بزرگ است.

تا همین دویست سال پیش، اگر کسی دهن باز می کرد که صاحب حق حکومت باید از طریق انتخابات، انتخاب شود و نه از طریق وراثت، تمام جهان دیوانه خطابش می کردند. چند هزار سال پادشاه قبلی از طریق تعیین ولیعهد، تصمیم می گرفت که حتی بعد از مرگش، چه کسی حق حکومت دارد و همه هم، منطق این موضوع را می پذیرفتند، بدون اینکه متوجه دیوانگی جمعی بشریت شوند . و حالا هم فکر می کنم ما درگیر شکل دیگری از دیوانگی هستیم.

حالا باید در برداشت ما از انتخابات و دموکراسی تغییر ایجاد شود. نمی خواهم درباره موانع اجرایی و کیفیت انجام این پروژه حرف بزنم. مسلم است که دشوار است و مقاومت های عجیبی بر سر راه رسیدن به چنین پروژه ای هست. (مثلا چطور انجام شود و برای هر کشور در چه محدوده ای از جهان. عمده کشورها نهایتا صرفا در سطح منطقه ای تاثیرگذار هستند. این رای گیری می تواند مثلا در مجالس ملی کشورهای ذینفع انجام شود و نتیجه اش درصدی در اعلام نتیجه انتخابات تاثیرگذار باشد.)

شاید یک روز بشریت با تغییر نظرش درباره دموکراسی و کنار گذاشتن شکل فعلی دموکراسی موافقت کند. هنوز درباره خیلی چیزها سالها و قرن ها باید صحبت شود.

چقدر باید برای هویتی مستقل از بقیه جهان، به نام دولت ملت اعتبار قائل بود؟ اصلا چنین هویتی در جهان واقعی، حقیقت دارد؟ تقدس و ارزشمندی این مفهوم دولت ملت تا کجاست؟ تا کجا باید این مفهوم حفظ شود؟ حق ما کجاست؟ اینکه زندگی ما تحت تاثیر دولت های دیگر قرار می گیرد، هیچ حقی برای ما ایجاد نمی کند؟ اگر ایده رای گیری جهانی به نوعی عملی شود، آیا دیگر دولت های ملی گرای پوپولیست می تواند در کشورها رای بیاورند؟ آیا جایی برای فاشیسم می ماند؟

اینکه انتخاب ترامپ، با این شدت در زندگی 81 میلیون ایرانی تاثیرگذار بوده، نشان نمی دهد که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، تا حدی عضوی از دولت ملت آمریکا هم هستیم و بنابراین باید حقی هم داشته باشیم؟ در حقیقت، تصمیم دولتی با قدرت و تاثیرگذاری دولت آمریکا نه فقط بر زندگی 330 میلیون نفر مردم آمریکا، که بر زندگی هفت و نیم میلیارد نفر مردم جهان، تاثیرگذار است.

تا بحال ندیدم در این مورد صحبت شود. اما فکر می کنم برای زندگی کردن در یک جهان انسانی تر و معقول تر، باید دموکراسی بارها و بارها از آنچه که در حال حاضر هست حقیقی تر شود. در پست دیگری مفصل تر درباره نظرم درباره معنای واقعی دموکراسی و نمودهایش صحبت می کنم.

سیاستمفهوم دموکراسیمفهوم دولت ملتانتخابات 2020انتخابات 1400
اینجا می توانید نوشته هایی درباره فلسفه، جامعه شناسی، ادبیات، نجوم، سیاست و اقتصاد را مطالعه کنید. سعی می کنم نوشته هایم دقیق و بدون غلط و درباره مسایل مهمی باشد که کمتر خواندیم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید