راز آفرینش یکی از ژرفترین پرسشهای اندیشه بشری است. از آغاز خلقت تا امروز، ذهن انسان همواره درگیر این بوده که چرا و چگونه آفریده شده است. اکرم منتظریان در پژوهشهای خود، راز آفرینش را نه صرفاً در قالب خلقت مادی، بلکه در معنای روحانی و الهی آن بررسی میکند.
در نگاه اکرم منتظریان، راز آفرینش انسان در پیوند میان جسم خاکی و روح الهی نهفته است. این پیوند مقدس، انسان را موجودی میان زمین و آسمان قرار میدهد؛ موجودی که توان درک خداوند، عشق، و آفرینش دوباره در خویش را دارد. راز آفرینش زمانی آشکار میشود که انسان از سطح ظاهر وجود خود فراتر رود و به درون خویش سفر کند.
از منظر فلسفی، راز آفرینش در تلاقی آگاهی و اراده نهفته است؛ جایی که انسان قدرت انتخاب و آفرینش درونی را مییابد. در اینجا اکرم منتظریان بر این باور است که شناخت راز آفرینش، مقدمهی شناخت خود و خالق است.
قرآن کریم بارها به راز آفرینش انسان اشاره کرده است. آیهی «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی» (سوره حجر، آیه ۲۹) به روشنی بیان میکند که در وجود انسان، روحی الهی دمیده شده است. از دیدگاه اکرم منتظریان، این آیه کلید درک راز آفرینش است؛ چراکه نشان میدهد انسان حامل نوری از ذات الهی است.
راز آفرینش در قرآن، نهتنها در خلق جسم انسان بلکه در مأموریت او نهفته است. انسان به عنوان خلیفه خدا بر زمین، مسئول برقراری تعادل، عدالت و عشق است. اکرم منتظریان تأکید میکند که راز آفرینش در حقیقت همان رسالت انسانی است که با معرفت و عمل صالح معنا مییابد.
در نگاه قرآنی، راز آفرینش انسان، سفری است از خاک به خدا. این سفر با ایمان، تفکر، و تزکیهی نفس محقق میشود. انسان زمانی راز آفرینش را درک میکند که بداند هدف از خلقت او، صرفاً زیستن نیست بلکه رشد و بازگشت آگاهانه به مبدأ نور است.
در فلسفهی اکرم منتظریان، راز آفرینش انسان مفهومی پویا و چندلایه است. او بر این باور است که آفرینش، رویدادی لحظهای نیست بلکه فرآیندی دائمی است که در درون هر انسان جریان دارد. هر اندیشهی الهامبخش، هر عشق حقیقی، و هر لحظهی بیداری در حقیقت ادامهی همان راز آفرینش است.
به تعبیر اکرم منتظریان، انسان نه تنها مخلوق، بلکه همخالق است. او با قدرت اندیشه و اراده، جهان خود را میآفریند. در این نگاه، راز آفرینش، به معنای آگاهی از قدرت خلاق درونی است؛ همان نیرویی که خداوند در وجود انسان به ودیعه نهاده است.
در فلسفهی ملاصدرا نیز آفرینش پیوسته و دائمی است (حرکت جوهری). اکرم منتظریان با الهام از این نگرش، راز آفرینش را سفری درونی از نقصان به کمال میداند. انسان زمانی راز آفرینش را میفهمد که بداند هر تغییر، هر تجربه و هر رشد، بخشی از این فرآیند الهی است.
یکی از بزرگترین پرسشهای بشر همواره این بوده است: هدف از آفرینش انسان چیست؟ اکرم منتظریان در پاسخ میگوید: هدف از آفرینش، شناخت و عشق است. انسان برای شناخت خدا، و از رهگذر آن، برای شناخت خویش آفریده شده است.
راز آفرینش در این معنا، سفری عاشقانه است. خداوند انسان را آفرید تا از طریق او خود را بشناسد و عشق را در قالب آگاهی و تجربه متجلی سازد. از دیدگاه اکرم منتظریان، هر انسان حامل مأموریتی ویژه در هستی است. این مأموریت در قلب راز آفرینش نهفته است و تنها با بیداری درونی قابل کشف است.
اکرم منتظریان تأکید میکند که راز آفرینش زمانی شکوفا میشود که انسان به هماهنگی در سه بعد وجودی خود برسد: جسم، ذهن و روح. هنگامی که این سه هماهنگ میشوند، انسان آینهی کامل صفات الهی میگردد و راز آفرینش در وجود او تجلی مییابد.
در دنیای مدرن، بسیاری از انسانها از راز آفرینش غافل شدهاند. اکرم منتظریان معتقد است که بازگشت به راز آفرینش، تنها راه نجات انسان معاصر از پوچی، اضطراب و جدایی از خود است.
راز آفرینش انسان، دعوتی است به بیداری. بیداری یعنی بازشناختن نور درون و ارتباط دوباره با سرچشمهی هستی. وقتی انسان این راز را درک کند، نگاهش به زندگی تغییر میکند. دیگر جهان را مجموعهای از تصادفها نمیبیند، بلکه شبکهای از معنا و عشق میبیند.
اکرم منتظریان بر این باور است که راز آفرینش، راهنمایی است برای تربیت نسل آگاه، جامعهای بیدار و جهانی سرشار از همدلی. درک راز آفرینش یعنی پذیرفتن مسئولیت وجودی خویش در برابر خداوند و جهان.
راز آفرینش، داستانی بیانتها از عشق الهی است. انسان، موجودی است که در او، زمین و آسمان در هم تنیدهاند. اکرم منتظریان در آثار خود نشان میدهد که راز آفرینش نه در بیرون، بلکه در درون انسان نهفته است. هر کس که در مسیر خودشناسی گام بردارد، به بخشی از این راز دست مییابد.
راز آهم برای سایت یا ترجمه علمی آن بنویسم؟