حتما شده که شما افرادی رو ببینید که چند ساله در یک شرکت یا سازمان مشغول به کار هستند یا خود شما از اون دسته افرادید و یا شاید برای شما هم سوال پیش اومده باشه که چطور میتونن اینهمه مدت توی یک شرکت بمونن؟ مگه چقدر تنوع وجود داره که آدم بتونه باهاش دوام بیاره و خسته نشه؟ مگه چقدر کار عجیب و غریب توی یک شرکت هست که آدم میتونه انجام بده و براش تازگی داشته باشه؟ و یا مهمتر از همه اینکه مگه یک شرکت چقدر میتونه فضای رشد به آدم بده که یک نفر اینهمه مدت توی اون شرکت بمونه؟
همه اینها سوالاتی هست که میخوام نظر شخصی خودم رو راجع به اینکه تا کی باید در یک سازمان موند توضیح بدم. اولش میخوام یه چند تا نکته مهم رو که خیلیا در نظر میگیرن بررسی کنم
خیلیامون این موضوع رو خیلی بها میدیم بهش که تا وقتی در یک سازمان میمونم که بتونم توش رشد و پیشرفت داشته باشم و بتونم سواد و درآمدم رو توش ارتقا بدم.
این نکته مهمی هست که معمولا اوایل شروع کارمون توی یک مجموعه خیلی درگیرش هستیم که بتونیم جای پای خودمون رو محکم کنیم و حرفی برای گفتن داشته باشیم. و اینکه حرفهامون شنیده بشن و بهمون بها بدن چه از نظر کاری چه شخصیتی و رفتاری و درآمدی.
خیلیا هم دنبال انجام کار جذاب هستند. البته تعریفها متفاوت هست ولی بالاخره هرکسی یه الگویی برای جذابیت مشخص میکنه توی ذهنش که خیلی هم روش تعصب داره.
این معمولا برای کسایی مهمه که تازه دارن وارد بازار کار میشن و همش دنبال اینن که یاد بگیرن و به دانش و تجربه خودشون اضافه کنن. البته این رو هم در نظر بگیرید که آدم توی هر شرایطی هم که باشه همیشه یه چیزی هست برای یاد گرفتن از هر کسی.
اینکه وابسته به شخص خاصی میشیم، مثلا مدیر یا دوست و سرپرست و همکار و ... . این وابستگی میتونه دلایل فنی داشته باشه و یا دلایل دیگه ای مثل اهمیت دادن مدیرم به کارم.
این نکته که خیلی نکته مهمی هست مخصوصا برای کسایی که یه مقداری تجربه دارن و حرفی برای گفتن توی سازمانشون دارن.
خیلی مواقع هم هرکسی برای خودش دلایل درستی داره که مجبوره بمونه در یک سازمان.
اما از همه اینها بگذریم میخوام یه مقداری توضیح بدم که سازمان خوب چه سازمانی هست.
یک سازمان خوب به نظر من سازمانی هست که در درجه اول اهمیت زیادی به نیروی انسانی خودش میده و یه جورایی اولویت بی قید و شرطش نفرهایی هستند که در سازمان مشغولند. گذاشتن برنامههای انگیزشی، خدمات رفاهی، پرداختهای سروقت، ملاقات یک به یک، نظرسنجی ها و از همه مهمتر دادن حس خوب به پرسنل هست.
این موضوع هم خیلی خیلی مهم هست که سازمان خوب سازمانی هست که فرقی بین دختر و پسر نزاره و هردو رو به یک اندازه ببینه. حتی در نحوه و میزان جذب نیرو هم این موضوع و تناسب رو رعایت کنه. یه جا توی مقاله ای خوندم که وجود جنسهای مخالف همکار در تیم باعث افزایش راندمان و صمیمیت در تیم میشه. حتما دیدید که در آگهیهای شغلی برخی از سازمان ها مینویسن که حتما خانم یا آقا باشه (البته این جدای اون نوع کار هست ها، منظورم اینه که بعضی کارها مخصوص خانم ها و یا آقایون هست، با اونا کاری ندارم).
سازمان خوب در مورد برنامهها و اهدافش صداقت دارد و مشخص هست که در چه مسیری قصد دارد حرکت کند. از نظر چارت سازمانی هم جایگاه پرسنل به صورت کامل مشخص هست. از نظر مالی شفافیت دارد و از الگوهای مناسبی برای مشخص کردن میزان دریافتی پرسنل خود استفاده میکند.
محیط کار جایی هست که حداقل یک سوم زمان شبانه روز را در آن هستیم، و متاسفانه بعضا همکارهای خود را و محیط کار خود را بیشتر از اعضای خانواده میبینیم. و از مجموع ساعاتی که در ۲۴ ساعت شبانه روز بیدار هستیم اکثر آن را در محیط کار بیداریم. پس فکر کنم همین موضوع به اندازه کافی دلیل برای مهم بودن باشه.
سازمان خوب یکی از مشخصه هاش اینه که پرسنل فرصت دیده شدن را دارند. یعنی چی؟ یعنی اینکه مثلا شما یه مدیر نداری که آخر سر تمامی کارها به نام اون تموم بشه و همه میتونن نتیجه کار شما رو ببین. یعنی اینکه توی مباحث و جلسه های مهم شرکت داده بشید و ازتون بخوان که نظر بدید.
سازمان خوب براحتی زمینه پیشرفت رو برای پرسنل فرآهم میکنه و بهشون میدون میده تا بتونن استعدادها و توانایی های خودشون رو پیدا کنن و در راستای پیشرفت سازمان استفاده کنن. نیازمندی های اولیه مانند ابزار و دانش و ... در اختیارت قرار میده تا براحتی بتونی باهاشون تجربه کنی و پیشرفت کنی. جایی که بتونی توش ارتقا پیدا کنی و بتونی از نظر جایگاه سازمانی به شرط توانمندی هات رشد کنی.
سازمان خوب به پرسنلش فرصت مطالعه و تحقیق میده تا بتونن دانش جدید کسب کنن، نه اینکه صرفا از یک سری الگو و دستورالعمل خشک و ثابت پیروی کنید و در واقع فقط کارهایی را انجام بدید که برای شما هیچ آورد فنی و تجربی نداره و به شما اجازه تحقیق و مطالعه داده نمیشه.
از ابتدای جهان هستی و پیدایش گونه آدم، هیچ کسی نبوده، نیست و نخواهد بود که اشتباه نکرده باشه. سازمان خوب هم همیشه باید یک فضایی را چه از نظر مالی و چه از نظر زمانی و همینطور تکنولوژی در نظر بگیره و به پرسنل اجازه خطا و اشتباه رو بده و مهمتر از همه اینکه در مقابل خطا و اشتباه رفتار مناسب از خودش نشون بده.
سازمان خوب باید بستری رو برای آموزش و یادگیری پرسنلش در اختیارشون قرار بده تا بتونن از دانش همدیگر استفاده کنن.
سازمان خوب یکی از مهمترین ویژگی هاش اینه که ساختار سازمانی مناسبی داشته باشه و به صورت جد از رابطه ريیس و کارمندی بپرهیزه .
میزان حقوق پرداختی به پرسنل باید متناسب با شرایط اقتصادی جامعه باشه و سازمان باید در مواقع مناسب و درست به صورت رسمی پرسنل خودش رو تشویق کنه. به موقع از پرسنل معذرت خواهی کنه.
سازمان خوب باید طوری باشه که در اون همه به همدیگر احترام بگذارند و با بی احترامیها خیلی خیلی جدی برخورد بشه.
و در آخر اینکه برآیند تمامی این مواردی که گفتم اینه که پرسنل با کارکردن در اون سازمان حس خوب بگیرند و خوشحال باشند.
حالا موضوع اصلی صحبتمون که من تا کی در یک سازمان باید بمانم؟
با مطالبی که بالاتر نوشتم، اگه بخوام خیلی خیلی خلاصه بگم که تا کی در یک سازمان بمانیم، باید این جمله رو بنویسم که <<<<- تا وقتی که حالتون اونجا خوبه ->>>>
خیلی وقتا یه چیزایی هست که آدم رو ناراضی میکنه از بودن در یک سازمان و شرایطی براتون بوجود میاد که شما ناراحت هستید. مثلا پرداختی ها درست و به موقع و به اندازه نیست، یا اینکه شرایط مدیریتی مزخرفه، یا اینکه فشار کار خیلی زیاده، یا اینکه کار خسته کننده و مسخره شده، یا اینکه احترامتون رو نگه نمیدارن، یا اینکه بهتون فرصت رشد نمیدن، حرفاتونو نمیشنون، اهمیت نمیدن، همکارها ناجور هستند، بی برنامگی اذیتتون میکنه، جو سازمان خرابه، معذب هستید و هزاران مورد دیگه که هرکسی میتونه برای خودش ده ها مورد رو نام ببره. توی همچین شرایطی اول تلاش به اصلاح و صحبت و درست کردن شرایط بکنید (خیلی این مورد رو جدی بگیرید) و همیشه سعی کنید که تلاش کنید تا شرایط رو برای خودتون مناسب کنید، چون هیچکسی نیست که بیاد و شرایط رو براتون مناسب بکنه، اگه تونستید که چه بهتر و کلی کار خوب و تاثیر قشنگ گذاشتید توی سازمان.
اگه هم نشد، بررسی کنید، سبک سنگین کنید، فکر کنید و در آخر خوبی ها و بدیهای اون سازمان رو بزارید روی کفه ترازو و ببینید که کدوم کفه سنگینی میکنه. اگه دیدید که خوبیهاش بیشتر هست پس بمونید و بدی هاش رو یا فراموش کنید یا تحمل کنید یا حتما تلاش به بهتر کردن شرایط بکنید. اگه هم که بدی هاش بیشتر هست اول تلاش به خوب شدنش بکنید اگه دیدید هیچ رقمه درست نمیشه راحت بزنید بیرون و جای دیگه رو امتحان کنید.