من از طراحی وب و وبسایتداری رسیدم به وبلاگ نوشتن. سال ۱۳۸۰ مختصر اینترنتی بود و ما گاهی بهش وصل میشدیم. یادمه من با نرم افزار مایکروسافت فرانتپیج چندتا صفحه html ساختم و بعدش با خودم گفتم خب اینو چطور میشه گذاشت رو اینترنت؟ اول چندتا از این سرویسهای میزبانی رایگان را تست کردم و بعد یه شرکت ایرانی رو پیدا کردم که دومین ثبت میکرد و اینطوری شد که در در سال ۱۳۸۱ یک وبسایت برای خودم داشتم. کارهای هنری خودم و دیگران را در اون وبسایت منتشر میکردم. اون موقع چون امکان لود استریمویدئو روی اینترنت وجود نداشت. انیمیشنها و موزیک کلیپهای فلش (با فرمتswf) خیلی پر طرفدار بود و من روی وبسایتم از این انیمیشنها و کلیپها منتشر میکردم.
اون زمان نوشتن و تولید هرنوع محتوا از روی علاقه بود. پولی از اینترنت در نمیاومد مزیت وبسایت داری برای من این بود که کارهای یادگیری طراحی وب را روی وبسایت خودم تست کنم.
در سال ۱۳۸۷ بعد پایان دوره کارشناسی ارشد پیشنهاد شد که در دانشگاه تدریس کنم و فکر کردم بجای وبسایت قبلی بهتره یک صفحه شخصی روی اینترنت داشته باشم. برای همین moslemebrahimi.com را به کمک movabletype راه اندازی کردم. در این وبسایت صفحه اصلی وبلاگ بود. در اون سالها تمرکز من روی تدریس گرافیک و تایپوگرافی در دانشگاه بود و همیشه از طریق وبلاگم گزارش کارهای جدیدی که در تدریس انجام می دادم را منتشر میکردم.
طی دوران تدریس در دانشگاه متوجه شدم برای ایجاد انگیزه باید کارهای گروهی و اجراهای خارج از کلاس (در محیط باز) ترتیب بدم. خودم هم خیلی مجذوب کار در محیطهای طبیعی و شهری شده بودم و برای اولین بار تایپوگرافی را روی در و دیوار شهر و طبیعت اجرا کردم. اوج وبلاگ نویسی من نوشتن قصهی همین اجراهای هنری بود.
گزارش را تبدیل میکردم به روایتهایی که همراه با عکس بود و این برای خیلیها جذاب بود حتی مخاطبهای عادی که رشتهشون گرافیک نبود.
وبسایتم در چند دورهٔ جشنواره وب جزو نامزدهای بخش وبلاگ شخصی بود و در چهارمین دوره برگزیده مردمی این بخش شد.
همه اینا باعث شد علاقهمندان به طراحیگرافیک و طراحی حروف من رو بشناسن و از من درخواست کنن تا فونتهای طراحی شده توسط خودم و دانشجویان را برای عموم عرضه کنم. که همین منجر به شکل گیری جریان فونتایران شد و حرفه و زندگی من را تغییر داد.
الان دیگه خیلی کم فرصت میکنم وبلاگ بنویسم. بجز مشغلههای کاری، شبکههای اجتماعی دلیل اصلی دور شدن از وبلاگ نویسی هست. در شبکههای اجتماعی ترافیک مخاطب خیلی بیشتر هست.
اما تازگی کِرمش افتاده به جونم و چندتا مطلب در ویرگول نوشتم. یه تجربه خوب داشتم درباره مطلبی با عنوان بجای کتاب خواندن مطالعه کن که نظرم را تغییر داد. نتیجهای که من بهش رسیدم اینه که باید مفصل نویسی، وبلاگ را با شبکههای اجتماعی ترکیب کنیم تا به بهترین نتیجه برسیم.
شبکههای اجتماعی ما را عادت میدن که درباره هر ایده در حد چند جمله نظرمون را بگیم و بریم. اما وبلاگ نوشتن ما را مجبور میکنه که روی ایده کار و مطالعه کنیم و پرورشاش بدیم. اما خب کی حوصله داره وبلاگ بخونه!
اینجاست که میتونیم خلاصه و عصاره مطلبی که نوشتیم را در شبکههای اجتماعی منتشر کنیم. این عصاره خیلی پخته تر و حساب شده تر از اون نظر دادن اولیه خواهد بود و میتونه خیلی تاثیرگذار باشه.
شبکههای اجتماعی ما را عادت میدن که درباره هر ایده در حد چند جمله نظرمون را بگیم و بریم. اما وبلاگ نوشتن ما را مجبور میکنه که روی ایده کار و مطالعه کنیم و پرورشاش بدیم. اما خب کی حوصله داره وبلاگ بخونه! اینجاست که میتونیم خلاصه و عصاره مطلبی که نوشتیم را در شبکههای اجتماعی منتشر کنیم. این عصاره خیلی پخته تر و حساب شده تر از اون نظر دادن اولیه خواهد بود و میتونه خیلی تاثیرگذار باشه.
وبلاگم را دارم و هنوز ازش استفاده میکنم برای انتشار مطالب شخصی. به عبارتی در وقتهای بخصوصی بلاگر هستم اما برنامه منظمی برای وبلاگ نوشتن ندارم.
علتش اینه که وقتم اجازه نمیده. باید هم طراح تایپ باشم هم مدیر کسب و کارم و این دو نقش، خیلی وقتگیر هست.
بطور کلی نوشتن که یکی از آسون ترین راههاش وبلاگ نویسی هست. کمک میکنه ایدههای ذهنی تجسم بیرونی پیدا کنه. همه ما درباره خیلی از موضوعات پیرامون مون نظرهایی داریم که از تجربیات واقعی خودمون یا فکر کردن درباره اون موضوع پرورش پیدا کرده. آدمها معمولاً دوست دارن نظر یا تجربهشون را به دیگران بگن. این اعلام نظر میتونه به این صورت باشه که شما به دوستتون زنگ بزنید و از نظرتون براش بگید، ممکنه در شبکههای اجتماعی توییت کنید یا استوری بگذارید یا صبر کنید یکی شما رو دعوت کنه به یک سخنرانی و اونجا راجع بهش حرف بزنید!
در این بین نوشتن نظرتون در قالب یک پست وبلاگ خیلی میتونه راحتتر و تاثیر گذارتر باشه.
چند سال پیش به دلیل یک نقص مادرزادی به من گفتن که باید عمل قلب باز انجام بدم. من به لحاظ روحی و بدنی خیلی نسبت به خون و جرح حساسم برای همین پر شدم از نگرانی و اضطراب.
و طبق معمول شروع کردم به اینترنت گردی و تحقیق درباره عمل قلب باز و بین صدها مقاله ترجمه شده که به لطف لشکرهای تولید محتوا ایجاد شده فقط یک وبلاگ دیدم که روز نوشتهای شخصی بود از ایام بستری شدنش در بیمارستان و عمل قلب باز. این نوشتهها به طرز عجیبی بهم آرامش میداد اما حیف که خیلی کوتاه و ناقص نوشته شده بود. برای همین بعد عمل خودم سرگذشت و تجربیاتم از عمل قلب باز را خیلی با حوصله و کامل در وبلاگم نوشتم و جالب بود که بازخوردهای زیادی گرفتم از افرادی که به کمک همین نوشتهها تونسته بودن قوت قلب بگیرن و اضطراب عمل را برای خودشون کم کنن.
آدمها معمولاً دوست دارن نظر یا تجربهشون را به دیگران بگن. این اعلام نظر میتونه به این صورت باشه که شما به دوستتون زنگ بزنید و از نظرتون براش بگید، ممکنه در شبکههای اجتماعی توییت کنید یا استوری بگذارید یا صبر کنید یکی شما رو دعوت کنه به یک سخنرانی و اونجا راجع بهش حرف بزنید! در این بین، نوشتن نظرتون در قالب یک پست وبلاگ خیلی میتونه راحتتر و تاثیر گذارتر باشه.
به نظرم این روز میتونه بهانه خوبی برای کار روی این موضوع باشه که ارزش وبلاگ نویسی برگرده به فرهنگ اینترنت. این روزها اینترنت بیشتر از هر زمانی به تولید محتوای واقعی شخصی نیاز داره. حجم محتوای سفارشی خیلی زیاد شده و این کار، مطالعه را مشکل کرده.