ویرگول
ورودثبت نام
موضع
موضع
خواندن ۱۸ دقیقه·۲ سال پیش

گزارش تحلیلی تجمع یکم مرداد

تصمیم دانشگاه مبنی بر عدم تخصیص یارانۀ غذای تابستان به دانشجویان در نهایت و پس از کش‌و‌قوس‌های فراوان، منجر به تصمیم تعدادی از دانشجویان به برگزاری و شرکت در تجمّع یکم مرداد روبروی دفتر ریاست دانشگاه شد. تجمّع با شعارهای دانشجویان شرکت‌کننده و نمایش پلاکاردها آغاز گشت. محتوای شعارها و پلاکاردها بیان‌گر چند نکتۀ اساسی بود؛ اوّل آن‌که دانشجویان، یارانۀ غذا و به‌طور کلی امکانات رایگان را خواسته، حق و منفعت اساسی خود درک می‌کردند و تأمین این‌گونه یارانه‌ها و امکانات را وظیفۀ اساسی دانشگاه می‌دانستند. دوم آن‌که توجیهات مسئولین دانشگاه در باب کسری بودجه برایشان پذیرفته نیست و از نظر آن‌ها اهمیتی ندارد؛ آن‌چه که برایشان اهمیت دارد، مسئلۀ اختصاص فوری یارانۀ غذاست. سوم آن‌که از نظر آن‌ها خیریه‌ای‌سازی یارانۀ غذا به‌ هیچ وجه مقبول نبوده و شکل خیریه‌ای پرداخت نباید جایگزین شکل یارانه‌ای تاکنون متداول بشود. چهارم آن‌که در نظر آن‌ها عدم پرداخت یارانۀ غذا در تابستان امری است در راستای پولی‌سازی آموزش و دانشگاه.

سپس بیانیۀ تجمّع قرائت شد که در آن سرخط‌های مطرح‌شده در شعارها و پلاکاردها به اختصار توضیح داده شده و سعی شده ‌بود تا تحلیلی هرچند کوتاه دربارۀ منافع متضاد طبقات کار و سرمایه حول مسئلۀ حذف یارانه‌ها و امکانات رایگان و سیاست پولی‌سازی ارائه شود.

پس از قرائت بیانیه، نوبت به صحبت‌های معاونت دانشجویی دانشگاه، علی‌اکبر ابوالحسنی، رسید که در بخش اوّل صحبت‌های خویش، به حمایت تام و تمام از شورای صنفی فعلی پرداخت. او از شورای صنفی به عنوان سازمان‌دهنده و برگزارکنندۀ تجمّع تقدیر کرد؛ در حالی که بر همگان روشن بود که شورای صنفی هیچ اقدام مؤثری در جهت برگزاری تجمّع انجام نداده بود. شورای صنفی درست در هنگامی که دانشجویان مطالبه‌گر نیاز به سازمان‌دهی، کمک، تبلیغات و آگاهی‌بخشی در زمینۀ تجمّع داشتند، بی‌شرمانه کنار نشست؛ تنها هنگامی که گروهی از خود دانشجویان، مستقلاً تمام امور تجمّع را پیش بردند و در نتیجۀ پیش‌برد امور، برگزاری تجمّع اجتناب‌ناپذیر شد، شورای صنفی دو روز پیش از موعد تجمّع در کانال تلگرامی خود اعلام کرد: «تنها راه‌حل را تشکیل تجمّعی در کنار دفتر ریاست دانشگاه» می‌بیند! این بود تنها اقدام ریاکارانۀ شورای صنفی، درست زمانی که همه‌ چیز قطعی شده ‌بود.

تقدیر و تشکّر ابوالحسنی از شورای صنفی کنونی را فقط تا جایی می‌توان یک قدردانی صوری و خشک‌وخالی به حساب آورد که او این شورا را «بازوی نظارت معاونت دانشجویی» خطاب کرده و با واکنشی هیستریک به بیانیۀ تجمّع، آن‌ را بی‌اعتبار قلمداد می‌کند. روشن است که «بازوی نظارت معاونت دانشجویی» نمی‌تواند پیگیر مطالبات دانشجویان زحمت‌کش باشد؛ بلکه صنفی برآمده از خود این دسته از دانشجویان است که می‌تواند به سازمان‌دهی آن‌ها برای تحقّق مطالبات‌شان بپردازد. در چنین شرایطی، مشخصاً با شورای صنفی به عنوان مقوله‌ای واحد مواجه نیستیم و دوگانۀ متضاد صنفیِ ابوالحسنی‌پسند در قامت بازوی معاونت دانشجویی و صنفی پیگیر منافع دانشجوی زحمت‌کش، به‌روشنی خود را نشان داد؛ ابوالحسنی پس از اتمام قرائت بیانیه، سراسیمه به سراغ قدردانی از بازوی خود شتافته، سعی در قالب‌کردن شورای صنفی محبوب خود به عنوان نمایندگان دانشجویان مطالبه‌گر داشته و با «سیاسی» خواندن بیانیۀ تجمّع و غیرسیاسی جا زدن خود، به تخریب آگاهی نطفه‌زده میان دانشجویان زحمت‌کش می‌پردازد. وی ادعا دارد تنها فیزیک بلد است، مسئلۀ سطح شیب‌دار حل می‌کند و در جریان «قصّه‌های طبقۀ بورژوا و استثمار» نیست و به این ترتیب، واقعیت زندگی دانشجویان طبقۀ کارگر و زحمت‌کش را «قصّه» می‌خواند؛ واکنش ابوالحسنی به بیانیۀ تجمّع در واقع بروز نفرت او نسبت به حرکت صنفی دانشجویان زحمت‌کش است. امّا دلیل این واکنش عصبی او و نفرتش نسبت به بیانیه چه بود؟ او خود در بخشی از سخنانش، ناخواسته به این سوال پاسخی شفاف می‌دهد؛ او می‌گوید مسئله با «پافشاری» حل نمی‌شود، بلکه با «درست حرف‌زدن» نتیجه حاصل خواهد شد. این در حالی است که بیانیه در پی آشکارسازی و توضیح منافع طبقاتی دانشجویان زحمت‌کش و بیان تضاد آن با منافع طبقۀ سرمایه‌دار است؛ پس تضاد اساسیِ منافع طبقاتی در میان است. حل مسئله نه با «درست حرف زدن» که دقیقاً با «پافشاری» ممکن می‌شود. آقای ابوالحسنی ترجیح می‌دهد به جای آن‌که با پافشاریِ دانشجوی زحمت‌کش برای تحقّق منفعتش مواجه شود، او را با «درست حرف‌زدن» اقناع کند تا دست از منافعش برای منفعت سرمایه بکشد.

همان کسی که در آغاز ادعا می‌کرد فقط توانایی حلّ مسائل سطح شیب‌دار دارد و از مسائل سیاسی سر در نمی‌آورد، به‌ناگاه سیاسی‌ترین و بورژوایی‌ترین مواضع خود را عیان می‌کند؛ آن‌جا که مسئلۀ پرداخت یارانۀ غذا را برآمده از «تفکّر غلطی» می‌داند که «از اوّل انقلاب» باعث توزیع فقر در جامعه شده‌است. یا آن‌جا که از دانشجویان می‌پرسد کجای دنیا دانشگاه به دانشجویان غذای مجانی می‌دهد. طنز ماجرا آن‌جاست که این‌ها حرف‌های گماشتۀ «دولت انقلابی» است. مشابه این سخنان را رئیس دانشگاه نیز تکرار می‌کند؛ امّا چه می‌شود که منصوبان «دولت انقلابی» در عطش «دنیا» می‌سوزند و مصائب را ناشی از تفکّراتی برآمده از ابتدای انقلاب 57 می‌دانند؟

انقلاب 57 برای بورژوازی ایرانی یادآور امتیازات گوناگونی است که مجبور شد به زحمت‌کشان جامعه و علی‌الخصوص طبقۀ کارگر واگذار نماید تا مانع از نابودی انقلابی مناسبات سرمایه‌دارانه به دست طبقۀ کارگر شود و شرایط را برای مرگ انقلاب فراهم نماید. درست پس از تثبیت و تحکیم مناسبات سرمایه و قدرت حاکمیت بورژوازی طیّ دهۀ 60 بود که دولت سرمایه به‌طور رسمی فرآیند بازپس‌گیری امتیازات اعطا‌شده در وضعیت انقلابی به زحمت‌کشان را با پیاده‌سازی برنامه‌های تعدیل ساختاری آغاز کرد. بیش از سه دهه است که این فرآیند با شتابی فزاینده توسط دولت سرمایه تحت عناوینی چون «اصلاحات اقتصادی» پیگیری می‌شود و در هر دوره از این «اصلاحات»، به زحمت‌کشان جامعه وعده داده می‌شود که گرچه این «اصلاحات»، «ممکن» است آن‌ها را دچار فشار «کوتاه‌مدتی» کند؛ امّا در «بلندمدت» قطعاً شیرینی نتایج آن را خواهند چشید؛ به این ترتیب زحمت‌کشان جامعه را با «درست حرف‌زدن» در جهت پذیرش از بین رفتن امتیازات، امکانات و منافع زیستی‌شان اقناع می‌کنند. جالب آن‌جاست که پس از هر دوره پیگیری این سیاست‌ها و بروز نتیجۀ فلاکت‌بارش بر زندگی و معیشت زحمت‌کشان، تئوریسین‌های طبقۀ سرمایه‌داری که تماماً از این «اصلاحات» نفع می‌برد، انتقادات گوناگونی را به شکل مشخّصِ پیگیری این سیاست‌ها توسط دولت روانه کرده و اعلام می‌کنند «اگر این سیاست‌های قدسی در شکل درستش پیگیری می‌شد، همه‌ جا گلستان بود»؛ به این ترتیب سعی می‌کنند زحمت‌کشان را برای پیگیری امتداد این سیاست‌ها «به شکل درستش!» آماده کنند. این همان چرخه‌ای است که در فرآیند دست به دست شدن دولت‌ها بین جناحین سرمایه‌داری تکرار شده‌است.

اکنون و پس از 30 سال فلاکت روزافزون زحمت‌کشان به نفع سرمایه‌داران، سویه‌های نوینی از مقاومت طبقۀ کارگر در حوزه‌های کاری و کارخانه‌ها با سازمان‌دهی اعتصاب‌ها و اعتراضات گوناگون برای تحقق مطالبات مشخّص صنفی در جامعه مشاهده می‌شود. فعّالیت‌ها و تجمّعات اعتراضی فرزندان زحمت‌کشان جامعه در دانشگاه‌ها برای مقابله با حذف امکانات رایگان‌شان نیز در امتداد همین سویۀ مذکور است. درست به همین جهت است که امثال ابوالحسنی در مواجهۀ با این اعتراضات حوزه‌ای یاد دهۀ 50 می‌افتند؛ او با فریاد این‌که «تمام شده دهۀ 50، بسه» در واقع ارادۀ محکم طبقۀ سرمایه‌دار و دولتش در زمینۀ ادامۀ حمله به طبقۀ کارگر جامعه را اعلام می‌کند. معاون دانشجویی در بخش دوم سخنانش، اختصاص یارانه به غذای دانشجویان را در مقابل پرداختن به موضوعات «مهمّ» علم و فنّاوری قرار می‌دهد و می‌گوید دانشگاه یا سلف است یا محلی برای کارهای مهمّ علمی. در این زمینه دو نکتۀ مهم درخور توجّه است؛ نکتۀ اوّل آن است که تنها کسی می‌تواند این‌گونه مسئلۀ غذای دانشجویان را غیرمهم جلوه دهد و آن را در درجات پایین اهمیت قرار دهد که درکی از مسئلۀ فشار معیشتی وحشتناک ناشی از هزینۀ تأمین غذا ندارد؛ گرچه که انتظاری هم در این زمینه وجود ندارد! امّا نکتۀ مهم‌تر آن‌که معاون دانشجویی آن‌چنان از علم و تحقیقات سخن می‌گوید که انگار تا به حال یک بار هم به ذهنش خطور نکرده که علم و تحقیقات و فنّاوری در کدام بستر اجتماعی تولید و ابعادش شکوفا می‌شود؛ البته باز هم از شخصی که برایش «قصّه»های «بورژوازی و استثمار» ناآشناست و فقط f=ma بلد است، نمی‌توان انتظاری بیش از این داشت. علم پیوندی عمیق و رابطه‌ای دوطرفه با فرآیند تولید دارد؛ نه تنها علم فرآیند تولید را ممکن کرده و گسترش می‌دهد، بلکه متقابلاً نیازهای تولید بر خطوط کلّی و عمدۀ گسترش علم، تأثیر کتمان‌ناپذیری می‌گذارد. امّا تولید اجتماعی در نظام سرمایه‌داری تحت سلطۀ روابط و مناسبات سرمایه صورت می‌پذیرد و آن‌چه که انگیزۀ تولید را پدید آورده و هدایت می‌کند، نه بلاواسطه نیازهای جامعه، بلکه منطق کور سود است. شاید امثال آقای ابوالحسنی مدعی این باشند که نتیجۀ عمل منطق کور سودطلبی، برطرف ساختن نیازهای جامعه است؛ امّا آن‌گاه باید چرایی ملیتاریزه‌شدن جهان سرمایه‌داری را تا حدی که امکان نابودی بشر به دست خودش به وجود آمده، توضیح دهند. آن‌ها باید برای تمام جنگ‌زده‌هایی که زندگی‌هایشان با پیشرفته‌ترین و تکنولوژیک‌ترین تسلیحات نابود شده، توضیح دهند که منطق سود، نیازهای بشری را ارضا می‌کند. از سوی دیگر، بهره‌مندی طبقات گوناگون از حاصل علم و فنّاوری تفاوتی از زمین تا به آسمان دارد؛ قطعاً بین دانشجوی زحمت‌کشی که بهره‌اش از تمامی پیشرفت علم و فنّاوری چیزی نیست جز نگرانی برای تأمین حداقل‌های موردنیاز برای ادامۀ زندگی از جمله غذا و کارفرمای میلیاردرش که از تمامی ثمرات پیشرفت علم و فنّاوری در زندگی‌اش کمال بهره را می‌برد، تفاوت بسیار است. بدین جهت پسندیده‌تر است که جناب ابوالحسنی زین پس کمتر منّت پیشرفت علم و فنّاوری را بر سر طبقه‌ای بگذارد که کم‌ترین بهره‌ها را از علم و فنّاوری می‌برد.

آقای ابوالحسنی در بخش‌هایی دیگر از صحبت‌هایش بحث کمبود بودجۀ دولتی دانشگاه و خیریه‌ای‌سازی یارانۀ غذا را مطرح نمودند که البته اگر اندکی بیشتر روی بیانیۀ قرائت‌شده و توضیحاتش پیرامون کسری بودجه و خیریه‌ای‌سازی تأمّل می‌کردند، وقت خودشان و تجمّع‌کنندگان را کمتر تلف می‌کردند. امّا در عین حال صحبت‌های ابوالحسنی برای دانشجویان زحمت‌کش درس‌های مفیدی در بر داشت؛ او با صحبت‌هایش به‌روشنی به دانشجویان طبقۀ کارگر نشان داد که سیستم مدیریتی دانشگاه نه جایگاهی برای دفاع از منافع آن‌ها، بلکه جایگاهی برای توجیه و پیش‌برد سیاست‌های ضدمعیشتی دولت سرمایه است. اگر دولت سرمایه می‌کوشد برای ارضای بیش از پیش منافع طبقۀ سرمایه‌دار، منافع اختصاص‌یافته به یارانه‌ها و خدمات و کالاهای رایگان را کاهش دهد، ابوالحسنی به عنوان مهرۀ خرده‌پای اجرای این سیاست در دانشگاه در تلاش است تا مقاومت دانشجویان زحمت‌کش را با «لفّاظی» در هم شکند و آن‌ها را توجیه کند تا در مقابل لگدمال‌شدن منافعشان، سکوت پیشه کنند. اگر دانشجویان زحمت‌کش پیش از این می‌پنداشتند که سیستم مدیریتی دانشگاه حافظ منافع آن‌ها در دستگاه دولتی است؛ اکنون و با شنیدن این صحبت‌ها دریافته‌‌اند که تنها و تنها پافشاری خودشان است که می‌تواند مدیریت دانشگاه و دولت سرمایه را عقب بنشاند. اگر دانشجویان زحمت‌کش این‌گونه می‌پنداشتند که شورای صنفی جایگاهی برای دفاع از منافعشان در مقابل دانشگاه است؛ با صحبت‌های ابوالحسنی دریافتند که اگر خودشان اقدام به تشکیل صنفی پیگیر منافع خود نکنند، صنفی بدل به «بازوی معاونت دانشجویی» علیه خودشان می‌شود.

صحبت‌های ابوالحسنی به دانشجویان زحمت‌کش یادآور شد که گرچه در ابتدا و ظاهر امر، مطالبۀ آن‌ها صنفی به نظر می‌رسد، امّا از آن‌جا که این مطالبه در مقابل تصمیم سیاسی دولت سرمایه جهت نابودی معیشت زحمت‌کشان به نفع سرمایه‌داران قرار می‌گیرد، با امر سیاسی گره می‌خورد. ابوالحسنی که ابتدا خود سیاسی بودن بیانیه را ملامت می‌کرد، بلافاصله مطالبۀ غذای دانشجویان را بر ضدّ سیاست حذف یارانه‌ها دانست؛ بنابراین ابوالحسنی ناخواسته تایید کرد که اگر بیانیه، سیاست سرمایه‌دارانۀ دولت را در جهت حذف یارانه‌ها هدف گرفته و مقاومت دانشجویان زحمت‌کش را بر این اساس توضیح داده‌است، نه تنها به مطالبۀ یارانۀ غذای تابستان پایبند مانده بلکه ریشۀ آن را به‌درستی شناسایی کرده‌است.

پس از دکتر ابوالحسنی، مهندس سیه‌بازی، مدیر امور دانشجویی، در مقابل تجمّع‌کنندگان قرار گرفت و در کمال ناباوری و در تناقض کامل با صحبت‌های خودِ معاون دانشجویی، تأمین یارانه‌های رفاهی دانشجویان را وظیفۀ «ذاتی» معاونت دانشجویی دانست و در این جهت سعی داشت تا عملکرد معاونت دانشجویی را توجیه نماید؛ این در حالی بود که فقط چند لحظۀ پیش، شخص معاون دانشجویی به تلاش خود برای وظیفه‌زدایی از دانشگاه در قبال زیست دانشجویان افتخار می‌کرد و پرداختن به مسائل معیشتی دانشجویان را به عنوان امری نامهم و پیش‌پاافتاده تلقّی می‌کرد. توجیهات سیه‌بازی در مورد عملکرد معاونت، مسئله‌ای را نزد معترضان تغییر نمی‌داد؛ چراکه آن‌ها با نتیجۀ عینی این عملکرد، دست‌وپنجه نرم می‌کردند. به همین جهت صحبت‌های مدیر امور دانشجویی به درازا نکشید و دانشجویان حاضر اصرار ورزیدند که رئیس دانشگاه در مقابل جمعیت حاضر شود.

با پافشاری دانشجویان دکتر جلیلی، ریاست دانشگاه، از دفتر خود خارج و با شعارهای مطالبه‌گرانۀ جمعیّت مواجه شد. او درست با جملۀ نخست خود، باعث بهت و تعجّب دانشجویانِ حاضر گشت. جلیلی در مواجهۀ با صحبت یکی از دانشجویان که عدم ارائۀ یارانۀ غذا را در تناقض با تحصیل رایگان می‌دانست، گفت: «تحصیل رایگان با غذای رایگان و خوابگاه رایگان متفاوت است». این در حالی است که او درست چند لحظۀ بعد، در مدلی که برای آیندۀ دانشگاه‌های دولتی ارائه می‌دهد، اخذ شهریه از دانشجو بابت تحصیل را قطعی و لاجرم به حساب می‌آورد. به عبارتی از نظر رئیس دانشگاه، تحصیل رایگان به معنی ارائۀ رایگان غذا و خوابگاه نیست؛ امّا همان تحصیل هم نباید رایگان باشد! مضحک بودن این سخنان از آن‌جا نشأت می‌گیرد که رئیس به شکلی بچگانه می‌خواهد امتداد منطقی پولی‌سازی خدمات رفاهی-زیستی دانشجویان، که پولی‌سازی کامل آموزش است را کتمان کند و در ادامه به این امتداد منطقی اعتراف می‌کند. او پرداخت تمام و کمال هزینه‌های خوابگاه و غذا را بر عهدۀ دانشجو می‌داند و در این زمینه ارائۀ وام و تسهیلات با بازپرداخت پس از دوران تحصیل را برای برخی از دانشجویان، به عنوان آلترناتیو مدّ نظر و موردپسندش مطرح می‌کند.

تمام راه‌کارهایی که جلیلی برای پرداخت شهریه توسط دانشجویان برمی‌شمرد، مانند استفادۀ از بورسیۀ صنعت و دولت و بازپرداخت این بورسیه پس از اتمام مدّت تحصیل یا پرداخت شهریه توسط خانواده‌ها، هیچ معنایی جز بدهکارسازی بیش از پیش دانشجویان زحمت‌کش به سرمایه‌داران و تبدیل آن‌ها به نیروی کار ارزان برای استثمار وحشیانه ندارد. طبقۀ سرمایه‌داری که پیش‌تر هزینه‌های رفاهی و تحصیل را به عنوان یک وظیفه، به وسیلۀ دولت به دانشجویان پرداخت می‌کرد، در افق آیندۀ نظام آموزشی (که توسط جلیلی شرح داده شد) نه تنها این هزینه‌ها را به خود طبقات زحمت‌کش جامعه وارد می‌سازد، بلکه سوددهی بالاتر شرکت‌های خود را با این نیروی کار ارزان تحت فشار بدهی، تضمین می‌کند؛ جلیلی بسیار روشن در پاسخ به دانشجویانی که با بیان همین موضوع اشاره کردند که آیا دانشجویان زحمت‌کش باید در این شرایط به تحصیل بپردازند تا تحت استثمار مضاعف در شرکت‌های سرمایه‌داران قرار بگیرند، می‌گوید: «آره، اشکالی ندارد».

رئیس دانشگاه با این صحبت‌ها به‌وضوح نشان داد که مدیری برآمده از طبقۀ سرمایه‌دار است و بدون هیچ ابایی اعلام می‌کند که پیگیر بازآرایی دانشگاه به نفع طبقۀ سرمایه‌دار و علیه منافع طبقات کار و زحمت است. جلیلی به دانشجویان زحمت‌کش نشان داد که مبارزۀ امروز آن‌ها به هیچ عنوان نمی‌تواند به غذای تابستان محدود بماند؛ بلکه سرآغاز مبارزۀ طولانی مدّتی علیه کلّیت سیاست پولی‌سازی در دانشگاه است. در نهایت رئیس دانشگاه در میان اعتراضات شدید دانشجویان حاضر، جمعیت را ترک کرد و به دفتر خویش بازگشت.

پس از آن‌، دانشجویان تصمیم بر ادامۀ تجمّع خود در فضایی نزدیک‌تر به دفتر ریاست دانشگاه گرفته و در مقابل دفتر رئیس نشستند. در این حین، علاوه ‌بر سر دادن شعارهایی مبنی بر این‌که خواست دانشجویان برای یارانۀ غذا محقّق نشده و هم‌چنان به اعتراض ادامه می‌دهند، سه نفر از بین دانشجویان معترض به عنوان نمایندگان جمع برای برگزاری جلسه با ریاست دانشگاه، وارد دفتر رئیس شدند و هم‌چنین در بین تجمّع‌کنندگان، عدّه‌ای از دانشجویان به بیان مسائلی پیرامون مطالب مطرح شده از سوی مسئولان دانشگاه پرداختند.

یکی از دانشجویان مسئلۀ بودجه را بدین شکل، صورت‌بندی نمود: «مسئولان پی‌درپی تأکید داشتند که بودجه نیست! این مشکل ما دانشجویان نیست. می‌گویند دولت به ما بودجه نمی‌دهد؛ خب تأمین آن مسئلۀ شماست، بروید بر همان دولت فشار آورید تا بودجه تأمین گردد. انگار برای کارهای دیگر بودجه هست و تنها برای یارانۀ غذا بودجه وجود ندارد».

در ادامۀ حرف‌های وی، یکی از دانشجویان اضافه نمود: «بعضی از دانشجویان می‌گویند مسئله، مسئله‌ای سیاسی نیست. ما در اینجا برای یک خواست سیاسی یا براندازانه تجمّع نکرده‌ایم! تجمّع برای یک خواست صنفی بوده‌است؛ امّا مسئله‌ای که اتفاق افتاد و همه شاهدش بودیم، آن بود که آقای ابوالحسنی و جلیلی، مسئله را کاملاً سیاسی درک می‌کردند. پاسخ آنان این بود که دولت به ما بودجه نمی‌دهد و باید جای این کارهای «چیپ» به دنبال علم و فنّاوری باشیم. من راه‌حلی دارم؛ همین دولتی که آقای ابوالحسنی و جلیلی از آن می‌نالند که بودجه نمی‌دهد، از سرمایه‌دارهای شمال شهر که 10 تا خانه دارند و اکثر آنان خالی است، مالیات بگیرد و از آن، بودجۀ یارانۀ غذای ما را تأمین کند. آقای ابوالحسنی با خشم می‌گوید که «دیگر دهۀ 50 نیست». مگر انقلاب نشده‌است و ادّعای ضدآمریکایی‌بودن ندارند؟ مگر رئیس جمهور در میان کارگران نمی‌نشیند و دولت ادّعای این را ندارد که یاور محرومین است؟ این طرح‌هایی که آقای ابوالحسنی و جلیلی مطرح کردند که تا بیخ و بن آمریکایی و ضدّ کارگری است. یارانه‌ها را قطع کرده و به دانشجویان مثلاً وام می‌دهند که تا آخر زندگی به بدبختی بیفتند؟».

هم‌زمان با صحبت‌های مختلفی که در جمع صورت می‌گرفت و البته شعارهایی که علیه سیاست پولی‌سازی سر داده می‌شد، یکی از دانشجویان صحبتی دربارۀ لزوم ادامه‌دار بودن روند تجمّعات و اعتراضات انجام داد: «امروز این زور و فشار تجمّع است که مسئولین را وادار به برگزاری جلسه‌ای با نمایندگان دانشجویان کرد؛ امّا این تعداد برای پیگیری بیش‌تر و شدیدتر مطالبات باید افزایش یابد. باید اهمیت این تجمّع و دلایل خواست‌هایمان را به دانشجویان تهرانی نیز توضیح دهیم تا بتوانیم پیگیری را ادامه‌دار کنیم. مسئله تنها غذای تابستان نیست! رئیس عملاً و مستقیماً حرف از حذف زندگی رایگان دانشجویی و افزایش فشار بر زیست دانشجوی زحمت‌کش و خانواده‌اش می‌زند. مسئله فقط غذای تابستان نیست؛ بحث بر سر خوابگاه، غذای ترم‌های پائیز و بهار و کلیۀ امکانات رفاهی رایگان است؛ در نتیجه دانشجویان تهرانی نیز باید در این زمینه مطّلع باشند و صرفاً این تجمّع را محدود به غذای تابستان نبینند».

پس از گذشت حدود 2 ساعت از آغاز تجمّع و به‌دلیل گرمای هوا و کلافگی از زمان طولانی انتظار، جمع دانشجویی تصمیم می‌گیرد به داخل دفتر ریاست دانشگاه رفته و در سالن ورودی این ساختمان، به انتظار نتایج جلسۀ در جریان بماند. در ساختمان نیز گاه‌گداری شعارهایی جمعی شنیده می‌شد. اخبار نگران‌کننده‌ای که از درون جلسه به دانشجویان می‌رسید، برای تعدادی از معترضان این سؤال را به وجود می‌آورد که چرا نمایندگان در حالی که هیچ کدام از خواست‌های ما مورد توجّه قرار نگرفته و آقای جلیلی جلسه را ترک کرده، به مذاکره با مدیر امور دانشجویی ادامه می‌دهند. با این حال جمعیت امیدوار به حصول نتیجه‌ای قابل‌قبول از جلسه، به انتظار نشسته بود. با خروج نمایندگان و حضور مجدّد آن‌ها بین دانشجویان معترض، شرح ما وقع جلسه و نتایج کلّی به‌ دست آمده، بدین صورت اعلام گردید:

اوّلین نکتۀ مورد توجه این بود که ریاست دانشگاه زمان بسیار اندکی در جلسه حاضر بوده، هیچ قصدی برای مذاکره با نمایندگان دانشجویان از خود نشان نداده و پس از صحبت‌های خویش، جلسه را رها کرده و ادامۀ جلسه را به مدیر امور دانشجویی (مهندس سیه‌بازی) سپرده‌است تا صرفاً تصمیمات دانشگاه در خصوص مسئلۀ غذای تابستان را به‌صورت یک‌طرفه به نمایندگان اعلام کند.

دیگر آن که، تصمیمات دانشگاه برای «مساعدت» دانشجویان در مسئلۀ غذای تابستان، به سه پیشنهاد کلّی تقسیم می‌شد:

پیشنهاد اوّل و مهم‌تر و جدی‌تر از دیگر گزینه‌ها، این بود که وامی «سهل‌الوصول» به ارزش حدودی 4 الی 5 میلیون تومان به دانشجویان اختصاص یابد؛ بازپرداخت وام پس از فارغ‌التحصیلی و در قالب اقساط خواهد بود.

پیشنهاد و راه‌کار دیگر طرح‌شده از طرف دانشگاه این بود که دانشگاه سعی کند با کم کردن سود حاصله، قیمت هر وعدۀ غذایی را کاهش دهد تا هزینۀ دانشجویان کم‌تر شود.

در انتها، پیشنهاد سوم آن که دانشگاه برای دانشجویان «کم‌برخوردار»، کمک بلاعوضی «به تعداد محدود» در نظر گیرد.


در تحلیل رویکرد دانشگاه نسبت به مسئلۀ غذای ترم تابستان و پیشنهادهایی که در مقابلۀ با تجمّع اعتراضی دانشجویان ارائه کرده‌است، به چند نکتۀ اساسی باید توجه داشت. مهم‌تر از هر چیز، دانشجویان طبقۀ زحمت‌کش جامعه، تحت هر شرایطی آگاه‌اند که پرداخت هزینه‌های رفاهی و در اختیار قرار دادن امکانات رایگان به دانشجویان از طرف دانشگاه در قالب یارانه،‌ کاملاً معنایی طبقاتی داشته و لازم است که به دید طبقاتی بدان نگریست؛ از همین رو حذف چنین یارانه‌ها و هزینه‌هایی را نیز باید سیاستی طبقاتی دانست. نخستین و مهم‌ترین فصل مشترک تمام پیشنهادات مطرح‌شده از سمت دانشگاه، شانه‌خالی‌کردن از وظیفۀ تأمین غذای یارانه‌ای و تلاش در جهت پولی‌سازی هر چه بیشتر خدمات رایگان است. حال چگونگی اجرای چنین مقاصد شومی و ابزارهای پیاده‌سازی آن، اشکال مختلفی می‌تواند به خود بگیرد؛ چه تبدیل چنین وظایفی به کار نیک و خیر و موکول‌کردن آن به لطف و مرحمت خیّرین باشد و چه تبدیل این یارانه‌ها به وام. مشخصاً و طبیعتاً در همۀ پیشنهادهای مطرح‌شدۀ دانشگاه، سعی بر آن شده که تمام هزینۀ غذا روی دوش دانشجو ‌افتد. طرح این مدّعا که دانشگاه هرگز در ترم تابستان، هزینۀ غذای دانشجویان را تقبّل نکرده‌است نیز به هیچ‌وجه قابل‌قبول نیست؛ به آن دلیل که فرار موفق دانشگاه از وظایف و تعهّدات خود نسبت به دانشجوی زحمت‌کش در سال‌های پیش، باعث نمی‌شود دانشجوی فرودست امروز زیر بار این تصمیمات ضدمعیشتی دانشگاه رود. هم‌چنین اگر دلیل تصمیم عدم پرداخت یارانۀ غذای تابستان، روند پیشین دانشگاه در قبال ترم‌های تابستان است، پس مقصود صحبت‌های ریاست دانشگاه در مورد حذف یارانۀ غذای دانشگاه در همۀ ترم‌ها و مطرح‌‌کردن احتمال اخذ شهریه در آیندۀ نزدیک چیست؟ تناقض در میان حرف‌های همین یک روز مسئولین دانشگاه، عجیب نیست؟

مهم‌ترین گام برای دانشجوی زحمت‌کش در چنین شرایطی، همراه نشدن با گفتمان دانشگاه در راستای حذف این یارانه‌ها و هم‌چنین درک چرایی لزوم این همراه نشدن است؛ باید آگاه بود که همراهی و سازش با این سیاست‌ها و پذیرش پیشنهادات مطرح‌شده از سوی دانشگاه، معنایی جز هموار کردن مسیر تعمیم این سیاست‌ها به زیست دانشجوی زحمت‌کش در تمامی ترم‌ها نخواهد داشت. از دل همین مقاومت فعالانه و مبارزۀ روزانه است که تولد و رشد صنفی زحمت‌کشان امکان‌پذیر خواهد شد.

در پی اعلام نتایج و وقایع جلسه، اعتراض وسیعی از سمت دانشجویان صورت گرفت؛ مشخص بود که اقبال عمومی نسبت به پیشنهادهای دانشگاه جهت ارائۀ وام یا به میان کشیدن پای خیریه، وجود ندارد؛ آن‌ها وام را نه گامی در جهت تحقّق منافعشان، بلکه گامی در جهت پیش‌برد سیاست پولی‌سازی و حذف یارانه‌ها تشخیص دادند. راه‌کار کاهش هزینۀ تمام‌شدۀ غذا نیز با توجه به جزئیات آن و قیمت نهایی بالای غذا، به هیچ طریقی نمی‌توانست قابل‌قبول واقع شود.

در دقایق پایانی تجمّع و پیش از متفرق شدن جمعیت، توافق جمعی آن شد که پذیرش هر یک از این پیشنهادات مطرح‌شده، هیچ مطالبه‌ای از دانشجویان را پاسخ‌گو نخواهد بود و راه‌کار تنها می‌تواند ادامۀ مطالبه‌گری از دانشگاه باشد؛ مشخصاً در راستای ادامۀ این مقاومت و با روشن‌تر شدن اهداف بلندمدت دانشگاه، دانشجویان دریافتند که در دسترس‌ترین و عملی‌ترین اقدام در مقابل تصمیمات دانشگاه، توضیح تجربیات تجمّع و سیاست‌ پولی‌سازی دانشگاه برای غایبین (خصوصاً دانشجویان زحمت‌کشی که شدید‌ترین فشارها را متحمّل خواهند شد) است.


دانشگاه شریفتجمّع یکم مرداد
نشریهٔ دانشجویی موضع/ دانشگاه صنعتی شریف/ کانال تلگرام نشریه: https://t.me/Moze_SUT / پست الکترونیک: moze.sut@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید