راک استار گیمز یکی از معدود شرکتهایی است که هرچیزی میساز تبدیل به شاهکار میشود. در این مقاله قصد داریم به معرفی این شرکت و تک تک بازی های راک استار گیمز (Rockstar Games) از بدترین تا بهترین بپردازیم.
شرکتی که از صفر شروع کرد و در جریان تکاملش از جنجالها دور نبود، کمپانی راک استار گیمز (Rockstar Games) هماکنون بعنوان یکی از بزرگترین، مشهورترین و بهترین کمپانیهای بازیسازی تاریخ صنعت بازیهای ویدیویی شناخته میشود. کمپانی راک استار گیمز سازنده چندین عنوان و چندین فرنچایز مختلف در طول نسلهای مختلف بازیهای ویدیویی است. راک استار گیمز در مجموع تاکنون 25 بازی مختلف عرضه کرده و معمولا با عرضه هر بازی، صنعت بازیهای ویدیویی را گامی به جلو هل داده است. هیچکس نمیتواند بازی های راک استار را حتی متوسط خطاب کند، زیرا این کمپانی با وسواسی که در ساخت بازیهایش به خرج میدهد، همواره محصولی حداقل «بهتر از خوب» را ارائه میکند.
هیچ کمپانی بازیسازی نمیتواند ادعا کند که در طول سالهایی که بازی عرضه میکرده، به نرخ موفقیت بازی های راک استار گیمز دست یافته است. این کمپانی هماکنون دو دهه است که در صنعت بازیهای ویدیویی حضور دارد و به معنای واقعی کلمه یکی از مهمترین ستارههای این صنعت به شمار میرود.
در این بخش میخواهیم بازی های راک استار گیمز را از بدترین تا بهترین ردهبندی کنیم. البته احتمال دارد این رتبهبندی با نظر شما متفاوت باشد اما هدف اصلی این بخش، صرفا مروری بر بازی های شرکت راکستار گیمز است.
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، چیزی با عنوان یک بازی «بد» در تاریخچه بازی های راک استار گیمز وجود ندارد، اما وقتی که سعی داشته باشید تمام بازیهای این کمپانی را از بدترین به بهترین مرتب کنید، بازی تنیس روی میز (Table Tennis) این کمپانی، در رتبه آخر قرار میگیرد.
کمپانی راک استار گیمز درواقع این بازی را پیش از عرضه بازی GTA IV خلق کرد تا قدرت انجین (موتور بازیسازی) جدیدش یعنی انجین RAGE (مخفف: Rockstar Advanced Game Engine) که قرار بود در ساخت بازی GTA IV بکار رود را امتحان کند. این کمپانی نیاز داشت تا بهترین تکنولوژیها را برای ساخت بازی بعدی فرنچایز Grand Theft Auto، بزرگترین فرنچایز صنعت بازیهای ویدیویی، بکار گیرد؛ از این رو برای تست کردن انجین بکار رفته در بازی GTA IV این بازی کوچک تنیس روی میز را ساخت تا از کارکرد این انجین مطمئن شود.
بازی Smuggler’s Run در ابتدای عرضه نسل ششم کنسولهای بازی، یعنی ابتدای عرضه کنسولهای پلی استیشن 2 و ایکس باکس عرضه شد؛ این دوره زمانی بود که سخت افزار در دسترس بازی سازان به سطح جدیدی ارتقا یافته بود و پتانسیل جدیدی در بازیهای این نسل دیده میشد. درمورد کمپانی راک استار گیمز عرضه نسل جدید کنسولها فرصتی بود تا این کمپانی برای ساخت بازی GTA III قدمی بردارد، این کمپانی با ساخت بازیهای Smuggler’s Run و Midnight Club میخواست امتحان کند که رانندگی در یک بازی جهانباز سه بعدی چگونه بنظر میرسد؛ بنابراین این دو بازی درواقع تمرین کمپانی راکاستار برای ساخت یکی از مهمترین بازیهایی که صنعت بازیهای ویدیویی تابحال بخود دیده، بودند.
بطور مشخص، فیزیک تعلیق و پرش در بازی Smuggler’s Run بشدت دقیق و جالب طراحی شده بود، ولی با این حال این بازی از ماموریتهای تکراری و عدم وجود تنوع واقعی بین ماشینها رنج میبرد؛ موضوعی که از جذابیت این بازی میکاست. با این وجود این بازی باز هم بسیار سرگرم کننده بود، مخصوصا در بخشهای Co-op یا چند نفره؛ این بازی درواقع پایه و اساس تمام بازی های راک استار گیمز بود که قرار بود در آینده ساخته شوند.
به اولین بازی سری عظیم GTA رسیدیم، اکثر ما این بازی را زمانی تجربه کردهایم. زاویه دید از بالا به پایین این بازی که همیشه در تعقیب و گریزهای سریع مشکل ساز میشد و احساس تجربه بازیای که شیطنت در آن آزاد است، خاطراتیست که ما از این بازی با خود به یادگار نگه داشتهایم.
این بازی در اصل در اثر یک اشتباه در کدهای هوش مصنوعی نیروهای پلیس در یکی از بازی های راک استار گیمز با عنوان Race n’ Chase متولد شد. کمپانی دیاماِی دیزاین (DMA Design) که هماکنون راکاستار نورث (Rockstar North) نامیده میشود، مشاهده کرد که هوش مصنوعی نیروهای پلیس در این بازی به مشکلی برخورده و همین موضوع باعث شده که پلیسها با خشونت بیشتری خلافکاران را تعقیب کنند؛ این پلیسهای جدید نظر آنها را جلب کرد و تصمیم گرفتند بازی بسازند که سرگرمی و هدف بازیکنان در آن دررفتن از زیر قانون و ارتکاب هرگونه جرم بود.
اولین Grand Theft Auto بدین شکل خلق شد، بازیای که به علت شروعکننده بودن بزرگترین و سرگرمکنندهترین فرنچایز بازیهای ویدیویی، همواره در قلب ما جای دارد. درست است که این بازی GTA III بود که باعث شد توجه کل دنیا به این فرنچایز جلب شود، اما اگر GTA 1 ساخته نمیشد، GTA III نیز در کار نبود.
برخلاف بازی Smugggler’s Run که کاملا در فضایی غیرشهری و در تپهها، کوهها و بیابانها جریان داشت، مسابقات بازی Midnight Club در فضای شهری روی میدادند و این بازی بیشتر برروی انواع مختلف ماشینها و مسابقات خیابانی بود که از فیلم Fast & the Furious الهام گرفته شده بود، متمرکز بود، اما با این حال المانهای اصلی بازی Smuggler’s Run را نیز در خود داشت. انتخاب یک خودرو، ویراژ دادن بین ماشینهای درحال رفت و آمد و پرهیز کردن از پلیسها، اساس بازی Midnight Club را تشکیل میدادند، با این حال هیچکدام از این المانها آنقدر عالی یا منسجم ساخته نشده بودند که این بازی را بتوان به کسی پیشنهاد کرد.
اکثر بازیسازان یک گام به جلو برمیدارند، اما کمپانی راک استار گیمز در سال 2000 دوقدم به جلو برداشت و در نهایت با عرضه بازی GTA III پیشرفتهایش را به رخ دنیا کشید.
بازی GTA II بسیار شبیه به بازی قبلی این سری بنظر میرسید، اما این بازی چند مکانیک جذاب و خفن را به این سری اضافه کرد، مکانیکهایی که شما میتوانید آنها را حتی در آخرین بازی سری GTA نیز مشاهده کنید.
در دنیای بازی GTA II، انسانهای غیربازیکن یا درواقع همان NPCها با یکدیگر تعامل داشتند، از ماشینها خارج یا به آنها وارد میشدند و حتی ممکن بود از شما دزدی کنند؛ همه اینها ویژگیهایی کاملا انقلابی در صنعت بازیهای ویدیویی به حساب میآمدند و برای بازیکنان کاملا تازگی داشتند. با اینکه رانندگی در این بازی همچنان به علت زاویه دید از بالا به پایین، چندان تعریفی نداشت، اما شهر این GTA، شهری بسیار زندهتر از GTA اول بود و خرابکاری در این شهر بسیار جذابتر جلوه میکرد.
همچنین مکانیزم «میزان تحت تعقیب بودن» یا بقولی Wanted Meter را معرفی کرد، مکانیزمی که هنوز هم در فرنچایز GTA بکار میرود. این مکانیسم باعث میشود پلیسهایی که شما را تعقیب میکنند به نسبت جرایم شما، از پلیسهای معمولی به نیروهای گارد ویژه و سپس نیروهای نظامی تغییر کنند.
ازی Midnight Club II در میان بازیهای مسابقهای زمان خودش مانند Burnout و Need For Speed و Fast & Furious 2003 مثل بمب صدا کرد.
راک استار گیمز تکتک بخشهای این بازی را نسبت به بازی قبلی این سری ارتقا داده بود؛ از احساس سرعت در این بازی و شخصیسازی ماشینها بگیرید تا اضافه شدن موتورسیکلتها و میانبرهایی که میتوانستید با استفاده ازشان در مسابقه اول شوید؛ همه و همه اینها نشان دهنده این بودند که این بازی نسبت به بازی های راک استار گیمز از این سری که قبلا منتشر شده بود، یک سروگردن بالاتر است. تا همین امروز هم در مورد اینکه آیا Midnight Club II بهترین بازی فرنچایز Midnight Club است یا خیر، بین طرفداران بحثهایی وجود دارد؛ با این حال ما فکر میکنیم که نسخه سوم این فرنچایز در مکانی بالاتر از این بازی قرار میگیرد که در ادامه مقاله به آن خواهیم پرداخت.
این دنباله شگفتانگیز حدودا شش ماه پس از عرضه بازی GTA: Vice City عرضه شد و فرنچایز Midnight Club در زمان عرضه بازی دوماش نیز از زمان خودش جلوتر بود. به هرحال سری Midnight Club کم کم محکوم به فراموشی بود، زیرا که سری Grand Theft Auto داشت به خدایی بی چون و چرا در صنعت بازیهای ویدیویی تبدیل شده و تبدیل به یکی از مهمترین بازی های راک استار گیمز میشد. با این وجود، این موضوع که کمپانی راک استار هیچوقت آن کارمندانی که از ابتدای فرنچایز Midnight Club با این کمپانی بودند را از خود دور نکرد، نشاندهنده این است که این کمپانی به کارمنداناش وفادار است.
بازی دوم سری Smuggler’s Run یک سال پس از بازی اول به بازار آمد و خلاء محتوایی که بدلیل آزمایش راک استار در سال قبل (2000) بوجود آمده بود را جبران کرد.
این بازی نسبت به بازی پیشیناش از بسیاری جهات پیشرفت کرده بود، احساس خطی بودن مسابقات در این بازی از بین رفته بود، هوش مصنوعی حریف در این بازی بسیار برای برد مصممتر طراحی شده بود و اتومبیلهای و محیطهای متنوع در جهانِ باز این بازی، به گوناگونی آن بسیار افزوده بود. تمام المانهای بازی اول سری Smuggler’s Run در این بازی یا پولیش شده یا بهبود یافته و یا از بازی حذف شده بودند؛ تمام این بخشها باعث شدند تا بازیکنان برای ادامه دادن این بازی بیشتر ترغیب شوند، بطوری که حتی اگر شما همین امروز هم سراغ این بازی بروید مسلما بسیار سرگرم خواهید شد.
تنها بدشانسی این بازی این بود که تنها یک هفته پس از عرضه بازی شاهکار GTA III عرضه شد، همین موضوع باعث شد که شانس جلب کردن توجه مخاطبان بطور کلی از این بازی گرفته شود و فیزیک باحال ماشینها در این بازی و کاتسینهای دوستداشتنی آن همگی تقریبا به هدر روند. این بازی بسیار سرگرمکننده تنها بدلیل زمان بندی نامناسب میان بازی های راک استار گیمز نتوانست پتانسیل خود را نشان دهد.
المانهای آنارشیسم و ناهنجار بودن از دیدگاه جامعه، در هویت دو بازی اول سری GTA وجود داشتند، اما با این حال این دو بسته الحاقی ماموریت محور که برای بازی GTA 1 عرضه شدند، تکه آخر پازل برای تبدیل شدن سری GTA به یک غول فرهنگی بودند. این دو بسته الحاقی، دوره زمانی خاصی را بسیار خوب به تصویر کشیدند.
این دو بسته الحاقی ماموریت محور، در نقطهای بین GTA 1 و GTA 2 عرضه شدند و کمپانی راک استار گیمز باری دیگر با عرضه این دو عنوان پیشرفت، خود را به رخ صنعت بازیهای ویدیویی کشید. بستههای الحاقی GTA London مشخصا برپایه بازی GTA 1 ساخته شده بودند، اما تمرکز کردن روی این نکته ما را از دیدن موضوع اصلی بازمیدارد. همواره بهترین بازی های راک استار گیمز در مجموعه GTA، آنهایی بودند که مناسب دوره خود بودند و این بستههای الحاقی این طرز تفکر را به دنیا پیشنهاد دادند.
بین بازی های راک استار گیمز یک بازی آهنگسازی که برای کنسولهای پلی استیشن 1 و پلی استیشن 2 عرضه شده بود نیز وجود دارد. بازیهای مختلفی با شالودهای مشابه با بازی Beaterator در سالهای گذشته آمدهاند و رفتهاند، اما این بازی چیز دیگریست.
این عنوان از بازی های راک استار نمونههای موسیقی و گزینههای آهنگسازی را در اختیار بازیکنان قرار میداد. جدای از این موضوع، بازی Beaterator با در دسترس قراردادن ویژگی ضبط کردن نمونهها، بیتها و حلقههای موسیقی، از حد انتظارات یک قدم فراتر گذاشت. با این امکانات شما در واقع میتوانستید یک آهنگ کامل را تنها با استفاده از صداهایی که خودتان ساختهاید، خلق کنید و آن را ذخیره کنید.
همچنین در دسترس بودن این بازی برای کنسول دستی PSP Go امکان بینظیری بود که به بسیاری از هنرمندانی که توانایی تهیه نرمافزارهای گرانتر و حرفهایتر را نداشتند، اجازه میداد تا هنر خود را بروز دهند و ضبط کنند.
متاسفانه از آنجا که ویژگیهای بازی Beaterator بسیار متعدد بودند و در اصل برای دسترسی از طریق کیبورد و موس طراحی شده بودند، این بازی هیچوقت نتوانست ایده «جادوگر موسیقی در جیبها» را عملی کند، اما با این حال به هدف خود بسیار نزدیک شد.
منهونت ( Manhunt ) یکی از متفاوتترین بازی های راک استار است. زمانی که بازی Manhunt 1 معرفی شد، اینطور بنظر میرسید که این کمپانی دارد وجهه «پسر بد»ی که مردم برایش ساخته بودند را در آغوش میگیرد و قصد دارد محصولی خلق کند که تیتر اول رسانههای ترسناک را کاملا از آن خود کند. پس از عرضه بازی اول Manhunt همین اتفاق نیز افتاد و در زمان عرضه بازی Manhunt 2 رسانهها کاملا آماده بودند تا به آن یورش ببرند.
جنجالهای بسیاری حول این بازی شکل گرفت؛ برخی ادعا میکردند که این بازی با قتلهای در دنیای واقعی ارتباطی دارد و بسیاری از سیاستمداران با حرفی که شالودهاش «ما صلاحتان را میخواهیم» بود، به توپیدن به این بازی پرداختند؛ با این حال بازی Manhunt 2 بسیار خوشساخت بود ولی تنها موضوعی که برای مخالفان و جنجالسازان ذرهای اهمیت نداشت، همین بود.
این بازی با افزودن سلاحها و شیوههایی جدید برای کشتن و با یک داستان منسجم و ناب که با پیچش داستانی عالی به اتمام رسید، واقعا سرگرمکننده بود؛ البته در صورتی که مخاطب با خشونت این بازی مشکلی نداشته باشد.
در نهایت این بازی نتوانست از تمام گلولههایی که به سمتش شلیک میشد، جاخالی دهد و در بسیاری از کشورهای غربی ممنوع شد. این موضوع و رده سنی «تنها بزرگسالان» (Adults Only) که برای این بازی تعیین شد، باعث شد تا کمپانی راک استار کمی از خشونت این بازی بکاهد، صحنههای بیش از حد خشن آن را فیلتر بصری کند، نحوه آزاد شدن پایان بازی را تغییر دهد و همچنین سیستم «نمره دهی» به قتلها را به کلی از بازی حذف کند.
ما از بازی GTA: Liberty City Stories فهمیدیم که کمپانی راک استار از آن دسته کمپانیهایی نیست که بازیای قدیمی را با داستانی جدید دوباره عرضه کند. در همین راستا، راک استار برای ساخت بازی GTA: Vice City Stories نیز بجای کپی کردن بازی قبلی، کاراکترهای کاملا جدیدی طراحی کرد، مجموعه موسیقیهای کاملا جدید و جذابی را خلق کرد، کاتسینهای کاملا جدیدی را طراحی کرد و انیمیشنهای مبارزات کاملا جدیدی را برای برادر لنس ونس (Lance Vance) طراحی کرد. در این بازی همچنین سیستمی وجود داشت که بر پیشرفت شما در خارج از بخش داستانی نظارت میکرد.
این بازی دارای یک سیستم مالکیت مناطق برای دارودستهتان بود که تفاوت چندانی با جنگهای دارودستهای بازی GTA: San Andreas نداشت؛ همچنین بخش چند نفره نیز دوباره در این بازی حضور داشت و ساخت بهتر این بازی باعث شده بود که شهری که بازی در آن جریان دارد با جزئیات بسیار بیشتری نسبت به بازی GTA: Vice City رندر شود.
این بازی یکی بهترین بازی های راک استار از لحاظ فنی بود و تمام آنهایی که میخواهند که سری GTA به شهر Vice برگردد، میتوانند با تجربه این بازی به مراد خود دست یابند؛ این بازی خارقالعاده بود.
معمولا تصور میشود که بازی L.A.Noire به تنهایی توسط استودیوی تیم باندی (Team Bondi) ساخته شده است، اما راک استار نیز چند تا از استودیوهایش در سرتاسر جهان را بسیج کرد تا در ساخت این بازی به استودیوی تیم باندی کمک کنند. علاوه بر اینها بازی L.A.Noire تمام نمادهای بازی های راک استار مانند یک مینی مپ در گوشه صفحه و یک دنیای جهان باز ماموریت محور را شامل میشود.
در این بازی، پس از انتخاب یک سری دیالوگ، شخصیت اول این بازی، کول فلپس (Cole Phelps)، کارآگاه شهر لس آنجلس، میتوانست از کوره در برود و یا آرام شود، اما وسعت گزینههای در دسترس بازیکنان به حدی نبود که داستان کلی بازی را تغییر دهد. این بازی پایهگذار بهترین تکنولوژی رندر چهرهای بود که صنعت بازیهای ویدیویی تاکنون به خود دیده است، جاه طلبی بازی L.A.Noire در بهسازی انیمیشنهای صورت برای مشخص شدن دروغ گفتن یا راست گفتن متهمان یا شاهدان در طی بازجویی، تحسین برانگیز است.
بازی L.A.Noire بازی فکری – جناییِ بسیار خوبی بود، از آن نوع بازی های راک استار که وجودش به تنهایی باعث میشود یک گیمر شکرگزار باشد، حتی اگر از آن خوشش نیاید. این بازی دوران قدیمی کارآگاهی آمریکا را به زیبایی و با موفقیت به تصویر میکشد.
همواره نظراتی مبنی بر اینکه بازی GTA IV بدترین بازی سری GTA است، وجود داشته، ولی من همیشه بدلیل فضا، کاراکترها و انگیزه نه چندان خوشایند شخصیت اول این بازی، از آن نمراتی کم میکنم.
در این بازی، نیکو قرار است به آمریکا بیاید و مانند یک رویای آمریکایی زندگی کند؛ با این حال گاهی از او، اعمالی مانند قتل عام یک محله با آرپیجی سر میزند و در نهایت در کاتسین بعدی شکایت میکند که میخواسته زندگی پیشین خود را کنار بگذارد، اما این کشور هم به او اجازه نداده. این موضوع واقعا منطقی نیست، اما خوشبختانه تمام تلاشهای پیشین کمپانی راک استار برای طراحی یک انجین بازیسازی عالی در بازی GTA IV به ثمر نشست و تجلی یافت.
اگر تنها از دیدگاه گیمپلی به GTA IV نگاه کنیم، این عنوان نیز یکی از بهترین بازی های راک استار از نظر فنی بود. تعداد روشهایی که شما میتوانستید به ماموریتها وارد شوید و آنها را به اتمام برسانید تقریبا اینطور به نظر میرسید که به عوامل واقعی بستگی دارد و کاملا واقعی به وقوع میپیوندد. در بازی GTA IV نوعی واقعگرایی وجود داشت که تابحال در هیچکدام از بازیهای دیگر این سری حضور نداشت، واقعگرایی که گاهی با ذات GTA همخوانی نداشت، اما با این حال همین تفاوت باعث شد که این بازی به غولی بزرگ در زمان خودش تبدیل شود.
کمپانی راک استار تمام درسهای مهم را از سری Grand Theft Auto گرفت و آنها را بطور متمرکز در زمینه رانندگی تجلی داد و بازی سوم Midnight Club را عرضه کرد. بازی Midnight Club 3 سریعترین بازی عرضه شده تاکنون است. حتی خودروهای اولیه در این بازی، آن قدر سریع حرکت میکردند که صفحه نمایش شروع به لرزیدن میکرد و در زمان استفاده از نیروی نیترو صفحه به حالت دید تونلی درمیآمد؛ همین موضوع بلافاصله باعث میشد آدرنالین در مغز بازیکن به سمت پایانههای عصبی هجوم ببرد و و حس تجربه صحنه ابرماشینها در فیلم Fast & the Furious به بازیکن القا میشد.
در ابن بازی، مسابقات تکهتکه و چکپوینت به چکپوینت پیش میرفتند، المانی که در ذات سری Midnight Club رخنه کرده بود؛ آزادی عمل بیشتری که در این زمینه در Midnight Club 3 در اختیار بازیکن قرار داده شده بود، باعث شد که این بازی در مقایسه با بازیهای تکراری سری Need For Speed به مانند روح تازهای در ژانر رانندگی محسوب شود. سیستم مسابقات این سری، بدین شکل بود که شما میتوانستید از هر راهی برای رسیدن به چکپوینت بعدی استفاده کنید، شهرهای این بازی با جزئیات بالایی طراحی شده بودند و بهتر از همه اینکه هر سه شهر این سری، سن دیگو، آتلانتا و دیترویت در بازی Midnight Club 3 حضور داشتند.
همچنین در این بازی، سیستم شخصیسازی ماشینها به سطح جدیدی ارتقا یافته بود و مسیرهای آپگرید یک ماشین المانی بود که جای خالی پیچیدگیها در این بازی را پر میکرد. این بازی بیشتر از همیشه حس یک Midnight Club را به بازیکن میداد. بازیکن همواره در این بازی سرگرم مسابقه دادن، آپگرید کردن و سریعتر شدن بود.
12 – Grand Theft Auto: Liberty City Stories
کمپانی راک استار سالها پیش از اینکه بازیهای GTA به گوشیهای هوشمند راه پیدا کنند، غیرممکن را ممکن کرد و شهر لیبرتی (Liberty City) بازی GTA III را در یک کنسول PSP (کنسول پلی استیشن دستی) جا داد.
این بسته الحاقی یکی از بهترین DLCهای عرضه شده برای یک بازی تاکنون است. شما در این بسته الحاقی در نقش تونی سیپریانی (Tony Cipriani) پا به لیبرتی سیتی میگذارید؛ داستان این بسته الحاقی در واقع پیش از وقایع بازی GTA III جریان دارد، با این حال تم کلی این بازی مشابه GTA III است و همان موتورسیکلتها، خودروها، گزینههای پوشاک و فضاهای داخل بازی GTA III در این بازی حضور دارند. به علاوه، کمپانی راک استار برای اولین بار در این بسته الحاقی تصمیم گرفت بخش چندنفرهای را به سری GTA اضافه کند. در آن زمان چند دارنده کنسول PSP میتوانستند دور هم جمع شوند و در مسابقات دث مچ و یا رانندگی با یک دیگر به رقابت بپردازند.
طبیعتا گرافیک این بسته الحاقی، کمی پسرفت داشت ولی این موضوع که بازیکنان میتوانستند GTA را با خود حمل کنند، یک ویژگی انقلابی در آن زمان به حساب میآمد.
بازی Midnight Club: Los Angeles پس از یک وقفه سه ساله در این سری، به بازار عرضه شد؛ این بازی یکی از بهترین بازی های راک استار از نظر گرافیکی بود. در این بازی از المانهای فانتزی و گاهی تمسخرآمیز بازی MC3 کمی کاسته شده بود و تجربهای بالغتر به بازیکنان ارائه میشد.
موتورسیکلتها در این بازی نیز در دسترس بودند و رانندگی با آنها بشدت لذتبخش بود. بازیهای مسابقهای خیابانی زمانی میدرخشند که انواع زیادی از وسایل نقلیه را در اختیار بازیکنان قرار دهند تا آنها بتوانند با هر نوع وسیلهای که میخواهند در یک مسابقه شرکت کنند؛ علاوه بر تنوع انواع وسایل نقلیه، هندلینگ سنگینتر و بهتر در این بازی باعث میشد که در دوران خودش بعنوان یک پدیده شناخته شود.
از انواع مختلف وسایل نقلیه تا طراحی جهان بازی و هوش مصنوعی جالبتر پلیسها، همه و همه نشاندهنده این بودند که این عنوان یکی از بهترین بازی های راک استار است؛ راکاستار در این بازی بهترین مسابقات را طراحی کرده بود، مسابقاتی که انقدر خوب بودند که به بازیکنان التماس میکردند تا آنها را حفظ کنند و در آنها استاد شوند.
میتوان گفت که کمپانی راک استار گیمز با ساخت بازی GTA V هرچه در چنته داشت را بکار برد. این کمپانی پس از طی کردن قلههای ترقی و با در اختیار داشتن چند تا از بهترین فرنچایزهای بازیهای ویدیویی، سرمایه بسیاری جمع کرد و بیشتر آن را در ساخت یکی از گرانترین و تحسین برانگیزترین بازیهای تاریخ بکار برد.
اینچ به اینچ دنیای بازی GTA V تا حد عجیبی کارشده و پولیششده بنظر میآیند. از نمای زیرین یک موتور چهارچرخ بگیرید تا طراحی هزاران NPC مختلف، همه و همه با جزئیات بالایی کار شدهاند. همچنین طوری که انجین RAGE در این بازی به هرچیزی که سر راهش بگذارید، واکنش نشان میدهد واقعا صحنههای تحسین برانگیزی را رقم میزند.
زیبایی تماشای تبدیل شدن روز به شب در این بازی چیز دیگری است. این بازی حد اعلی تمام آن چیزیست که ابتدا در سال 1997 توسط راک استار پایه گذاری شد؛ یک دنیای زنده و پویا که به راحتی میتوان در آن غرق شد. در مقایسه با دیگر GTAها، سخت است بگوییم که داستان، کاراکترها و شوخطبعی GTA V بهترین است، اما ایده نابی که در طراحی این بازی بکار رفته، یک دستآورد فوقالعاده میان بازی های راک استار به حساب میآید.
یکی دیگر از بازی های راک استار عنوان Max Payne 3 است که نسخههای قبلی آن به دست استودیوی رمدی ساخته شده بود. Max Payne 3 یکی از آن بازیهایی بود که اولین بار، به بدترین شکل به دنیا معرفی شد. راک استار تصمیم گرفت تا مکس پین جدیدی که کچل بود، پیراهنی هاوایی بر تن داشت و در ساحلهای برزیل قدم میزد را بعنوان اولین تصویر از Max Payne 3 نشان دهد؛ تصویری که از مکس پین پیشین، آن کارآگاه نیویورکی که ما میشناختیم و دوست داشتیم، از این دورتر نمیتوانست باشد.
البته در نهایت، بسیاری این بازی را صرفا به خاطر تفریح تجربه کردند، درست همان طوری که مکس دیگر اهمیتی به هیچچیز نمیداد: او سرش را تراشیده بود، پیراهنی ضایع برتن کرده بود و با طنزی تاریک میگفت که زندگیاش چقدر به گند کشیده شده است. چه زندگیای بود. حضور سوم مکس در بازیهای ویدیویی که با قلم دن هاوزر نوشته شد، لحنی کاملا متفاوت با دو بازی قبلی سری مکس پین داشت. مکس پین به مردی با زندگی تاریکتر و ماهر در توصیف ناگواری زندگی خودش در یک جمله، تبدیل شده بود.
گیمپلی این بازی کهکشانی بود؛ زیرا که کمپانی راک استار حداکثر سرمایهاش را برای ساختن بهترین سیستم مبارزاتی که یک بازی شوتر سوم شخص میتواند داشته باشد، هزینه کرد. مهمترین ویژگیهای این بازی، فیزیک قوی و صحنههای اسلو موشن بودند. شما باید مکس را در مسیر مراحل رهبری میکردید، مکسی که با خودش احساس پشیمانی و غم عمیقی را حمل میکرد.
من میتوانم بگویم که Max Payne 3 یک شاهکار بود، محصولی که اگر یک طرفدار ژانر اکشن آن را تجربه نکرده، باید طوری دنبالش باشد که انگار از پیش از زمان انتشار اولین تریلر آن، منتظرش بوده است.
در سال 2004 زمانی که راکاستار با انتشار بازیهای GTA III و Vice City در تخت پادشاهی صنعت بازیهای ویدیویی لم داده بود، این سوال در ذهنها بوجود میآمد که این کمپانی مگر تا چه حد میتواند حد و مرز بازیها را به عقب براند. بازیهای GTA III و Vice City ایده یک دنیای پشت مانیتور را از اول توصیف کردند، با این حال زمانی که ما چشممان به بازی San Andreas افتاد، این ایده باری دیگر متلاشی شد و تصویر دیگری از یک دنیای مجازی قابل تعامل در ذهنها بوجود آمد.
بسکتبال بازی کردن در یکی از زمینهای بسکتبال محله گروو استریت (Grove Street)، سقوط آزاد از کوه چیلیاد (Mt. Chiliad)، پوشیدن کت و شلوار برای قمارکردن در کازینو لاس ونتوراس (Las Venturas)، دزدیدن یک هواپیما از فرودگاه، همه و همه ویژگیهای بودند که GTA San Andreas با آنها خود را به استانداردی جدید در ژانر جهان باز بازی های راک استار تبدیل کرد. این بازی دهه 90، دوران اوج موسیقی رپ را به تصویر میکشد و یکی از بهترین مجموعه موسیقیهای تاریخ بازیهای ویدیویی در آن حضور دارد؛ موسیقیهایی که تکتک بخشهای این بازی را به تجربهای منحصر بفرد تبدیل میکنند.
تنها چیزی که جلوی پیشرفت بیشتر این بازی را میگرفت، استفاده کمپانی راک استار از تکنولوژی GTA III برای ساخت این بازی بود. بازی San Andreas همچنین شامل برخی از بدترین ماموریتهای تاریخ GTA میشد، زیرا که در این ماموریتها تکالیفی برای بازیکن معین میشد که سیستم کنترل این بازی برای انجامشان مناسب نبود.
تمام دنیا یک طرف، GTA: Vice City یک طرف دیگر. بازیای که گاهی اندکی از طراحی ضعیف ماموریتها رنج میبرد، اما با این حال، اکثر این بازی مانند ترکیبی از چیزهای مورد علاقه مردم در دهه 80 میلادی بود. لباسها، وایس سیتی (یا همان میامی) شهر آفتاب، ماشینهای اسپرت با ظاهری عجیب و غریب که مخصوص دهه هشتاد بودند، موسیقی بازی که گلچینی از بهترین آهنگهای دهه 80 و فرهنگ آن دوره بود، همه و همه اینها باعث شدند که نسل جدید با فرهنگ و موسیقی یک دوران فراموششده ارتباط برقرار کند و این بازی خودش را بعنوان یکی از بهترین بازی های راک استار و سری GTA ارائه کند.
تنها یک بازی یا مجموعهای از کاراکترها، مراحل و لحظات نبود؛ این محصول یک جنبش فرهنگی بود. در بخش گیمپلی، کمپانی راک استار ویژگیهای جدید بسیاری مانند بیرون پریدن از ماشین در حال حرکت، شنا کردن و پنچر کردن تایرها با شلیک به آنها را اضافه کرد، اما تمام جنبههای این بازی بصورت یک پکیج کامل برای به تصویر کشیدن یک دوره فراموش شده از تاریخ و فرهنگ بود؛ کاری که تاکنون هیچ بازی دیگری نتوانسته به خوبی GTA Vice City آن را انجام دهد.
کسی بجز عده محدودی از خورههای سینما، تا سال 2005 چیزی از The Warriors نشنیده بود، در سال 2005 این آیپی با انتشار یک بازی از سوی کمپانی راک استار حیاتی دوباره پیدا کرد و حدود 26 سال پس از عرضه فیلماش، به نسلی جدید از مخاطبان معرفی شد.
مشخصا پروژه ساخت بازی The Warriors برای کمپانی راک استار یک پروژه دلی محسوب میشد؛ کمپانی راک استار با ساخت این بازی، سعی داشت تا ژانر بزن بزنهای قدیمی را دوباره زنده کند. این بازی قابلیتهایی از قبیل ضربات نزدیک استخوان شکن، دستور دادن به دارودسته خود و مینیگیمهایی مانند دزدیدن پخش یک اتومبیل را در اختیار شما قرار میداد؛ انگار این بازی یک GTA قدیمی بود که سمت و سویی معنوی داشت. به این علت میگویم این بازی سمت و سویی معنوی داشت که فرقههای خاصی با اعتقادات خاص در این بازی وجود داشتند. شما در این بازی با دارودستهها و فرقههایی مانند دارودسته Baseball Furies که صورتشان را رنگ میکردند یا دارودسته Lizzies که همگی زن بودند، مبارزه میکردید.
اقتباس راک استار از The Warriors یک حرکت نبوغآمیز بود؛ این کمپانی، رویدادهای قبل، همزمان و بعد از فیلم The Warriors را به تصویر کشید، همین موضوع بهترین و وسیعترین منبع ممکن را در اختیار تیم سازندگان قرار میداد تا هر کاراکتر و هر داستانی که میخواهند در این دنیای عظیم خلق کنند.
امیدواریم در آینده بازی های راک استار بخشهایی از سیستم مبارزات بینقص بازی The Warriors را به کار گیرند.
زیبایی بازی بیپروای Manhunt در داستان آن است. برخلاف داستان سری بازیهای GTA که داستانی واقعگرایانه از زندگی یک ستمدیده با شانس کمی برای موفقیت را روایت میکردند، داستان بازی Manhunt وقایعی غیرمعمول را روایت میکند. در داستان این بازی، شما در موقعیتی نامساعد قرار دارید و باید برای زنده ماندن بجنگید، زیرا شخصی به نام لیونل استارکوتر چندین دارودسته خلافکار استخدام کرده تا بخشهایی از شهر را اشغال کنند و همه را بکشند تا خودش بتواند فیلم جنجالی «آخرین مرد زنده» را با استفاده از این صحنهها بسازد.
با چنین سناریو ترسناک و سادهای، شما به تدریج در این بازی از قتلهای درب و داغان با دست خالی، به قتلهای مخفی با یک کیسه پلاستیک یا تکهای شیشهای پیشرفت میکنید و با طرقی بیشتر سلاحهایی مانند تفنگها، چکشها و در نهایت اره برقی برای کشتن در اختیارتان قرار میگیرند.
زمانی که شما به آمیخته شدن با سایهها عادت کردهاید و سرکوبگرانتان را تک تک به قتل رساندهاید و ارهبرقی به دست، خود را به لیونل استارکوتر میرسانید، یکی از احساساتی ترین لحظات بازی های راک استار رقم میخورد.
بسیار سخت است که تصمیم بگیریم که میان بازیهای GTA Vice City و San Andreas و GTA III کدام یک بهترین بازی محبوبترین فرنچایز دنیاست. اگر بطور کلی به این فرنچایز بنگریم و المانهای فرعی دنیای جهانباز این سری را فاکتور بگیریم، GTA III عنوان بهترین GTA را کسب خواهد کرد.
این بازی دارای داستانی جنایی، باورپذیر و سرراستی بود؛ برخلاف بازیهای Vice City و San Andreas، در این بازی هیچ ماموریت بدی مانند ماموریت کنترل از راه دور یک هلیکوپتر کوچک و یا کنترل یک هواپیمای اسباب بازی برای کشتن گنگسترها وجود نداشت. بازی GTA III به لطف کوچک بودن دنیایش (البته از دیدگاه کنونی)، از گرافیک خوبی بهرهمند بود؛ موضوعی که همچنین باعث شد GTA: Liberty City نیز دارای هویتی هیجانانگیز و به یاد ماندنی باشد.
دست انداختن عابران پیاده در این بازی بشدت خندهدار است، مجموعه سلاحهای در دسترس بطرز بینقصی گوناگون است و سلسله خودروهایی که شما تنها با پیدا کردن آزادشان میکنید، باعث میشود نابودگری شما از پورتلند تا لب ساحل شهر GTA III گسترده شود.
GTA III همانقدر که زمان خودش شاهکار بود، هماکنون نیز شاهکار و یکی از به یادماندنیترین بازی های راک استار گیمز است؛ عرضه این بازی باعث تحول ژانر جهانباز شد و این ژانر را به اوج خود رساند، از آن زمان هر بازیای که هرنوعی از آزادی در گشت و گذار را در اختیار بازیکنان قرار میدهد، بهگونهای محصول وجود بازی GTA III است. تنها مشکل این بازی، سیستم نشانهگیری آن بود که اگر این بازی را همین امروز شروع کنید، این مشکل کوچک نیز به هیچوجه مانع تجربه کردن یکی از بهترین بازی های راک استار نمیشود.
شاهکار بودن این بازی، نشان دهنده آن است که بازی های راک استار لزوما نیازی به یک بودجه عظیم برای خوب بودن ندارند. کمپانی راک استار انجین بازی GTA را در ساخت بازی Bully به کار گرفت و فلسفه طراحی این بازی را به یک دبیرستان برد. در بازی Bully المانهایی مانند جنگهای گنگستری، شلیک گلولهها و رانندگی دیوانهوار، با جنگ بین بچههای شر و بچه مثبتها، تیروکمانهای کودکانه و اسکیت بردها جایگزین شده بودند.
با اینکه بسیاری فکر میکردند که بازی Bully خشونت و قلدری میان دانشآموزان را رواج میدهد، اما قضیه اصلا این نبود و بازی Bully در اصل راجع به نگه داشتن صلح بود. بله شما در این بازی میتوانید بخش آنارشیست خود را در رفتارتان تجلی دهید و با یک بمب بدبو به معلمی حمله کنید، اما هدف و کلیت داستان این بازی بدین شکل نیست.
در نهایت این بازی از اعتبار و مکانیکهای سایر بازی های راک استار مانند سری GTA استفاده کرد تا سلسله بزرگشدن یک نوجوان و تبدیل شدناش به یک جوان بالغ را به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر بکشد. موسیقی این بازی دقیقا حس موسیقی فیلمهای هری پاتر و مدرسه هاگوارتز را به بازیکن القا میکرد، در عین حال این بازی از ساعت سیستم شما استفاده میکرد تا مطمئن شود شما در زمان کریسمس با چکمه بیرون بروید و همواره گوله برفی در دستتان باشد تا برای دفاع از خودتان علیه آن بچههای مثلا عالی و بینقص آماده باشید.
همه اینها چیزهایی هستند که باعث میشوند هویت بازی Bully اینقدر دوستداشتنی باشد و تبدیل به یکی از محبوبترین بازی های راک استار شود. کمپانی راک استار گیمز باید در نقطهای یک دنباله برای این بازی شاهکار عرضه کند.
کیفیت خاصی در کنترلهای بازی Red Dead Redemption وجود دارد، که آن را تبدیل به یکی از بینقصترین بازی های راک استار میکند. همه چیز، از شیوهای که جان مارستون (John Marston) برای احترام کلاهش را تکان میدهد بگیرید تا غروب آفتاب در افق یک روز بیابانی دیگر، تهمایهای سینمایی و کیفیتی بینقص را به انسان القا میکند.
حتی خود داستانی که در Red Dead Redemption در آن پیشروی میکنید نیز بسیار تاثیرگذارتر و ظریفتر از دیگر محصولات راک استار بنظر میآید. اگر لحظهای بستن دست و پاهای راهزنان را رها کنید و روزنامهای بخوانید، ممکن است فروشگاهی را پیدا کنید که نیازمند خز حیوانات خاصی است و اگر این خزها را در اختیار داشته باشید، آنها را از شما خریداری میکند. در حیات وحش دنیای وسترن بازی سفر میکنید تا خزهای مورد نظر را بدست آورید و با هرچیزی که سرراهتان قرار میگیرد، مانند توقف برای کمک به کسی که در حال خفت شدن است یا بازگرداندن اسبی گمشده به صاحباش، دست و پنجه نرم کنید و در نهایت میتوانید از آدرسی که در آگهی آن فروشگاه نوشته شده بود، استفاده کنید تا آن را پیدا کنید و پوستها و خزهای موردنظر او را به قیمت خوبی بفروشید.
تمام ویژگیهای این بازی، نشان دهنده سطحی از تعاملی بودن دنیای بازی و مهارتی استادگونه در ساخت بازیهای ژانر جهان باز است که شما در هیچ بازی دیگری به جز بازی های راک استار گیمز آنها را پیدا نمیکنید. به همه نکات ذکر شده، یکی از بهترین داستانهایی که تابحال نوشته شده و از دیدگاهی فلسفی – سیاسی – اجتماعی در زمینههایی مانند قدرتِ ثروت، قدرت دین و قدرت هدف و امید، کند و کاو میکند و پایانبندی که به شما اجازه میدهد انتقام مرگ خودتان را بگیرید را اضافه کنید تا Red Dead Redemption را بدست آورید.
زمانی که سطح کیفیت اینقدر بالاست، بازی Red Dead Redemption 2 به راحتی میتواند بهمانند بازی اول این سری باشد، از طرفی دیگر بینقص بودن در بازی اول Red Dead Redemption به دنیا نشان داده شده است و هرکسی قبل از اینکه RDR2 را تجربه کند، ابتدا باید سانتیمتر به سانتیمتر این شاهکار سال 2010 را کند و کاو کند.
دنباله Red Dead Redemption شرکت راک استار گیمز چیزهای زیادی برای اثبات کردن داشت. همانطور که گفتیم، نسخه اول این بازی یکی از بهترین عناوین جهان باز به همراه یکی از بهترین داستانهای بازگو شده در بازیهای ویدیویی است. با توجه به اینکه Red Dead Redemption 2 قرار بود پیش درآمدی برای عنوان اول محسوب شود و داستان گروه ون در لیند را بازگو کند، همین امر باعث تردید طرفداران درمورد آن شد. با این وجود بعد از صبر بسیار زیاد، بالاخره این بازی راک استار گیمز عرضه شد و همه را از همه جهت شگفت زده کرد.
در این بازی شاهد یک دنیای فوق العاده پیچیده با شخصیتهای قابل تعامل، اکوسیستمهای واقع گرایانه و سایر شبیهسازیهای تاکتیکی و واقع گرایانه هستیم که باعث میشود تفاوت قابل توجهی میان رد دد 2 و سایر عناوین AAA به وجود آید. در این بازی راک استار گیمز فعالیتهای بسیار زیادی را میتوان انجام داد و تمامی محیطهای آن از قلههای برفی گرفته تا شهرهای کوچک و کمپها به زیبایی تمام طراحی شده است که شخصیتهای مختلف آن در حال گذراندن زندگی در غرب وحشی هستند.
داستان Red Dead Redemption 2 هم بخش فوقالعادهای از آن را در کنار این دنیای زیبا تشکیل میدهد. این بار به جای جان مارستون در نقش آرتور مورگان بازی میکنیم. دیدن نحوه ارتباط مورگان با رئیس گروه یعنی داچ و سایر اعضای تیم در طول داستان، فوق العاده است. در بازی به اندازه کافی صحنههای اکشن در قطار یا خانههای مجلل وجود دارد تا شما را همواره به ادامه آن ترغیب کند و خسته کننده نشود. جاه طلبی شرکت راک استار گیمز در این بازی موج میزند و قطعا رد دد 2، بهترین بازی راک استار گیمز تاکنون است.