درود!
برای اولین نوشته، بهتر است به هشتمین قسمت فصل دوم سریال "تو" بپردازیم.
شاید دیده باشید یا نه، اما به عنوان نوشته اول، بخوانید.
قسمت هشت غالباً از جایی شروع میشود که "جو" مجبور است ظرف تنها 16ساعت به قول معروف، قال قضیه را بکند و از شهر فرار کند. زارت!
اما طبق مراحل تمام قسمتهای پیشین، بازهم درگیر کارهای نمایشنامهطور برادرِ دوستدخترِ سابق خود، "فورتی" میشود و طی یک عملیات غرورآفرین، به هتلی منتقل شده و به اجبار در قرنطینه به کمک خواهر صاحبخانۀ شان، "اِلی"، به این ریشویِ بچهسال کمکرسانی ادبی میکند.
مشکل از جایی شروع میشود که نمونۀ اولیه از کار به اتمام میرسد، "فورتی" ارضاء فکری نمیشود و از پنجره فرار میکند.
شخصیت اصلی هم دنبال وی به گفتۀ خودش پس از گشتن شش بار (شش بار نه شش بار)، به وی میرسد، سودایی طبیعی میندازد بالا و پس از مشاهده یک صحنه مازوخسیت - سکسیستی از "فورتی"، متوجه چیزخور شدن خودش شده و خرامان خرامان با خشمی روزافزون به بیرون هدایت میشود.
خب من هیچچیز راجع به نوشتن نمیدانم و ببخشید اگر تابحال حوصلۀتان سر رفت.
و در ادامه با کلی صحنه توهمزا ناشی از LSD برمیخوریم که همۀ اینها فدای سر یک تار موی شما!
نکته اصلی اینجاست:
همه توهمها از شماره اتاق هتل رخ میدهد!
دقیقاً!
جک نیکلسونِ درخششِ کوبریک، همیجا به توهم دستپیدا کرد و هم این جیگر.
جیزز کرایست این چی بود نوشتم. خخخ.