TIREZ SUR LE PIANISTE
1960 اثر فرانسوا تروفو
به پیانیست شلیک کنید اثری است که جنایت، داستان های عاشقانه و کمدی اسلپ استیک را باهم ترکیب کرده است؛ یکی از نخستین فیلم های فیلمساز بزرگ فرانسوی و از سردمداران موج نوی فرانسه ،فرانسوا تروفو . فیلمی تلخ در باب مسائلی که درخاطرات باقی می مانند و و محو شدنی نیستند . مسائلی که اثر مستقیمی بر تصمیم گیری ها و انتخاب های ما و شیوۀ گذران زندگیمان میگذارند.
فیلمی با سکانسی در دل تاریکی که شاهد تعقیب یک مرد _چیکو با بازی آلبر رمی _ توسط یک اتوموبیل که سکانس نسبتا ضعیفی است آغاز می شود. در ادامه چیکو که تا حدی از دست آن اتوموبیل و دو گنگستر پیپ بر لب سواره برآن گریخته است با مردی ناشناس روبه رو می شود و با او در حالتی که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است گپ می زند و پیاده روی می کند. دیالوگ ها در این سکانس به شدت نو و ساختار شکن هستند .
چیکو خطاب به مرد:
«تو مرا نميشناسي، پس به راحتي ميتوانم با تو صحبت كنم.»
اینجا تروفو بر کلیشه های روابط بین انسانها می تازد . او شناختی پیشین از فرد ا عللی بر بروز یک پیشداوری بین افراد می معرفی می کند . مرد ناشناس یک مرد خانواده دار است که از دل سنت بیرون می آید . در اینجا تروفو مدرنیسم و از بین رفتن ارزش خاانواده در این دوره را نقد می کند و بر علیه آن قلم می زند. مرد ناشناس :
«من عاشق زنم بودم، وقتي بچهام متولد شد بيشتر عاشق زنم شدم»
در سکانس بعد ما باشخصیت اصلی چارلی (با بازی شارل آزناوار ) _برادر چیکو_ آشنا می شویم که چیکو پیش او میرود . در یکی از نخستین این صحنه ها ما با میزانسن موج نویی آشنا می شویم که با جداسازی ها و شم هنری فرانسوا تروفو ادغام شده است.
پس از صورت گرفتن یک گفتمان بین دو برادر و فهمیدن طرز فکر آن ها در باب بورژوا و نفرت از بورژوا دو گنگستر سر می رسند و چیکو را تعقیب می کنند و در نهایت چیکو با کمک برادرش می تواند دوباره از دست آن دو بگریزد.
در سکانس بعدی که به شدت شاعرانه است ما چارلی را می بینیم که عاشق دختری است که در همان کافه کار میکند_لنا با بازی ماری دوبوآ _ . سکانس پیاده روی این دو با آن کلوز آپ های پر معنا و احساسیش بسیار دلچسب هستند_ دستي كه هر دم مايل است دستهاي لنا را بفشرد و يا دور گردنش حلقه بشود _.
طی این سکانس لنا متوجه می شود که توسط دو نفر _ همان دو گنگستر پیپ بر لب_ تعقیب می شوند و برای نشان دادن چهره این دو به چارلی از آینۀ آرایشگریش استفاده می کند .
نمای در راستای تحولات موج نو ؛هر چند تصویر در آینده دارای مشکلات اساسی میزانسنی است و منسوخ شده ولی باز هم خلاقانه است و شچم نواز و در این اثر به شدت خلاقانه جای میکیرد.
در سکانس های بعدی ما به هویت حقیق چارلی از طریق یک پوستر درخانۀ لنا و یک فلش بک درست پی میبریم.
نام حقیقی او ادوارد سارویان (SAROYAN) نوازندۀ مشهور کنسرت هاست که پس از خودکشی همسرش به دلیل خیانت درقبال همسر برای پیشرفت همسر ،زندگی مرفه و بورژوایی خود رها کرده و گمنامی و آوارگی را برگزیده است. در این فلشبک ما شاهد یک از دوراهی های انسانی چارلی هستیم و عواقبی که از این انتخاب میسر می شود . ترک کردن همسرش یا ترک نکردن و قبول او . اگر چارلي اتاق را ترك نميكرد ترزا از پنجره خود را به پايين نميانداخت و او بعد از اين ماجرا انسان ديگري با نام چارلي كوهلر نميشد و به آن زندگی بورژوایی و مرفه خود در کنار همسرش ادامه می داد .
پس از رخ دادن اتفاقات مختلف نظیر کشته شدن مسئول کافه توسط چارلی و دزدیده شدن برادر کوچک تر چارلی توسط دو گنگستر ،می رسیم به یک سکانس مهم و خلاقۀ دیگر که هنر تروفو باز هم خودنمایی میکند . یکی از دو گنگستر به برادر کوچک چارلی میگوید که قسم می خورم مادرم بمیرد اگر دروغ بگویم. در یک برون برش(نمایی که چند لحظه ای نمای بصری یک موضوع یا سوژه را متوقف می کند تا چیز دیگری را نشان دهد) زنی پیر که مادر گانگستر است، دستش را به سینه اش می برد، به پشت می افتد و چند لحظه ای دست وپا میزند و جان می دهد. در صحنه بعد، پسرک می گوید ((حرفت را باور می کنم)) و گانگستر پاسخ می دهد ((من همچین حرفی زدم؟)) و فیلم داستان خود را از سر می گیرد.
و سر انجام می رسیم به سکانس پایانی یا فینال فیلم. جایی که چارلی به همراه برادر فراریش در یک خانۀ روستایی سکونت می گزیند و لنا به او میگوید که می تواند با معرفی خود به پلیس ها + شهادت همسایه ها نزد پلیس دیگر تحت تعقیب نباشد و دوباره سر کارش برود. زمانی که چارلی به درون خانۀ روستایی می رود دوگنگستر و برادر کوچک چارلی سر می رسند و زمانی که برادری کوچک از دست آن دو گنگستر میگریزد آنها به سمت او تیر مینند و برخی از آن تیرها بهلا برخورد می کند و پس از یک درگیری بین گنگستر ها و برادران چارلی و فرار کردن دوباره برادر فراری چارلی از دست آنها و تعقیبی دوباره لنا در آغوش چارلی جان می دهد . باز هم همان مسئلۀ انتخاب و از خلل آن سرنوشت ،اگر برادر چارلی از دست آن دو گنگستر فرار نمی کرد موجب می شد که لنا تیر نخورد و کشته نشود و بتواند کنار چارلی یک زندگی سرشار از عشق و محبت را تجربه کند و از زندگی لذت ببرد .
پیانیست را بکشید/ به پیانیست شلیک کنید / SHOOT THE PIANO PLAYER / TIREZ SUR LE PIANISTEاثر بسیار مهمی است ،یک اثر ناب از موج نو که بسیاری از مولفه های آن را می توان در تک تک صحنه های آن مشاهده کرد .اینجا عاشق پر شور سینما ، فیلم های رده B امریکایی را با حال و هوا و ذائقۀ متلون و بازیگوش فرانسوی بازسازی می کند . فیلمی سرشار از تغییر لحن ، تغیر ژانر و تغییر جهت و ثمرۀ خودآگهی جسورانه و اعتماد به نفس .
نمره منقد : 8/3
محمد مهدی صفری تنها