محمد مهدی صفری تنها
محمد مهدی صفری تنها
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

داستان زندگی کسی که هیچ اتفاقی برایش نمی افتد (( اوبرتو د شاهکار نئورئالیسم ))


UMBERTO D 1952

ایتالیا / درام

کارگردان : ویتوریا دسیکا

اومبرتو یک مرد مسن و یک کارمند بازنشسته از طبقه متوسط جامعه است که دچار فقر و تنگ دستی است که به‌دلیل مشکلات زندگی‌اش می‌خواهد که دست به خودکشی بزند ولی از انجام آن عاجز است، زیرا نه می‌تواند کسی را پیدا کند که از سگش نگهداری کند و نه دلش می‌آید که آن را بکشد. در موازات داستانِ زندگی اوبرتو ما شاهد زندگی یک مستخدمۀ جوان هم هستیم که پیش از ازدواج حامله شده‌ است و از معدود کسانی است که در حق اومبرتو خوبی می‌کند و او را همچون پدرش دوست می‌دارد.
اومبرتو د از معدود فیلم‌های تاریخ است که ازدریچه رئالیسمِ حقیقی به جهان می‌نگرد و به ما انسان بودن و حتی سگ بودن حقیقی را نشان می‌دهد. اومبرتو د به ما نشان می‌دهد که سینمای حقیقتاً واقع‌گرا، یعنی سینمای ((استمراری زمانی))، چگونه باید باشد. دوصحنه از اومبرتو د گواه این نظریه است: در این دو‌ مورد مسئله آن است که زمان روزمره -تداوم صرف تصویر کسی است که اتفاقی برایش نمی‌افتد- کیفیت و درام پیدا می‌کند.
۱. صحنه‌ای را به‌یاد بیاورید که اومبرتو وارد اتاقش می‌شود و چون گمان می‌برد که تب دارد به بستر می‌رود.
۲. سکانسی که مستخدمه از بستر در حالتی که چهرۀ خنثایی دارد بلند می‌شود و به سمت آشپزخانه می‌رود و در قوری آب می‌ریزد، کبریت را به دیوار می‌کشد و تلاش می‌کند گاز را روشن کند و روی صندلی می‌نشیند و در حالتی دراماتیک و به شدت درون‌گراوار اشک بر گونه‌اش جاری می‌شود و در همان حال دانه‌های قهوه را آسیاب می‌کند.
این‌ دو سکانس بی‌گمان حد نهایی بازیگری در این نوع خاص از سینما است، آن هم در سطحی که می‌توان ((موضوع نامرئی)) نامیدش، منظور از این اصطلاح موضوع است که در واقعیتی که نشان می‌دهد کاملا حل شده‌است؛ درحالی که وقتی براساس داستانی فیلم می‌سازیم، داستان به ذات خود همچون اسکلتی بدون گوشت باقی می‌ماند؛ و همیشه می‌توان داستان فیلم را نقل کرد. در اینجا با نوعی گزارش سینمایی و مشاهدۀ مبهوت کننده و انکارناپذیر وضعیت بشر سروکار داریم.
یکی از نکات مهم فیلم اوبرتو و شیوۀ روایت دسیکا و زاواتینی در عدم پیروی از هنر حذف است، حذف نوعی فرایند روایتی است؛ ذاتاً منطقی است و بنابراین انتزاعی هم هست؛ بر تجزیه‌وتحلیلِ گزینش مبتنی است؛ وقایع را بر حسب جهت کلی دراماتیکی سازمان می‌دهد که رویدادها را به تسلیم شدن به آن وا می‌دارد. برعکس، دسیکا و زاواتینی می‌کوشند هر رویداد را به چند رویداد فرعی و هر یک از آن‌ها را به رویداد‌های فرعی‌تر تقسیم کنند، و این روند تا آخرین حدی که می‌توانیم آن‌ها را در زمان درک کنیم ادامه می‌یابد.

منبع: سینما چیست؟ اثر آندره بازن ترجمۀ محمد شهبا

نمره : 85

محمد مهدی صفری تنها

اومبرتو دنئورئالیسمویتوریا دسیکا و چزاره زاواتینیآندره بازنمحمد مهدی صفری تنها
دانشجوی کارگردانی تلویزیون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید