محمد مهدی صفری تنها
محمد مهدی صفری تنها
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

فتوپلی و مانستربرگ

فتوپِلی

نظریه پردازان اولیه‌، تلاش داشتند به سینما مقام یک هنر اعطاء کنند. اینان بر این باور بودند که سینما با سایر هنرها برابر است چراکه آشفتگی و بی‌مفهومی دنیا را به ریتم و ساختار مستقلی بدل می‌کند.
نظریه‌ی نظام‌مند فیلم ریشه‌های خود را در اولین بررسی جامع درباره رسانه‌ی فیلم جست‌وجو می‌کند: فتوپِلی: یک بررسی روان‌شناختی نوشته‌ی هوگو مانستربرگ، فیلسوف و روان‌شناس دانشگاه هاروارد(۱۹۱۶). نویسنده که متأثر از فلسفه نوکانتی و تحقیق در روان‌شناسیِ دریافت و نیز تحت تأثیر دانشی بود که در برگیرنده تعداد اندکی از فیلم‌ها به نظر می‌ رسید، نخست شرم داشت که در سالنِ فیلم دیده شود. مانستربرگ دربارهٔ فیلم، به عنوان هنر ذهنیت گرایی، اظهار می‌کند در این هنر از همهٔ سازوکارهایی تقلید می‌شود که خودآگاهی دنیای محسوس را شکل می دهند. " فتوپلی از طریق غلبه بر شکل‌های دنیای بیرونی که مکان، زمان و علیت هستند، و از طریق تطابق رویداد‌ها با شکل‌های دنیای درونی که توجه، خاطره، تخیل و عاطفه هستند، داستانی انسانی را بیان می‌کند... این رویداد‌ها از طریق وحدت کامل طرح و شکل تصویری به انتزاع کامل از دنیای واقعی می‌رسند".
مانستربرگ همواره بیشتر به جانب بیننده توجه دارد تا جانب سینماگر. اساساً او اعتقاد دارد که تماشاگرِ یک فیلم، خلاق است؛ نه فقط در آن حد نظریهٔ استمرار دید متداول است بلکه، علاوه بر آن و مهم تر از آن، به این نحو که تماشاگر در واکنش خود حقیقتاً آنچه را بر پرده می‌بیند تکمیل می‌کند. یک توضیح همه پذیر برای توانایی ما در مورد تجربهٔ  حرکت در فیلم‌ها این است که در شبکیهٔ چشم، تصویر تابانده شده بر پرده، در مرحلهٔ تاریکی یک بیست و چهارم ثانیه‌ای میان کادرهای نمایش داده شده حفظ می‌شود. بنابراین کادری که متوالیاً به نمایش در می‌آید به پسِ تصویری از کادر پیشین می‌پیوندد، بدین شکل برای تماشاگر توهمی از حرکت در تصویر به وجود می‌آید. مانستربرگ همچنین تجربهٔ تماشای نور متحرک را ذکر می‌کند و برای اثبات استدلالش در این مورد که((حرکت ظاهری به هیچ نتیجهٔ صرف یک پس تصویر نیست)) و ((مطمئناً چیزی بیش از ادراک مراحل متوالی حرکت است)) به واژهٔ  جانشینی[Subestitution] می‌رسد. او نتیجه می‌گیرد که حرکت، با کنش ذهن به تصاویر بدون حرکت اضافه می‌شود.
این تز، به وضوح براساس نظریهٔ روان‌شناسی گشتالت شکل گرفته که ذهن، تمایل دارد در حین ادراک، پیکربندی[Configuration] عناصر گوناگون را در یک شکل یا ساختار معین تکمیل کند. با این اصلِ مسلم در مورد ادراکِ خلاق، مانستربرگ به تأمل در ادراک جزء به جزء حرکت و آگاهی[consciousness] بیننده در مورد عمق می‌رسد.
مانستربرگ در مقدمه‌‌ی کتاب فتوپلی، میان پیشرفت‌های درونی و بیرونی سینما تمایز قائل می‌شود. اولی به اصول زیبایی شناسی ارتباط دارد و دومی به تکامل ابزارهای ابتدایی سینما همچون کینِتوسکوپ و رسیدن آنها به جایی که اولین فیلم‌هایی با ساختار منسجم و فرمال ساخته شدند.
از نظر او اگر فیلم را منبعی برای سرگرمی و لذت زیبایی‌شناختی تصور کنیم گویی آن را چون اتاق تاریک عکاسی پنداشته‌ایم که تنها تفاوتش در این است که عکس‌ها را پشتِ سرهم نشان می‌دهد. از سوی دیگر اگر مؤلفۀ اساسی فیلم همان تلفیق منظرهای گوناگون به صورت یک جریان پیوسته باشد، باید به دوران فناکیستوسکوپ فکر کنیم که در آن، علایق نسبت به سینما تنها جنبه علمی داشت. ولی آنچه به راستی علاقه‌ی مانستربرگ را جلب می‌کرد، شکل‌های درونی سینما بود؛ تکامل زبان فیلم که قسمت‌های پراکنده را به صورت((هنری جدید و امیدبخش)) در می‌آورد. از نظر مانستربرگ انتخاب عناصر دلالت‌گر و هدفمند باعث می‌شود تا هرج و مرج حسی تبدیل به دنیای فیلم شود. پس مانستربرگ هم به زیبایی شناسی و هم به روان‌شناسی علاقه دارد. به زعم او، گسترش مکان و زمان در فیلم از طریق نمای درشت، جلوه های ویژه و تغییر سریع صحنه‌ها به وسیلهٔ مونتاژ باعث می‌شود تا فیلم از محدودیت‌های تئاتر رها شود. همین فاصله فیلم از واقعیت فیزیکی است که آن را وارد قلمرو ذهن می‌کند.
وی با دنباله روی از سنت ایده‌آلیسمِ فلسفی، که طبق آن، تفکر‌ واقعیت را شکل می‌دهد، استدلال می‌کند که فیلم واقعیت سه‌بعدی را مطابق با قوانین تفکر بازسازی می‌کند. سینما برخلاف تئاتر با غلبه بر اصول مادی، دنیای محسوسات را از قید و بند مکان، زمان و رابطه‌ی علت و معلولی رها می‌سازد و در عوض، آن را به طرف شکل‌های خودآگاه ذهنی هدایت می‌کند. با وجود این، در افکار مانستربرگ نوعی تنش زیبایی شناختی دیده می‌شود. از یک سو، او خواهان وحدت کامل پیرنگ، جلوه‌ی تصویری و جدایی کامل از دنیای واقعی است- جملاتی که توهم‌گراییِ هالیوود را در ذهن تداعی می‌کند ـ‌و از سوی دیگر، خواهان جریان آزاد تجربیات ذهنی به صورتی آزاد و پیش بینی نشدنی است که یادآور ذهنیت‌گرایی در هنر سینما باشد.

مانستربرگ در نهایت باور دارد که "تصویر کردن عواطف باید هدف اصلی فتوپلی باشد". زیرا ماده اصلی سینما همان سرچشمه‌های ذهنی است. شکل سینما نیز باید بازتابی از رویدادهای ذهنی و به عبارتی عاطفی باشد. سینما نه رسانهٔ جهان، که رسانهٔ ذهن است، چنانچه این رسانه بنیانش نه بر فناوری که بر زندگی ذهنیِ بشر قرار دارد.


منابع:

‌Münsterberg, Hugo(1916), The Photoplay: A Psychological Study, New York [etc.] : D. Appleton and company

.استم، رابرت(۱۳۹۸)، مقدمه‌ای بر نظریهٔ فیلم، گروه مترجمان به کوشش احسان نوروزی، تهران: انتشارات سوره مهر.

.اندرو، جیمز دادلی(۱۳۹۸)، تئوری‌های اساسی فیلم، ترجمهٔ مسعود مدنی، تهران: انتشارات رهروان پویش.

ابروین، رابرت(۱۳۷۳)، راهنمای نظریه و نقادی فیلم برای تماشاگران، ترجمهٔ فواد نجف‌زاده، تهران: انتشارات بنیاد سینمایی فارابی.

محمد مهدی صفری تنها

#نظریه_فیلم
#فتوپلی
#هوگو_مانستربرگ

نظریه فیلمهوگو مانستربرگسینمامحمد مهدی صفری تنهافیلم
دانشجوی کارگردانی تلویزیون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید