
باسمه تعالی
«از طراری به عیاری»
محمدمهدی صفری تنها
«نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است»
(حافظ)
نام اثر مقدم بر هر چیز دیگری توجه من مخاطب را به تماشا یا عدم تماشای یک اثر جلب میکند؛ در اینجا با نامی روبهرو هستیم که برای مخاطب مسلمان ایرانی، دارای بار معنایی فرهنگی- تاریخی عمیقی است. عیاران ریشه در تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانزمین دارند و از این قشر بارها در اشعار شاعران ادب فارسی یاد شده است و بدل به بخشی لاینفک از حافظه فرهنگی ایرانیان. عیاران که در فرهنگ عامه به جوانمردی، مردمداری، دست به خیری و دستگیری از ضعفا و همچنین مقابله با مستکبران شهره هستند، در رسانه ملی نیز دستمایه ساخت آثار نمایشی چون «پهلوانان نمیمیرند» و «هشت بهشت» قرار گرفته است. «مهیار عیار» به کارگردانی سید جمال سیدحاتمی و به نویسندگی محمدرضا محمدینیکو، جدیدترین اثری است که به این دسته از شخصیتهای فرهنگی ما میپردازد و قهرمان داستانش نیز عیاری است که پیش از این مشغول به طراری بوده و بنا بر اتفاقاتی، متحول شده.
در نگاه کلی به پیرنگ داستانی این فصل، چهار قسمت نخست را میتوان بهعنوان فصلی برای معرفی شخصیتهای مرکزی داستان و شکلگیری روابط و شیمی بین آنها در نظر گرفت. قسمتها بعدی نیز بهصورت بخشهایی زنجیرهوار با موضوع مرکزی مشترکی همپیوند بوده؛ به ظور مثال، سه قسمت مربوط به ماجرای قتل زمیندار. جدا از چرخش روایی، ما با چرخش ژانریک نیز مواجه هستیم. دمیدن مؤلفههای ژانر کارآگاهی – معمایی به درون یک داستان تاریخی، موجب جذابیت دوچندان اثر برای مخاطب میشود. این گونه تلفیق ژانریک را در قصههای «سمک عیار» هم میبینیم و امر غریبی نیست. بهزعم نگارنده، سعی سازندگان اثر بر این بوده که اثر را چه در حالوهوای بصری و چه روایی بهسمت تولیدات پویانمایی همچون «پهلوانان» ببرند. یعنی مواجهه مخاطب با یک شهر تاریخی ایران با تیپهای مختلفی از اقشار جامعه همچون پهلوان عیار، داروغه، کلانتر، شبگرد، دزد، مغازهدار، حکیم و لاغیر. که جملگی آنها از منظر گریم و بازی بیانگرایانه، در تلاش برای نزدیک شدن به تیپهای آشنا در حافظه مخاطب هستند؛ امری که در حالت کلی شاید آن را یک ضعف و رو به کلیشه رفتن اثر قلمداد کنیم، اما باید این مهم را در نظر داشت که اثر برای خود سقف تعیین میکند و نگاه نقادانه ما نیز باید در مختصات آن سقف باشد. سقف این سریال در همان چند قسمت نخست مشخص میشود؛ با وجودی که ضعفهای بسیاری را میتوان در همان قسمت اول یافت و در نگاه اول نومیدانه جلوهنمایی کند، اما پرگوییها و خارج از ظرف فرمیک حرف زدن، طولی نمیکشد که که کم و کمتر شده و از انزجار احساساتگراییاش کاسته می شود.
مهیار عیار اثری است قابل قبول در مدیومش؛ مدیومی که سازندگانش با آن آشنایی داشته و ناآشنا با مخطابش نیستند. اثر فضا میسازد و مخاطب را وارد حالوهوای گرم داستانش میکند و برایش از عیاریگریهای قهرمانش میگوید. شاید مهمترین ضعف اثر، ناتوانی در باورپذیری قابلقبول از سمت مخاطب باشد؛ چهره عملکرده، ضعف در بازسازی اصفهان دوران صفویه، نداشتن لهجه اصفهانی از سوی بازیگران، ناهماهنگی در بیان دیالوگها و تغییر جنس بیان که بین زبان شبهادبی و موزون با زبان مهاورهای در رفتوآمد است و سایر عواملی که از سمت مخاطب پس زده میشود که امید است در فصول بعدی جبران شوند.
این نقد در شمارهٔ بیستونهم نشریهٔ نبض صداوسیما، منتشر شده است.