به نام قهرمان ملّی، به کام کومله و دموکرات
سنجرخان اثر محمدحسین لطیفی و نویسندگی مرحوم سید ضیاءالدین دری؛ از دسته آثار تولید شده در صداوسیما که در تلاش هستند یادآور سنن، تاریخ، بزرگان وقهرمانان میهن عزیزمان باشند. سریال سنجرخان، همانطور که از نامش پیداست، دربارهی زندگی و رشادتهای یکی از قهرمانان ملی کرد دوران مشروطه، سنجرخان وزیری است که او را با مبارزه و بیرون راندن ارتش متجاوز روسیه تزاری از اقلیم کردستان میشناسیم. سوژه سریال بسی جذاب است و برای مخاطب ایرانی که در هیاهوی سریالهای غربی و شرقی بهسوی هویتباختگی پیش میرود و حتی از سریالهای داخلی، چه در پلتفرمها و چه در صداوسیما، خواستار شباهت هرچه بیشتر آنها با تولیدات فرنگی است؛ در چنین وضعیتی، ساخته شدن سریالهایی که تاریخ و هویت ایرانی-اسلامیمان را برای مخاطب -صد البته نسل جوان- تداعی کند، امری است واجب و حیاتی برای فرهنگ این مرزوبوم؛ ساخت سریالهایی چون کوچک جنگلی، امیرکبیر ، ستارخان و... بنابراین اهمیت و جایگاه ساخت چنین آثاری بسیار بالاست، و میبایست از ارزش کیفی بالایی - یا حداقل از استانداردهای فرمی- برخوردار باشند تا بتوانند رضایت مخاطب را جلب کنند.
اولین سوالی که در برخورد با سنجرخان در ذهن متداعی میشود این است که آیا این سریال توانسته انتظارات کیفی و استانداردهای یک اثر داستانی چند قسمتی - که از دشوارترین گونههای داستانگویی تصویری است- را برآورده کند و خوراکی در خور مخاطب ایرانی باشد؟ در این نوشتار در تلاش هستم که به این سوال پاسخی مناسب داده و سریال سنجرخان را در دو حوزه فرم و محتوا -که حاصل از فرم است- بررسی و نقد کنم.
مضمون سریال که پهلوانی و جوانمردی یکی از قهرمانان ملی کشورمان است، مقولهای است مهم و ستودنی، اما چگونگی پرداخت به این موضوع و محتوای حاصل از آن که حتی میتواند ضد متن خود باشد هم، بیش از موضوع و حرف کلی سریال اهمیت دارد. در وهلهی اول به چگونگی میپردازم، اثر دارای یک ساختمان و سیستمی است متشکل از اجزایی که چون پازل باید به درستی در کنار هم قرار گیرند تا آن ساختمان بتواند تأثير خودش را - محتوا، چه حس و چه معنا- بر مخاطب خود بگذارد. در آثار داستانی که بر پایه روایت و اصول نحوی کلاسیک هستند، اصل بر آن است که اثر، توهمی از واقعیت را ایجاد کرده و مخاطبش را در آن مستغرق کند؛ بنابراین، هر چیزی که مخاطب را از این معلقبودگی خارج کند، در یک سیستم فرمال داستانی کلاسیک، ضعف و خطا محسوب میشود. این ضعف میتواند ضعفی تکنیکی باشد، مانند عدم هماهنگی نور و رنگ بین دو نما در یک صحنه -که به کرات در سریال سنجرخان دیده میشود-، اندازه اشتباه قاب نسبت به سوژه، شکستن خط فرضی، ریتم نادرست نماها به نسبت کنش شخصیتها و فضای نمایشی، نامتجانس بودن صدا با تصویر -به طور مثال، دوبلههای شخصیتهای بومی-، گریم بازیگران به نسبت زمان، مکان، سن اشخاص، انتخاب اشتباه بازیگران و بازی بد آنها -اغلب بازیگرهای فرعی که بومی هستند در این سریال از بازی بسیار بدی برخوردارند و حتی شیوه بازی بازیگران چهره و کارکشته نیز غلو شده و دارای ضعفهای فراوان است- و... همهوهمه که از ضعفهای مربوط به سبک در سیستم فرمال سریال هستند، در کنار روایتی با ریتم نامناسب که از صحنهها و سکانسهای طولانی بدون منطق دراماتیک انباشت شده است، ضعف در شخصیتپردازی و پرداخت درستِ شخصیتهای تاثیرگذار در سیر داستان، صد البته قهرمان اثر، با بازی متوسط فرشید گویلی، که فاصله فراوانی دارد با یک شخصیت قهرمان( پروتاگونیست) که در مرکزیت ثقل درام و داستان قرار دارد؛ موجب میشوند که مخاطب از این تعلیق خارج شود و به تصنعی بودن آنچه مشاهده میکند بیش از پیش آگاه شود و همچنین دلزده از تماشای ادامه داستان. این دسته از نکات دربارهی سریال سنجرخان کم نیستند و میتوان فیلمنامهی ضعیف آن، بازیهای بد بازیگران (چه در اجرا و چه در گویشهایشان)، فیلمبرداری (مخصوصاً در نماهای تعقیبی و هوایی)، صداگذاریها و دوبلههای نامتجانس و... را از مهمترین دلایل شکست سریال سنجرخان در بخش فرم دانست. اما کموبیش میتوان از کارگردانی به اندازهی محمد حسین لطیفی در برخی از صحنهها تعریف کرد، اما ضعفهای فراوان ساختاری این اثر بر نکات مثبت آن سنگینی میکنند.
حال به محتوا و درون مایه اثر میپردازیم که حاصل از فرم آن میباشد و اشاره کردم که این محتوا میتواند حتی ضد متن بوده و برخلاف هدف اصلی سازنده باشد؛ اثر در تلاش است تا برههای از زندگی و در نهایت شهادت یکی از قهرمانان دوران مشروطه را برای مخاطب روایت کند. قهرمانی که که از آن انتظار میرود فردی مسلمان و مؤمن، میهندوست و مدافع مرزوبوم، و همچنین عدالتخواه و فریادرس داد مظلومان باشد. خب از همان قسمت اول بهواسطه دیالوگهای عموماً شعاری و پرطمطراق شخصیتها در مدح و توصیف سنجرخان، ساکت نه ایستادن او درمقابل بیعدالتی و بیقانونی و همینطور نقش رابین هود گونه در شبها، دزدی از آصفدیوان و توزیع برابر و عادلانه غلات و مواد غذایی بین رعیت مستضعف؛ میتوان برخی از مضامین داستان همچون دلاوری، عدالتخواهی و فریادرسی مظلوم را در شخصیت سنجرخان دید؛ پس با اولین وجه از شخصیت او آشنا میشویم. او فردی است که از تضاد طبقاتی بین خان و رعیت میگوید؛ از ظلم خان و مظلومیت رعیت دم میزند و این توجه به مظلوم هم منفعلانه نیست و به مرحله عمل هم میرسد. مبارزه سنجرخان یک مبارزه رادیکال نیست، یعنی مبارزهای نیست که رعیت را رهبری کند و خان و خانها را بر بیندازد و طبقات را از بین برد، بلکه بیشتر ماهیتی اصلاحطلبانه و میانهگرا و بر عدالت اجتماعی هرچه بیشتر و توزیع عادلانهتر منابع تأکید دارد و خواستار توجه خان به رعیت است. دسته اول بیشتر درونمایهای مارکسیستی دارد و رهایی مستضعف را تنها در براندازی طبقات میداند. دومی اما سوسیالدموکراتیک است و چپمیانه محسوب میشود. پس در چند قسمت نخست از سنجرخان به ما سیمایی از او نشان داده میشود که بیشباهت به یک رهبر خلقی چپگرا نیست؛ فردی که حتی پس از رانده شدن از خانه پدری در اواسط داستان، قلعهای میسازد که در آن دیگر خبری از آن بیعدالتیها و تبعیضهای طبقاتی سایر آبادیها نیست و او در آن اندک شباهتی هم به سایر خانها ندارد و پا به پای مردمش در آبادانی و توسعه کمک میکند؛ آبادیاشان نیز گویی یک آرمانشهر سوسیالیستی است؛ همگی مردم در کنار هم کشاورزی و دامداری میکنند و زنان نیز در کنار خانهداری، به آموزش و سواد اندوزی کودکان کمک میکنند و حتی سوار بر اسب و تفنگ بهدست در مقابل اجنبی میایستند و مبارزه میکنند. تاکنون به مبحث اعتبار بخشی به خطمش چپگرایانهای که همچنان در کردستان هم در جریان است اشاره شد و سریال گویی به این ایدئولوژی اصالت و ریشهای تاریخی میدهد.
وجه بعدی از شخصیت سنجرخان، ملیگرایی اوست که به دو صورت آن را نشان میدهد؛ آن هم در دو مبارزه، مبارزه اول با روسیهی تزاری متجاوز که همیشه از آن-دفاع از میهن در برابر تجاوز بیگانگان- بهعنوان امری مقدس یاد میشود؛ اما دومی، در مقابل دولت مرکزی؛ در نگاه اول بله قاجار فلان بود و فلان اما خواسته و آلترناتیو سنجرخان و مردمان اقلیم کردستان در برابر دخالتهای دولت مرکزی در امور داخلی آنها چه بود؟! آیا چیزی بیش از این شعار بود؟! ( تامین حقوق ملی خلق کرد، در چهارچوب ایرانی دموکراتیک و فدرال)؛ این شعار رسمی حزب دموکرات کردستان ایران است. نبرد با طبقه بالادست و خواستار برابری و عدالت در کنار ملیگرایی و خودکفایی که در جایجای سریال دیده میشود، دقیقاً هر آن چیزی است که گروهکهای تروریستی چون کومله و دموکرات خواهان آن هستند، اما در اینجا ناسیونالسوسیالیسم نزد آنها، با رنگوبوی انسانیتر رخنمایی میکند که در نهایت موجب شود مخاطب ایدئولوژی نزد این گروهکها را امری بداند که ریشه در سنت این قوم دارد و این گروهکها نیز گویی دارند راه سنجرخان بزرگ را ادامه میدهند. وقتی که میگوییم این سریال بیشتر در مدح و احترام به زیست و ایدئولوژی گروهکهای ناسیونالسوسیالیستی چون کومله و دموکرات است و میتواند نوعی همدردی و تسلیدادن باشد به ظالم برای آسانتر سلاخی کردن مظلومان، مراد من این نیست که عدالتخواهی و دفاع از میهن و مقابله کردن با ظلم امری ناپسند است و کمونیستی و ناسیونالیستی است و سنجرخان نیز کمونیست و تجزیهطلب بوده باشد یا حتی این را بگویم که درونمایه آن چیزی است که سازندگان آن در نظر داشتهاند؛ خیر، این خوانشی است که از این اثر به دست میآید، خوانشی از دل فرم آن، اینجا است که میگوییم محتوا نیز ضد متن خود است.
حال به بازنمایی وجه اسلامی شخصیت سنجرخان و این اقلیم اشاره میکنم؛ درست است که عدالتخواهی و دفاع از مظلوم و دفاع از میهن و... جملگی وظایف یک فرد مؤمن و مسلمان است؛ اما باید دید که آیا در این سریال ما میتوانیم زیست و هویت اسلامی را در آن درستی بیابیم؟! در همان قسمت اول که روحانیان در پیشگاه خانها مینشینند و بیشتر نقش مشروعیت بخشی به فئودالیسم را ایفا میکنند-به غیر از یک روحانی که یار و همراه سنجرخان است- و صلوات فرستادن هم شکل و شمایل غلوآمیز و گویی ریاکارانه، هم برای پاقدمی خانهای دیگر است و صرفاً امری است سنتی که گره خورده به احترام به خانها و بزرگان. قرآن خواندن هم در این سریال ظاهراً فقط در زمان ترس و وحشت است -مجروح شدن سنجرخان و خواندن قرآن توسط عزیزانش- یا برای کلاسهای درس و سوادآموزی؛ نماز خواندن هم در آن دیده نمیشود و وضو گرفتن سکانس پایانی سریال هم بیشتر در حد یک دلیلی است برای به بیرون کشاندن سنجرخان برای قتل او -هرچند که واقعهای است تاریخی- اما در سریال غیرمنطقی و مصنوعی جلوهنمایی میکند و بیشتر به بازی با آب در حوض شباهت دارد تا وضو. این بود بازنمایی و اهمیت اسلام و زیست اسلامی در این سریال که بسیار کمرنگ و ابتر بود؛ بنابراین میتوان این فرضیه را ارائه کرد که سریال سنجرخان، اثری است، به نام قهرمان ملّی، اما به کام کومله و دموکرات.
محمد مهدی صفری تنها
منتشر شده در شمارهی بیستوپنجم نشریه نبض صداوسیمای دانشگاه صداوسیما.