مقدمهٔ مقاله «نقد و بررسی نظریهٔ سینمایی ویچل لیندزی»
در دو دههٔ نخست سینما، که این پدیدهٔ نوظهور مدرنیته از سوی اهل خرد طرد میشد و بر آن برچسب یک کالای سرگرمکننده برای عوام را میزدند. افراد پیشرویی چون کانودو، لیندزی و دلوک پا بهمیدان گذاشتند و خواستار آن شدند که باید برای سینما، که ابتدا بخشی از تالار وودُیل یا تالار موسیقی بود، دارای منزلت هنر دانست. ویچل لیندزی که بیشتر از او بهعنوان یک شاعر نوگرایِ آمریکایی یاد میشود، برای نخستین بار در آمریکا از نظریهٔ «فیلم بهمثابه هنر» دفاع کرده و همچنین تبدیل به اولین فردی شد که آنرا در قالب یک کتاب - هنر تصویر متحرک- مطرح و تئوریزه میکند. او میگوید: «تصویر متحرک، یک هنر بلندمرتبه و بزرگ است... کسانی را که دوست دارم متقاعدشان کنم عبارتند از: ۱. موزههای بزرگ هنر آمریکا؛ ۲. دانشکدههای زبان انگلیسی، تاریخ درام، اجرای تئاتر، و تاریخ و اجرای هنر...؛ ۳. و کلاً دنیای نقد و ادبیات(6 :Lindsay, 1922).
یک سال پساز انتشار کتاب هنر تصویر متحرکِ لیندزی، هوگو مانستربرگِ روانشناس با انتشار کتاب مهمی چون «فتوپلی: پژوهش روانشناختی و زیباییشناختی» پا بهمیدان گذاشت و از دریچهٔ روانشناسی گشتالت و فلسفهٔ نئوکانتی، سینما را بررسی کرد و تأثیر عظیمی بر نظریهٔ فیلم بگذاشت. با پیدایش پدیدههایی چون گریفیث، مورنائو، چاپلین و... و شکوفا شدن استعداد بیان هنری و ظرفیتهای پویای تصویر، و نوع جدیدی از روایت و هنری تجسمی، از اواخر ۱۹۱۰ تا پایان عصر صامت -۱۹۲۸- سینما نه تنها مورد توجه هنرمندان و مردان اندیشه قرار گرفت و آنها را بهخود جلب کرد -چه بهعنوان نویسنده و چه خالق اثر سینمایی- بلکه از فاصلهٔ جنگ جهانی دوم تا به امروز سینما بدل به یکی از مهمترین عرصههای مطالعات میانرشتهای شده و محلی برای قلمفرسایی پدیدارشناسان، نشانهشناسان، روانکاوها و... شده است. در این راستا است که اهمیت بالای نخستین نظریهپردازان سینما، چون لیندزی، مانستربرگ، آرنهایم، بالاژ و... را بر ما آشکار میشود.
کوششی که لیندزی بهعنوان یک نظریهپرداز انجام میدهد، برخلاف ایدههای چشمگیری که در کتاب «هنر تصویر متحرک» بیان میکند، اما بهخاطر عدم داشتن پیشینه علمی-نظری برای طرح مناسبی از چیستی فتوپلی، و تمرکز زیاد به مقولهٔ طبقهبندی انواع فتوپلی و کشف رابطهٔ آن با سایر هنرها و یافتن ارزشهای هنری در مدیوم سینما، هیچگاه در حد مانستربرگ که پیشینه روانشناسی-فلسفه با سینما رو به رو میشد، مورد توجه قرار نگرفت. و برخلاف آن اندک دیدگاه زبانشناسانهای که نسبت به سینما در مبحث هیروگلیف از خود نشان میدهد اما از سوی پژوهشگران و سایر نظریهپردازان به او کم لطفی شد و او را در حد فردی چون کانودو صرفاً بهعنوان نسل اول نظریه پردازان سینما که تنها از بعد هنریِ سینما دفاع نمودند و پا را از آن فراتر نگذاشتند یاد میکنند.
در این مقاله، ضمن آشنایی و بررسی چارچوب و مختصات نظریات لیندزی (با توجه به مندرجات کتاب «هنر تصویر متحرک» )، با توجه به نوشتههای او در آن کتاب، به نقد نظریهاش میپردازیم و یک نتیجهگیری را از این نوشته بهدست میدهیم که نکات برجسته قابل استخراج از کتاب او است.
محمدمهدی صفریتنها «بهار ۱۴۰۳»