((وقایعنگاری نادرست یک مشت حقیقت))
قبل از اینکه سراغ خود فیلم بریم، نام فیلم و همینطور پوستر فیلم نظر ما رو جلب میکنه؛ یه تنۀ محکم به مخاطب از طرف غولی به نام الخاندرو گونسالس ایناریتو که بهمون بگه: حواستونو جمع کنید؛ به هیچ عنوان این اثر یه شوخی نیست! باردو، نامی بودایی تبتی برای وضعیت روح پس از مرگ و قبل از تولد دوباره است. برزخ، اما با چشمانداز بالقوهای بهتر. این فیلم، به اندازۀ چندین سریال توی خودش حرف داره؛ رابطۀ سیاسی مکزیک و آمریکا، مهاجرت، وطن دوستی، نژادپرستی، زندگی بعد از مرگ، روابط خانوادگی، بحران میانسالی، سردار ارنان کورتس و...! هر کدوم از اینا میتونه سوژۀ تاسیس چندین موسسه و چاپ چندین کتاب و ساخت چندین سریال باشه! و این چیزیه که ذهن مخاطبی که فقط حدود سه ساعت وقت گذاشته پای این فیلم رو به طور کامل پر میکنه، به طوری که حس میکنه هیچ عایدی ای براش نداشته! تجربه ای به تلخی و طول یک عمر که در سه ساعت خلاصه شده - و مشخصا سه ساعت ظرف کوچکیه برای جای دادن به یک عمر صد ساله- ! شخصیت سیلوریو گاما که شخصیت اول این فیلم هست، از حیث «وطن دوستی» همواره مورد پرسش قرار میگیره؛ و همیشه این کاراکتر تو سردرگمی ای هست که بار ها به صورت زیرکانه ای به اون پاسخ میده: ملیت من بی ملیتیه؛ ولی عشق درونش به جایی که در اون زاده شده اون رو تا اینور مرز، تا مکزیک کشونده و باعث شده از مصاحبه با رییسجمهور ایالات متحده چشم پوشی کنه تا با قدرت روی این نظریه بایسته که اونها بر علیه مکزیکی ها نژادپرستی میکنن. از طرف دیگه وقتی مأمور گیت فرودگاه ایالات متحده که ظاهراً اصالتاً مکزیکی هست به اون میگه که نمیتونی ایالات متحده رو خونهات خطاب کنی، عصبی میشه و پرخاش میکنه! تا حدی که حتی حاضره به خاطرش دستگیر بشه! پس سیلوریو دو بار وطن پرسته! یه بار به خاطر مکزیک و بار دیگه به خاطر ایالات متحده؛ اما عمیقا به این باور نداره و در واقع درست هم باور نداره! چرا که انسان همواره سیاله و اصل انسان به هیچ جغرافیایی منتسب نمیشه! -ما ز بالاییم و بالا میرویم- تکرار قضیهٔ ملیت، تکرار دیالوگِ «با دهان صحبت کن» و تکرار ملاقات های ما ورای جغرافیا، شاید برای مخاطب عادی کسل کننده باشه و فکر کنه این تکرار ها به دلیل عدم خلاقیت نویسنده است، ولی برای مخاطبی که توی فیلم غرق شده اوج لذت و زیباییه و خلاقیت نویسنده رو ستودنی میدونه! "ورکشاپ رایگان ایناریتو" شاید اسمی برازنده تر برای این فیلم باشه مختص افرادی که کارگردانی و روزنامه نگاری رو به صورت حرفه ای دنبال میکنن. نصایح پدر سیلوریو، نوع برخوردش با مجری ای که قصد تخریبش رو داره و نوع جهان بینی خود ایناریتو و لبریز بودن از چندین دانش؛ چیزیه که به رایگان به دست نمیارید و بهای بدست آوردن این تجربیات، تمام عمر آدمه. مطمئنا سالها طول خواهد کشید تا این اثر ایناریتو درک بشه و قطعا مخاطب این فیلم عامۀ مردم نخواهند بود. پیشنهاد میکنم این اثر عمیق رو همراه با یک فیلسوف، یک تاریخ دان و یک نفر مسلط به زبان اسپانیایی تماشا کنید تا حتی یک قطره از دریایی که ایناریتو تو کشکولی به نام باردو گذاشته رو از دست ندید.
مهدی قناطی