محمد مهدی صفری تنها
محمد مهدی صفری تنها
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

The Fabelmans 2022

(شخصی ترین اثر اسپیلبرگ)

فیلمی گرم و زیبا از اسپیلبرگ این غول مهربان سینما . شاید از  فبلمن ها به عنوان اثر برتر اسپیلبرگ نامی برده نشود اما به حق شخصی ترین اثر اوست. داستان نوجوانی به نام سامی فبلمن که رویای تبدیل شدن به یک فیلمساز را در سر می پروراند و کشف نموده که چگونه قدرت فیلم ها  می تواند به او کمک کند که حقیقت را ببیند‌.
اجازه بدهید با یک پرسش اساسی با فیلم مواجه شویم. نقش اول و محوری فیلم بر عهده کیست؟
به نظر می‌رسد نقش اول فیلم سمی فبلمن است، اما در نگاه عمیق تر متوجه می‌شویم نقش اول فیلم، سینما است و این فیلمنامه قصیده سرایی عاشقانه استیون اسپیلبرگ درباره سینما است. تمام مسائل و سوژه‌های طرح شده در نسبت با سینما تعریف می‌شوند و هویت می‌یابند، نگاه پدر خانواده به سینما و فیلمسازی به عنوان یک سرگرمیِ صرف، اولین خصیصه ایست که شخصیت او را شکل می‌دهد.
فبلمن پدر در کدام نقطه‌ها ما را نسبت به خود سمپات می‌کند؟ در نقاطی از فیلم که پسرش را به فیلمسازی تشویق می‌کند.
مادر خانواده «میتزی» تا زمانی محبوب است که در نقش مشوق سمی برای فیلمسازی تعریف می‌شود و هر گاه از این پرسونا خارج می‌شود، خطاهای رفتاری‌اش نمایان می‌شوند.
دایی مادر سمی در تمام لحظات جذاب است و در طول حضورش در فیلم به نقطه کانونی داستان بدل می‌شود؛ چرا که او از جنس سینما است و محصول دنیای هالیوود کلاسیک دهه پنجاه و شصت است.
اما چرا هیچ ارتباط واقعی بین سمی و خواهرانش یا مادربزرگش شکل نمی‌گیرد؟ پاسخ باز هم در نسبت آن‌ها با سینما است؛ کاراکترها هر چقدر به دنیای سینما نزدیکتر شوند ابعاد شخصیتی بیشتری پیدا می‌کنند.
به نظر اسپیلبرگ با نوشتن این فیلمنامه نوعی از سایکودرام را بر روی خودش انجام داده است و نه تنها خاطراتش را از صندوقچه ذهنش بیرون کشیده بلکه به عنوان یک قاضی در مقام نویسنده احکام را صادر کرده و به عنوان کارگردان شخصیت‌ها را در طول داستان تشویق و یا مجازات می‌کند.
اسپیلبرگ با ظرافت خاصی در دقایق ابتدایی فیلم (۱۵ دقیقه نخست) و به خصوص در سکانس میز شام که تمام اعضای خانواده بر سر میز حاضرند، رابطه تک تک افراد با یکدیگر مشخص می‌کند، گره ایجاد می‌کند و حتا از روابط آن‌ها پرده بر می‌دارد. تمام روابط درون خانوادگی که در انتهای فیلم سر بر می‌آورند، در حرف‌ها و نگاه‌های مادربزرگ بر سر میز شام هویدا شده بودند در حالی که مخاطب حرف‌های او را جدی نمی‌گرفت.
وجود این حجم از جزئیات و ریزبینی در شکل گیری روابط، بازی‌ بازیگران، طراحی دکور و چینش صحنه برای هیچ کارگردانی، هر چند بزرگ، ممکن نیست مگر آنکه فیلمنامه را زیسته باشد. هر چه قدر که در تمام بخش‌ها خوب عمل شده باشد باز هم هیچ کدام به اندازه فیلمبرداری فیلم کم نقص نیستند. هر حرکت و هر جای‌گیری دوربین حساب شده و در خدمت فیلم و انتقال معناست.
میشل ویلیامز (در نقش میتزی) هیچگاه تا به این اندازه ندرخشیده بود و این بازی درخشان هم دلیلی ندارد جز مهارت بالای اسپیلبرگ در بازی‌گیری از بازیگرانش (که البته شخص میشل ویلیامز هم مستعد و در خدمت فیلم‌ حاضر شده).
اسپیلبرگ که در دو فیلم قبلی (Ready Player One و West Side Story) از گروه بازیگران جوان مستعد کم‌تر شناخته شده‌ استفاده کرده بود، در این فیلم هم برای نقش سمی فبلمن برگ برنده‌ای دیگر رو می‌کند به نام گابریل لابل ۲۰ ساله.
اسپیلبرگ که هفتاد و پنجمین سال زندگی‌اش را با ساخت این فیلم به پایان رساند چنان نشانه‌هایی از پختگی و تسلط را در کارگردانی به نمایش می‌گذارد که کم نظیر اند. سکانس احتضار و مرگ مادربزرگ و پس از آن کابوس شبانه میتزی و ورود داییِ میتزی و در نهایت سکانس پایانی، همگی گواهی بر کارگردانی متبحرانه اسپیلبرگ اند.
اما در نوشتن فیلمنامه استیون اسپیلبرگ و تونی کوشنر به اندازه کارگردانی کار موفق نیستند تا جایی که پدر سمی در حد پدر سمی باقی می‌ماند و هویت مستقلی پیدا نمی‌کند. شاید با کمی سختگیری می‌توان گفت که به شخصیت هم نمی‌رسد و در اندازه یک تیپ باقی می‌ماند و همینطور است در مورد «بنی» با بازی سث روگن.
دیوید لینچ که خود کارگردان مشهوری است حاضر می‌شود در سکانس پایانی فیلم در هیئت جان فورد جلوی دوربین اسپیلبرگ نقش ایفا کند و چه سکانس به یادماندنی و ماندگاری را به یادگار می‌گذارند. سکانسی که خاطره واقعی ملاقات استیون اسپیلبرگ در ۱۵ سالگی با جان فورد است.
شما هم یادتان بماند. « ... وقتی که افق در پایینه جالبه، وقتی که افق در بالاست جالبه ولی وقتی که افق در وسطه خیلی کسالت آوره ...» و اسپیلبرگ افق را پایین کشاند... .

محمد حسین ابراهیمی

فیلمسینمااستیون اسپیلبرگ2022
دانشجوی کارگردانی تلویزیون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید