مردی که لیبرتی والانس را کشت1962
. کارگردان :جان فورد
مردی... یکی از برترین و انسانی ترین های تاریخ سینما و بل اخص ژانر وسترن است با مثلث افسانه ای استوارت، وین و فورد...
کارگردانی و فیلمنامه اثر بسیار کم نقص است استاد جان فورد با ساختن فیلم به صورت سیاه و سفید بر جنبه تراژیک و تلخ اثر تاکید می کند و با نورپردازی درخشان خود اندک حال و هوای فیلم های اکسپرسیونیستی را در دل مخاطب زنده می کند، شیوه ای که جان فورد پیش از آن در فیلم خوشه های خشم 1949 به خوبی این شکل از نورپردازی را به کار برده بود.
فیلمنامه به خوبی می تواند با دیالوگ های حرفه ای خود شخصیت ها را از همان بدل ابتدای فیلم به مخاطب بشناسد و اهداف، عقاید و طرز فکر شخصیت ها را بدون پیچشیدگی و کلیشه بازی به مخاطب نشان دهد.
جیمز استوارت و جان وین دوغول سینمای کلاسیک آمریکا در این اثر به عنوان پروتاگونیست _شخصیت مثبت_ در یک سوی میدان هستند ولی با عقاید و ارزش هایی بهشدت متفاوت و متضاد. تام _جان وین_ فردی است که معتقد است تنها با تفنگ و گلوله می توان در مقابل جرم قدالم کرد و بر آن پیروز شد ولی رنسام _جیمز استوارت_ که یک وکیل جنتلمن است و از خشونت متنفر و طرفدار عدالت و حقوق معتقد است تنها با قانون است که می توان بر مجرمین چیره شد. هر چند در آخر ما به این نتیجه می رسیم که با فردی که دست به اسلحه است باید با اسلحه روبه رو شد و با قانون کاری کرد که دیگر کسی از اسلحه در راستای جرم و جنایت استفاده نکند و از آن در راستای تعاون و پیشرفت استفاده شود. آنتاگونیست _شخصیت منفی_ فیلم هم همچون پروتاگونیست هایش بسیار جذاب است و لی ماروین در نقش لیبرتی والانس بسیار درخشان ظاهر شده است.
می توان شخصیت های فرعی فیلم را هم جبهه بندی کرد آن هایی که طرف تام و رنس هستند جزو نیروی خیر و مثبت و اصحاب لیبرتی والانس که بسیار بد بازی شده اند و به شدت کلیشه ای بی هویت هستند جزو نیروی بد و منفی.
شخصیت های فرعی مثبت واقعا انسان هستند و با هویت. هلی که تام و رنس هر دو عاشق او هستند و او باید یکی از آن دو را انتخاب کند بسیار خوب است، از اکتینگ فوق العاده اش گرفته تا خود شخصیت؛ آقای پی بادی روزنامه نگار میان سال که عطش سیری ناپذیری نسبت به خبر و خبرنگاری دارد و در راستای آن به شکل مهلکی به دست لیبرتی و دار و دسته اش کتک می خورد، بسیار ستودنی و درخشان است؛ پامپی رفیق شفیق تام با آن چهرهٔ سرد و مظلومش و شخصیت انسانیش +یک کلانتر شکمو و ترسو که به خوبی اجرا شده اند و چند شخصیت دوست داشتنی و فوق العادهٔ دیگر. همه و همه حتی آن کاکتوس، دست به دست هم داده اند که مردی که /چه کسی لیبرتی والانس را کشت یکی از برترین و مهم ترین فیلم های تاریخ سینما تلقی شود.
?نمره از ده:9/4
✍️محمد مهدی صفری تنه