ای نینوای جاودان، در نای جانِ مردمان
بی وقفه از آن نفخه ات ،بر دم به کوک لامکان
چون نی نما خالی ز من، از ما بری عاری ز تن
از وحدتت پوشان کفن، جز لا مگردان بر زبان
از حرف و لفظ و صوت کن، ما را مبری تا که دل
ذکر ذکی ات را کند ،چون کودک آموزد بیان
ای نی نوا ای جانِ جان، ما تیر شست تو کمان
صد همچو ما در دست تو، چوگانتان گویِ جهان
خوش عرصه شاهنشاه را، بازیِ اعظم میکند
خال لب لیلی شده مُلک و مَلک هوی و فغان
بنشان چو نی بر لعلِ لب، تو مطرب و باقی عدم
تا تو سخن گویی نه من، کن لال نفسِ اهرمان
یارب به جان میکشان ،دیوانه لیک عقل آفرین
مجنون ولی بی سلسله ،صوفی بکن صافی زنان
ساقی به حق آن بتِ، بتخانه توحید کن
مارا رها زین تهمت ،هستی نما صهبا کشان..
الهی بنی هاشمی