ویرگول
ورودثبت نام
نیلوفر سیفی‌زاده
نیلوفر سیفی‌زادهیادداشت‌هایی درباره سازمان با رویکرد میان‌رشته‌ای؛ برای علاقه‌مندان به فهم عمیق‌تر مسائل مدیریتی و رشد حرفه‌ای و فردی در محیط کار
نیلوفر سیفی‌زاده
نیلوفر سیفی‌زاده
خواندن ۸ دقیقه·۷ ماه پیش

تصمیمات مالی ما از کجا نشات می‌گیرند؟ | مروری بر کتاب روانشناسی پول

روان‌شناسی پول؛ نگاهی تازه به رابطه انسان و ثروت
روان‌شناسی پول؛ نگاهی تازه به رابطه انسان و ثروت


پول، در نگاه اول، ابزاری منطقی و عددی است. اما تصمیماتی که درباره آن ‌می‌گیریم، اغلب ریشه در احساسات، تجربیات شخصی و فرهنگمان دارد. کتاب The Psychology of Money (روانشناسی پول) نوشته مورگان هاوزل، به این حقیقت می‌پردازد که موفقیت مالی بیش از آنکه به دانستن ریاضیات یا علم اقتصاد وابسته باشد، به روان انسان و شیوه‌های رفتاری او بستگی دارد. در این یادداشت، نگاهی داریم به مهم‌ترین مفاهیم این کتاب که نگاه ما به پول، سرمایه‌گذاری و ثروت را بازتعریف می‌کند.

⸻

هر فرد تجربه خاص خود را از اقتصاد و پول دارد.

داستان رکود بزرگ (Great Depression) معمولاً به‌عنوان یک روایت واحد گفته می‌شود: سقوط بازار سهام در سال ۱۹۲۹ و آغاز یک دهه فقر و بیکاری گسترده. اما همه‌ی مردم، آن دوران را یکسان تجربه نکردند. برای مثال، خانواده‌ی کندی (John F. Kennedy) که در آن زمان ثروتمند بودند، نه‌تنها آسیبی ندیدند بلکه دارایی‌هایشان افزایش یافت.

فرزند یک کارگر بیکار و فرزند یک دلال موفق وال‌استریت، نه‌تنها محیط‌های متفاوتی را تجربه می‌کنند، بلکه دیدگاه‌های متفاوتی درباره‌ی ریسک و بازده مالی پیدا می‌کنند. حتی افرادی که از لحاظ مالی در یک سطح هستند، بسته به شرایط اقتصادی دوران زندگی‌شان، نگرش‌های متفاوتی نسبت به پول دارند.

ما معمولاً فقط بخش کوچکی از واقعیت اقتصادی را تجربه می‌کنیم و نسبت به آنچه فکر می‌کنیم، درک محدودتری از پول و اقتصاد داریم.

⸻

تجربیات شخصی، تصمیمات مالی ما را شکل می‌دهند.

اقتصاددانان معمولاً انسان‌ها را موجوداتی منطقی تصور می‌کنند که تصمیمات عقلانی می‌گیرند، اما واقعیت پیچیده‌تر از این است. برای مثال، خانوارهای کم‌درآمد آمریکایی به طور متوسط سالانه ۴۱۱ دلار بلیت بخت‌آزمایی می‌خرند، این در حالی است که ۴۰ درصدشان برای یک هزینه اضطراری ۴۰۰ دلاری پول ندارند!

مطالعه‌ای در سال ۲۰۰۶ نشان داد که وضعیت اقتصادی دوران جوانی افراد تأثیر زیادی بر رفتار سرمایه‌گذاری آن‌ها دارد. برای مثال، کسانی که در دوران جوانی تورم بالایی تجربه کردند، بعدها کمتر به خرید اوراق قرضه تمایل داشتند؛ یا کسانی که در جوانی شاهد رشد خوب بازار سهام بودند، در بزرگسالی بیشتر در سهام سرمایه‌گذاری می‌کردند. این تصمیمات حتی وقتی شرایط واقعی بازار تغییر می‌کرد نیز پایدار می‌ماند، چون باورهای مالی اولیه به سختی تغییر می‌کنند.

تصمیمات مالی هر فرد بازتابی از تجربیات زیسته‌ی اوست. کسی که در دوران رکود بزرگ شده، نگاه محتاطانه‌تری به سرمایه‌گذاری، نسبت به کسی که در زمان رونق بازارها به دنیا آمده است، دارد. بنابراین نباید فرض کرد که همه‌ی افراد بر اساس یک منطق اقتصادی مشترک تصمیم می‌گیرند.

⸻

مفاهیم اقتصادی امروزی هنوز بسیار نوپا هستند.

بسیاری از مفاهیم اقتصادی که امروز به کار می‌بریم، در مقیاس تاریخی بسیار نوظهور هستند.

اولین سکه‌های رسمی فقط حدود ۲۶۰۰ سال پیش ضرب شدند و مفاهیمی مثل بازنشستگی بسیار جدیدترند. تا پیش از جنگ جهانی دوم، بیشتر آمریکایی‌ها تا پایان عمر کار می‌کردند و از دهه ۱۹۸۰ بود که بازنشستگی برای طبقه متوسط قابل دسترس شد.

وام‌های مصرفی، کارت‌های اعتباری و صندوق‌های سرمایه‌گذاری هم پدیده‌های نسبتاً جدیدی هستند. بنابراین اگر در برنامه‌ریزی مالی یا تصمیمات اقتصادی ضعف داریم، به این خاطر نیست که غیرمنطقی هستیم، بلکه هنوز در این زمینه تجربه چندانی نداریم.

⸻

نقش شانس بیشتر از چیزی‌ست که فکر می‌کنید.

نویسنده چند سال پیش از رابرت شیلر، اقتصاددان برنده نوبل، پرسید که دوست دارد چه چیزی درباره سرمایه‌گذاری بداند که هنوز به‌طور کامل قابل درک نیست. پاسخ شیلر این بود: «نقش دقیق شانس در موفقیت‌های مالی»

شانس نقشی انکارناپذیر در موفقیت مالی دارد، اما اندازه‌گیری یا حتی پذیرش آن دشوار است. معمولاً ترجیح می‌دهیم موفقیت خودمان را نتیجه تلاش شخصی بدانیم و شکست دیگران را ناشی از ضعف‌های شخصیتی‌شان تلقی کنیم. در حالی که شواهد نشان می‌دهد شانس تأثیر زیادی بر موفقیت‌های مالی دارند.

هاوزل تأکید می‌کند که موفقیت یا شکست مالی همیشه نتیجه تلاش و شایستگی نیست. به عنوان مثال اگر برادر شما ثروتمند و قد بلند باشد، احتمال اینکه شما ثروتمند شوید بیشتر از احتمال قد بلند بودن شماست! عوامل خارج از کنترل مثل زمان و مکان تولد، سلامت، یا حتی اتفاقات تصادفی می‌توانند مسیر مالی افراد را تغییر دهند.

⸻

به جای تمرکز بر استثناها، الگوها را دنبال کنید.

بیل گیتس می‌گوید «موفقیت معلم بدی است.» به باور او، موفقیت باعث می‌شود افراد باهوش نقش شانس را نادیده بگیرند و تصور کنند که همیشه برنده خواهند بود؛ در حالی که این طرز فکر، شکست را حتمی می‌کند.

در تصمیمات مالی، نباید تنها به نمونه‌های خاص و فوق‌العاده موفق نگاه کنیم. این افراد اغلب استثنا هستند و شانس در موفقیتشان نقش زیادی داشته است. در واقع مشکل اینجاست که خوش‌شانسی را نمی‌توان تکرار کرد؛ حتی اگر دقیقاً مسیر یک فرد موفق را تقلید کنیم موفقیت‌های او را کسب نخواهیم کرد.

بنابراین، به جای تمرکز بر افراد خاص، بهتر است الگوهای کلی موفقیت و شکست را دنبال کنیم. برای مثال، تحقیقات نشان می‌دهد افرادی که کنترل بیشتری بر زمان و ساختار روزشان دارند، از کارشان رضایت بیشتری دارند و به صورت کلی موفق‌ترند. این نوع الگوهای عمومی، بسیار قابل اتکاتر از داستان‌های فردی هستند.

⸻

حسادت می‌تواند شما را به اخذ تصمیمات خطرناک وادارد

نظام سرمایه‌داری در ایجاد ثروت موفق است، اما به همان اندازه حسادت را هم تحریک می‌کند. حتی فردی که درآمد بالایی دارد، وقتی خود را با افراد ثروتمندتر مقایسه می‌کند، ممکن است احساس نارضایتی کند و این حسادت می‌تواند او را به تصمیمات مالی اشتباه بکشاند.

نمونه‌ی بارز آن «راجات گوپتا» است؛ مدیری موفق که پس از بازنشستگی با ثروتی حدود ۱۰۰ میلیون دلار، همچنان حسرت میلیاردر شدن داشت. این حسادت او را به انجام معاملات داخلی غیرقانونی (insider trading) و کسب سود نامشروع سوق داد و در نهایت باعث شد به زندان بیفتد.

حسادت می‌تواند افراد را به ریسک‌های غیرمنطقی و خطرناک بکشاند و هزینه‌های جبران‌ناپذیری به بار بیاورد. نادیده گرفتن فرصت‌های وسوسه‌انگیز، در بسیاری موارد بهتر از گرفتار شدن در عواقب سنگین آن‌هاست. گاهی باید پذیرفت که “کافی بودن” خودش یک موفقیت است.

⸻

بدست آوردن ثروت گاهی ساده‌تر از حفظ کردن آن است.

جسی لیورمور، یکی از موفق‌ترین معامله‌گران وال‌استریت در اوایل قرن بیستم، با پیش‌بینی سقوط بازار در سال ۱۹۲۹، ثروت عظیمی به دست آورد. اما این موفقیت او را مغرور کرد. او در معاملات بعدی، بدون احتیاط عمل کرد، دارایی‌اش را از دست داد و در نهایت در یک کافه در نیویورک به زندگی‌اش پایان داد.

رسیدن به ثروت، گاهی به شجاعت، ریسک‌پذیری و خوش‌بینی نیاز دارد. برای ثروتمند شدن، افراد باید فرصت‌ها را ببینند، جسورانه عمل کنند و گاهی خطرهای بزرگی را بپذیرند. اما ثروتمند ماندن داستان کاملاً متفاوتی دارد. اینجا دیگر شجاعت تنها کافی نیست؛ بلکه نیاز به احتیاط، ترس منطقی از دست دادن و درک این نکته است که موفقیت همیشگی نیست. باید پذیرفت که همیشه بخشی از موفقیت ناشی از شانس بوده و قرار نیست همیشه اوضاع به نفع ما پیش برود.

اشتباه لیورمور این بود که بعد از موفقیت بزرگش در ۱۹۲۹، تصور کرد شکست‌ناپذیر شده است. همین تصور باعث شد که ریسک‌های بدون محاسبه کند و تمام ثروتش را از دست بدهد.

حدود ۴۰ درصد از شرکت‌های بورسی در طول زمان کل ارزش خود را از دست می‌دهند. حتی در فهرست ثروتمندترین آمریکایی‌ها (Forbes 400)، طی هر دهه حدود ۲۰ درصد تغییر فقط به دلیل ورشکستگی یا از دست دادن ثروت رخ می‌دهد. این آمار نشان می‌دهد که حفظ ثروت به مراتب دشوارتر از بدست آوردن آن است.

⸻

حتی اگر نیمی از تصمیمات شما اشتباه باشد باز هم می‌توانید ثروتمند شوید.

هاینتس برگروئن، که در جوانی آینده‌ی چندانی نداشت و از آلمان نازی فرار کرده بود، در دهه‌ی ۱۹۹۰ یکی از موفق‌ترین مجموعه‌داران هنر مدرن شد. او در سال ۲۰۰۰ مجموعه‌ی آثار خود شامل آثار پیکاسو، کلی، ماتیس و براک را به دولت آلمان فروخت؛ مجموعه‌ای که ارزش واقعی‌اش حدود یک میلیارد دلار برآورد می‌شد.

اما او چطور به این موفقیت دست یافت؟ توانایی و مهارت یا شانس؟

بررسی‌ها نشان می‌دهد موفقیت برگروئن فقط به خوش‌شانسی یا سلیقه‌ی هنری عالی برنمی‌گردد، بلکه به یک استراتژی خاص مربوط است: خرید گسترده و متنوع. او به جای اینکه فقط آثار محدودی را انتخاب کند یا صرفاً بر اساس علاقه‌ی شخصی تصمیم بگیرد، هر اثری که می‌توانست بخرد به مجموعه‌اش اضافه می‌کرد. از بین این آثار، فقط تعداد کمی واقعاً شاهکار از آب درمی‌آمدند. اما همان تعداد اندک، ارزش کل مجموعه را به شدت بالا می‌بردند و بازده نهایی مجموعه را تعیین می‌کردند. این شیوه‌ی “گسترش ریسک” باعث می‌شد که شکست‌های متعدد در خرید آثار بی‌ارزش، تأثیر چندانی بر نتیجه‌ی کلی نداشته باشد.

این الگو نه تنها در دنیای هنر، بلکه در تمام حوزه‌های سرمایه‌گذاری هم کاربرد دارد. به این پدیده “دم بلند” (long tail) می‌گویند. یعنی در یک مجموعه‌ی بزرگ، تعداد معدودی موفقیت، می‌توانند نتیجه را رقم بزنند. در واقع، در هر تلاش بزرگی، شکست بخش طبیعی مسیر است و اهمیت زیادی ندارد چند بار اشتباه می‌کنید؛ مهم این است که دستاوردهای درستتان چقدر بزرگ‌اند.

به زبان ساده اگر در میان صد انتخاب، تنها یک پیکاسو داشته باشید، همان یک اثر می‌تواند همه‌ی ضررهای ناشی از خریدهای ناموفق را جبران کند و در نهایت شما را به یک برنده تبدیل کند.

⸻

سخن پایانی

تصمیمات مالی در دنیای واقعی به ندرت کاملاً منطقی و مبتنی بر تحلیل‌های دقیق هستند؛ آن‌ها عمیقاً تحت تأثیر تجربه‌های فردی، احساسات و روان ما شکل می‌گیرند. در این مسیر، شانس نقشی جدی دارد و حتی بهترین برنامه‌ریزی‌ها هم همیشه به موفقیت ختم نمی‌شوند. بنابراین، بهترین رویکرد این است که همواره واقع‌بین باشیم: نقش شانس را بپذیریم، با ترس سالم از دست دادن دارایی‌هایمان به تصمیم‌گیری نزدیک شویم و با متنوع‌سازی سرمایه‌گذاری‌ها، ریسک‌های پیش‌بینی‌ناپذیر را مدیریت کنیم.

موفقیت مالی بیشتر از آنکه نتیجه‌ی پیش‌بینی‌های بی‌نقص باشد، حاصل دوام، احتیاط و پذیرش واقعیت‌های انسانی است.


پولموفقیت مالی
۳
۰
نیلوفر سیفی‌زاده
نیلوفر سیفی‌زاده
یادداشت‌هایی درباره سازمان با رویکرد میان‌رشته‌ای؛ برای علاقه‌مندان به فهم عمیق‌تر مسائل مدیریتی و رشد حرفه‌ای و فردی در محیط کار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید